هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۹

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
نام: لودو

نام خانوادگی: بگمن

چرا دوست دارید اوباش گری کنید؟ اين يه علاقه ي ذاتيه! كلا ما اوباش گري تو خونمونه و از بچگي اوباش بوديم. قبل از اين كه شما بيايد هم ما اوباش گري ميكرديم اما خوب حالا كه قراره اوباش گري ها سازمندهي بشه مام گفتيم بيتر! مام پايه ايم.

فرض کن که قراره یه جا رو به هم بریزی چیکار می کنی؟ اين جور كارا اصولا حسيه! في البداهه است! بستگي داره چي پيش بياد يني يهو ما رو جو ميگيره مثلا ميزنيم وسط شلوغيه جمعيت يه انفجار منفجار راه ميندازيم يا شايد قسمت شد دور همي يه روز شلوغ كه هاگوارتزيا اومدن يهو يهحفاظ وسط هاگزميد درس كنيم همه بمونن توش ما بهشون بخنديم!
البت اينا كه تفريحيه كار كه جدي تر باشه به كروشيو هم شايستي رسيد.
در ضمن ما به شدت براي اوباش گري هاي بي ناموسانه پايه ميباشيم. از شرح بيشتر اين اعمال خودداري ميشود!

اگه یه روز بفهمی که قراره سر اسب دوستت رو ببری چه واکنی نشون میدی؟ با اشتياق فراوان اين كارو انجام ميديم!

و لینک اوباش گریت تو هاگزمید.

خوب ما مدت ها از عرصه هاگزميد دور بوديم و فعاليت هاي شريرانه و مرگخواري انجام ميداديم.
اگر غير رول قبوله اين باشه كه شايعه سازيه اما اگر نه يك رول قديمي هست كه البته مال گذشته و دوران جاهليته. بفرماييد: ايناهاش ديه!

بي تشكر!!!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۹

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
سلام

اصلا از اسمش پیداس ، اوباش .
حالا اوباش یعنی چی؟ واسه اونایی می گم که نمی دونند.

اوباش : o[w] bas اشخاص ولگرد ، آشوبگر و عامی که با رفتارشان به دیگران آزار می رسانند . پدرخواندگی ن.ک به فرهنگ لغت

به عبارت دیگر خس و خاشاک . شک کردی به اینکه کارمون چیه؟ نه؟!
کار ما اوباش گری تو هاگزمید ، راه رو بر مردم ببندیم و پدرخوانده بازی در بیاریم .
اگه از اوباش و اوباش گری خوشت اومد فرم زیر رو پرمی کنی ، تنگ فرم به لینک اوباش گری تو هاگزمید هم می ذاری بعدش می یای تو گروه ، پیش من ، پیش ما ، یعنی پیش پدرخوانده


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نام :
نام خانوادگی :
چرا دوست دارید اوباش گری کنید ؟
فرض کن که قراره یه جا رو به هم بریزی چیکار می کنی ؟
اگه یه روز بفهمی که قراره سر اسب دوستت رو ببری چه واکنی نشون میدی؟
و لینک اوباش گریت تو هاگزمید .





موفق باشید .
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱۶ ۱۸:۵۰:۴۵

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۸ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
نام: لودو
نام خانوادگی: بگمن

وجه اوباشی مورد علاقه شما : ( شرخر ، محافظ پدرخوانده ، ارتش اوباش ) شرخر

ذهنیت خودتون رو در مورد این کلمات بیان کنید :
اوباش: آشوب به پا کردن، شر خریدن، دعوا راه انداختن
ریش: ایش
کتک زدن: خیلی حال میده

فرض کنید می خواهید برای گرفتن دست مزد آخر هفته به نزد من بیاید. چجوری درخواست طلب می کنین؟

25 تا قلچماق که هیکلی مساوی هاگرید دارن و 25 تا کار آگاه زبده مسلح به چوبدستی رو پشت سر خودم راه میندازم و بعد میام با مهربانی میگم: میشه لطف کنید و حقوق من رو بدید؟


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸

هستیا جونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۴ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
از دهکده شن ور دل گاارا سان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 90
آفلاین
یک فرم تلگرافی

نام و نام خانوادگی: با وجود اینکه این بغل نوشته ولی من مجبورم برای همه توضیح بدم که هستیا جونزم

وجه اوباشی مورد علاقه:ارتش

اوباش:اشی که شور است در کنار پارچی پر از دوغ که چند نخود توش شناورن (این کلمه تو ذهن من این تصویر رو ایجاد می کنه چون بچه که بودم فکر می کردم یه جور آشه!)

