-عمه مارج؟!
مگونگال درهالی که فکش به زمین چسبیده بود از عمه مارج به بارتی نگاه میکرد.
بارتی با هالی نازار و در حالی که ارزوهایش را بر باد رفته میدید گفت: ببینید من می خاستم ه شما دوتا فقط شماها کمک کنم تا از مری جلو بزنید هالا هرکودوم پول بیشتر بدید شناسه بیشتری از اون1000 تا میگیرید ... اوکی؟
عمه مارج که تا همکنون در کف بود فیاد زد: این کارا تقلبه مینورا تو داشتی تقلب میکردی این ها دست های پشت پرده اندالا میرم به پرسی و عله می گم.
مینورا به سردی گفت: منم بعدش با پرسی و عله صحبت خواهم کرد که تو این جا چه میکردی.
بارتی گفت:در هر صورت حرف من درست میشه که شما نباید سوتی بدید و چیزی بگید چون هم من بی چاره میشم منی که به شما کمک کرد و هم شما رو من لو میدم وشما بدبخت میشید.
- فکر خوبیه و لی پس من باید شناسه بیشتر داشته باشم.
-زرنگی باقالی ...
در همین هنگام در باز شد و مری از در وارد شد و وضع را بدتر کرد.
1 ساعت بعد دفتر بارتی وای خاک برسرم شد هرکودوم بیشترین شناسه رو میخوان و اونم مجانی این یعنی من بد بختم.
بادراد به صورت روح بر روی طاقچه نشسته بود و به هرف ها بارتی فک میکرد:ببین باو ما یه راه داریم نظرت چیه همه اسناد رو نابود کنیم؟
- نه نمی شه اونا حتما تماس های تلفنی رو ظبط کردند.
-خوب تو هم بگو لو شون میدی...
- نمی شه اونا سه تا کاندیدا هستن و بانفوذ و من یه نفرم و شناسی ندارم!
بادراد و بارتی دقایق زیلدی را به دون هیچ گفتگویی سپری کردند تا اینکه بادراد گفت:یه راه دیه داری ما باید از همشون شواهد و اسنادی بدست بیاریم که ثابتکنه اونا خراب کارن.
-چجوری خیلی سخته ...
- نه این کار خوراک ترورس ، گابریل ، مرلین ، مونتگومری و لینیه اونا به راحتی از طرف اتو میگیرن ... برای مثال باید پابت کنیم مینورا اون چیزی که تو چتر نوشت سوتی نبوده این خودش همه چیزو با مینورا تموم میکنه.
- دوتای دیگه چی؟!!
-همون هایی که گفتم می تونن ازشون سوتی گیر بیارن ... راستی میشه گفت مری خالی بسته واسه هگ همون جریان امتیازاتو اینا و عمه مارجم یه کاریش می کنیم وقتی هم از همه سوتی گیر اوردیم می شه نصف شناسو هارو به دو برابر قیمت بهشون فروخت دیه غصه نخور حذب باد پیروزه.
بارتی تلفونو بر میداره و به این افراد زنگ میزنه و ماجرارو براشون شرح میده و قرار میزاره که در صورتی که کار درست صورت گرفت
به هرکدوم 50 گالیون پول بده.