ریش:سریش ، نیش ، کیش

کتک زدن: بچه ها جمع وشید،دعوا بیده!

فرض کنیم که همون که ارن گفت!

ابتدا سلام می کنیم چون دوست داریم یک محفلی متمدن و حرف گوش کن باشیم . جوابی نمیشنویم . بوی سوختگی ضعیفی به مشام می رسه که نادیده ش می گیریم . درخواست حقوق می کنیم . جوابی نمیاد و بوی سوختگی شدید تر میشه . تکرار می کنیم و بو شدت پیدا می کنه چون هیچ نشانه ای از توجه در شخص مقابل ایجاد نمیشه . کمی به طرف نگاه می کنیم ، پول رو از توی دخل ورمیداریم و جیم می زنیم! بوی سوختگی هم کم کم ناپدید میشه.


ویرایش شده توسط هستيا جونز در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۷ ۱۸:۰۶:۰۸

گل می کند شقایق، دانه ی اسفند می رسد


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
نام و نام خانوادگی :

ارنی مک میلان

وجه اوباشی مورد علاقه شما : ( شرخر ، محافظ پدرخوانده ، ارتش اوباش )
من با همش حال میکنم ولی با ارتش بیشتر

ذهنیت خودتون رو در مورد این کلمات بیان کنید :

اوباش : عشق است و آتش و اوباش

ریش : برادر بسیجی

کتک زدن : کِی،کی؟؟بریم منم میام

فرض کنید می خواهید برای گرفتن دست مزد آخر هفته به نزد من بیاید. چجوری درخواست طلب می کنین؟

-اوی یارو حقوق ما چی شد.چرا نیاوردی دم در خونم؟؟؟

-مگه من نوکرتم مرتیکه....
چند مین بعد
-بفرمایید این هم حقوق


تصویر کوچک شده


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
-عمه مارج؟!

مگونگال درهالی که فکش به زمین چسبیده بود از عمه مارج به بارتی نگاه میکرد.

بارتی با هالی نازار و در حالی که ارزوهایش را بر باد رفته میدید گفت: ببینید من می خاستم ه شما دوتا فقط شماها کمک کنم تا از مری جلو بزنید هالا هرکودوم پول بیشتر بدید شناسه بیشتری از اون1000 تا میگیرید ... اوکی؟

عمه مارج که تا همکنون در کف بود فیاد زد: این کارا تقلبه مینورا تو داشتی تقلب میکردی این ها دست های پشت پرده اندالا میرم به پرسی و عله می گم.

مینورا به سردی گفت: منم بعدش با پرسی و عله صحبت خواهم کرد که تو این جا چه میکردی.

بارتی گفت:در هر صورت حرف من درست میشه که شما نباید سوتی بدید و چیزی بگید چون هم من بی چاره میشم منی که به شما کمک کرد و هم شما رو من لو میدم وشما بدبخت میشید.

- فکر خوبیه و لی پس من باید شناسه بیشتر داشته باشم.

-زرنگی باقالی ...

در همین هنگام در باز شد و مری از در وارد شد و وضع را بدتر کرد.

1 ساعت بعد دفتر بارتی

وای خاک برسرم شد هرکودوم بیشترین شناسه رو میخوان و اونم مجانی این یعنی من بد بختم.

بادراد به صورت روح بر روی طاقچه نشسته بود و به هرف ها بارتی فک میکرد:ببین باو ما یه راه داریم نظرت چیه همه اسناد رو نابود کنیم؟

- نه نمی شه اونا حتما تماس های تلفنی رو ظبط کردند.

-خوب تو هم بگو لو شون میدی...

- نمی شه اونا سه تا کاندیدا هستن و بانفوذ و من یه نفرم و شناسی ندارم!

بادراد و بارتی دقایق زیلدی را به دون هیچ گفتگویی سپری کردند تا اینکه بادراد گفت:یه راه دیه داری ما باید از همشون شواهد و اسنادی بدست بیاریم که ثابتکنه اونا خراب کارن.

-چجوری خیلی سخته ...

- نه این کار خوراک ترورس ، گابریل ، مرلین ، مونتگومری و لینیه اونا به راحتی از طرف اتو میگیرن ... برای مثال باید پابت کنیم مینورا اون چیزی که تو چتر نوشت سوتی نبوده این خودش همه چیزو با مینورا تموم میکنه.

- دوتای دیگه چی؟!!

-همون هایی که گفتم می تونن ازشون سوتی گیر بیارن ... راستی میشه گفت مری خالی بسته واسه هگ همون جریان امتیازاتو اینا و عمه مارجم یه کاریش می کنیم وقتی هم از همه سوتی گیر اوردیم می شه نصف شناسو هارو به دو برابر قیمت بهشون فروخت دیه غصه نخور حذب باد پیروزه.

بارتی تلفونو بر میداره و به این افراد زنگ میزنه و ماجرارو براشون شرح میده و قرار میزاره که در صورتی که کار درست صورت گرفت
به هرکدوم 50 گالیون پول بده.


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
نام و نام خانوادگی :

ترورس - معروف به ترورس تاس باز

وجه اوباشی مورد علاقه شما : ( شرخر ، محافظ پدرخوانده ، ارتش اوباش )
دسته اوباش کوچه در دار خبر دار ...

ذهنیت خودتون رو در مورد این کلمات بیان کنید :

اوباش : ویرانی ... اشوب ... دردسر

ریش : لانه شپش ها

کتک زدن : ابراز احساسات

فرض کنید می خواهید برای گرفتن دست مزد آخر هفته به نزد من بیاید. چجوری درخواست طلب می کنین؟

-حقوق ...

-باشه برای بعد

نکته: از اونجایی که من اعصاب درستی ندارم و حوصله کل کل هم ندارم با جف پا می یام تو فکتون حقوقمو از جیب مبارک کش میرم اگر هم شما علاقه داشته باشی شخصا پولو با کمال میل بدی باز من قبول نمی کنم چون پول زور مزش بیشتر و من دوباره با جف پا تشیف میارم توفک شازده و تمام جیباتو جارو می کشم.


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
اطلاعیه!

بعد از صحبتهایی که با مدیر ایفای نقش شد، به این نتیجه رسیدیم که شناسه بادراد تا مدت نا معلومی بسته میماند و به همین دلیل، گروه اوباش به رهبر جدیدی نیاز مند است. در صورت تمایل برای رهبری این گروه، پیام شخصی به من بزنید.پس از تایید شدن توسط من، در خود تاپیک توسط گروه رئیس مشخص میشود(نظر سنجی).


* اگر شناسه بادراد مجددا باز شد و بادراد دوباره خواست رییس گروه بشه، رهبر گروه (مثل گذشته) بادراد میشه.


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸

ليسا  تورپين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۷ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۴ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۹
از زير بارون...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
همينجوري به فكر كردن ادامه مي داد كه...

-زيــــــــــــــــــــــــــــــنگ!

بارتي كه از اين همه مشتري هيجان زده شده بود،گوشي رو بلافاصله برمي داره.

-هي بوقي!چرا يه دفه گوشي رو گذاشتي؟
-ها؟من؟كي؟
-يادت نيس چطوري تلفنو قطع كردي؟

فلش بك
نقل قول:
مینروا که از شنیدن این تعحب کرده بود، چینی به دماغ خود داد و گفت: 1000تا شناسه؟؟آووو. در مقابلش ازمون چی میخواید؟
- پول!هر چی پ.ل بیشتری بدین، ماهم شناسه هارو بیشتر میکنیم.با ما تماس بگیرید.
بارتی تلفن را گذاشت و لبخندی از خرسندی بر لبانش نقش بست


پايان فلش بك


-اوه يس!ساري سِر!
-سر اور مَدم؟!
-اوه يه! دوشسزه منيره!
-دوشيزه!*

منيروا نفس عميقي كشيد و ادامه داد:
-خيله خوب...من كي بيام پول بدم و شناسه ها رو بگيرم؟

بارتي كمي فكر كرد و گفت:
-خوب...واستين با بادراد مشورت كنم()

بارتي گوشي رو گذاشت؛ولي قطع نشد!يعني صداي بادراد و بارتي از اونور ميومد!

-هي بوقي چرا اسم منو آوردي؟باو مگه...
-عشقي!ببين كي بياد به نظرت؟تو چند تا از شناسه هاي خودتو بش مي دي؟
-مسخره!بگو همين امروز بياد!امروز خوفه،بقيه ي كانديداهام فردا!

-باوشه.

صداي خشخشي اومد،سپس بارتي گوشي رو برداشت و گفت:
-اوه ببخشيد منيرواي عزيز...خوب...همين امروز عصر بيا.

منيروا هم با كلي خوشحالي و هيجان زدگي و اينا،گفت:
-باوشه!واو!خيلي خوشحالم!يه دنيا ازتون ممنونم!

-خواهش مي كنم!

عصر همان روز،در شركت حزب باد!

منيروا با كيف خوشگلي در دستش ،با خوشحالي به طرف شركت قدم برداشت.كمي بعد وارد دفتر شركت شد.

-اوه ســـِر مك گونگال!
-

بارتي كه پشت ميزش نشسته بود،سرفه اي كرد و گفت:
-همون منيره خانوم!

در حالي كه به چشماي خشانت بار منيروا نگاه مي كرد ،ادامه داد:
-خوب...پول؟

-اول شناسه بعد پول.

بارتي مخالفت كرد و گفت:
-نچ! اول پول بعد شناسه!
-مي گم اول شناسه بعد پول!
-منيره جان منم مي گم اول پول بعد...

ويـــــــــــــژ(مثلا افكت باز شدن دره!)

منيروا پشتش به در بود و با خشم به بارتي نگاه مي كرد.اما رنگ چهره ي بارتي -كه روبروي در بود و از پشت سر منيروا شخصي كه وارد دفتر شده بود رو مي تونست ببينه- عوض شده بود.بنفش نيلي آبي سبز...زرد نارنجي قرمز! (آآآ ...چه قشــنگ شد!) و داشت با تعجب به كسي كه تازه وارد دفتر شده بود مي نگريست.

لبخند عجيبي زد و با سر و چشم و دست و پا و كلا هر چيزي كه دستش ميومد(!)،به طرف همون شخص(!) اشاره مي كرد كه از دفتر بيرون بره.منيروا از حركات مرموز بارتي متعجب شد و سرش رو به طرف در برگردوند و ...

-عمه مارج؟!


------
ادامه دهيد پليييز!


ویرایش شده توسط ليسا تورپين در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۶ ۱۵:۳۶:۱۴

[b][color=0066FF] " تا دنیا دنیاست آبی مال ماست / ما قهرمانیم ج


Re: ادامه ي حزب باد !!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۸

میرتل گریان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۳ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۰۷ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
از خانه ی عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 43
آفلاین
بارتي گوشي رو سر جاش گذاشت و با خوشحالي به فكر پولدار شدن در اينده افتاد و با اين فكر خوب روي كاناپه ي بد رنگش لم داد

از طرفي ميرتل كه از دستشويي مدرسه خسته شده بود تصميم گرفت كه به جاهاي ديگه هم سر بزنه ...!

خلاصه دقيقا يادم نمياد كه به خونه ي كي رفت اما در اونجا صدايي مي اومد كه در مورد فروختن تعداد زيادي شناسه اونم از اون شناسه هاي خوب صحبت ميشد . ميرتل هم كه حدودا 20 سالي ميشد كه واسه ايفاي نقش تو بازي با كلمات و اينا شركت ميكرد اما قبول نميشد كلي خر كيف شد و تصميم گرفت واسه خودش و برو بچشون تعداد زيادي شناسه بخره تا تموم نشده..

خلاصه با رفقا حرف زد و بعد با بارتي تماس گرفت:phone:
_ بوووووووووووووق
_ بله؟
_ سلام اقاي بارتي؟ حزب چي چي بود؟؟؟
_ بله خودمم ! خانوم درست صحبت كن حزب باد
_ هه هه هه
_ به چي ميخندي؟ اصلا شما؟
_ هيچي بابا من ميرتلم
_ ميرتل كيه ديگه؟ اها همون جيغ جيغوه؟
_ هووووووووووووووووي...
_ خب حالا چي ميخوايد ؟
_اها راست ميگي ! من واسه اون شناسه ها زنگ زدم! من و دوستام ميخوايم اونا رو از شما بخريم البته نصفشو ...!
_ اهههههههم اهههههههم خب قيمت اونا.... ميگم مگه شما روح ها هم اينترنت و كامپيوتر دارين؟
_ پس چي فكر كردي؟ زمونه ديگه پيشرفت كرده...! فيمت هم اصلا مهم نيس ..! خب ديگه من كار دارم ! باهام تماس بگيريد! باي

بارتي كه كلي خر كيف شده بود يه دفعه فكري به سرش زد كه اين شناسه ها رو به ادم هاي معمولي مثل ميرتل بفروشه يا ادماي مهمتر و بالاتري مثل مينروا يا دامبلدور؟؟؟

همينجوري به فكر كردن ادامه ميداد كه.......



خب بالاخره منم بايد پست بزنم به من چه موضوع هاي شما سخته؟؟؟؟!!!! ح-الا عيب نداره يكي بقيشو بنويسه ديگه
بياييد به اغوش خواهر


ویرایش شده توسط میرتل گريان در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۴ ۱۸:۰۰:۲۰

براي خر�







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.