[spoiler=خلاصه سوژه]لرد و مرگخوارا به مدت یک شبانه روز برای پیک نیک به کنار دریا رفتن.لرد از مرگخوارا میخواد با چوب ماهیگیری براش ماهی بگیرن ولی مرگخوارا استعداد چندانی تو این کار ندارن و فقط موفق میشن یه هیولایی که شبیه باسیلیسکه شکار کنن.لرد از هیولا خوشش میاد و به مرگخوارا دستور میده دربارش تحقیق کنن...مرگخوارا که تو کار تحقیق ناموفقن، سعی میکنن هیولا رو از چشم لرد بندازن.برای همین ادعا میکنن که هیولا نفرین شده. اما هیولا به دلیل زیاد بیرون موندن از آب غش میکنه و مرگخوارا برای به هوش آوردنش اونو تو آب رها میکنن تا آبششاش باز بشه.
از طرفی لرد که میفهمه مرگخواراش در مورد هیولا دروغ گفتن، میگه برین تحقیق کنین ببینین هیولا چه جور موجودیه. اونا هم بعد از تحقیقات میفهمن که هیولا نگهبان یه گنجه که تو دریاس. همچنین میفهمن که فقط جادوگرا میتونن به اون دریا برن و گنج رو فقط نواده ی جادوگری که گنجو پیدا کرده و از مشنگا هم متنفره میتونه پیدا کنه. اونا فکر میکنن منظور از اون جادوگر سالازاره پس نواده شم لرده. لرد همراه ایوان به درون دریا میرن تا گنجو پیدا کنن که هیولا به لرد حمله میکنه و ایوان رو به طرف دری میبره که با دیدن هیولا خود به خود باز میشه. ایوان تو برگه ای که درون غار پیدا میکنه میفهمه که نامه از هلگاس و نواده ی هلگا گنجو باید پیدا کنه و گویا هیولا ایوانو نواده هلگا میدونه.
در سمت دیگه، مرگخوارا لرد رو که هیولا بهش حمله کرده رو پیدا میکنن و سعی میکنن خوبش کنن. بعد از اینکه لرد خوب میشه دستور میده به دنبال ایوان و دروازه بگردن. مورفین دروازه رو پیدا میکنه و شروع به فریاد زدن میکنه تا بقیه هم سمت اون بیان و دروازه رو ببینن.
[/spoiler]
لرد با شنیدن فریادهای گوشخراش مورفین، با بشکنی روفوس و آنتونین را از درون آب فراخواند. روفوس و آنتونین به سرعت از آب خارج شدند و لباس های غواصی لرد را به تن وی کردند و هرسه درون آب فرو رفتند.
فریادهای مورفین خاموش شده بود. بنابراین روفوس، آنتونین و لرد چند دقیقه ای را برای گشتن او صرف کردند. اما بعد از اینکه انبوه مرگخواران را دیدند که گوشه ای جمع شدند، مورفین را یافتند.
مرگخواران کنار رفتند تا لرد جلوتر بیاید و درست رو به روی دروازه قرار بگیرد. مورفین بدون مقدمه گفت:
- ارباب این درواژه فولادیه!
بلا محکم بر پس کله ی مورفین کوبید و گفت: اصلا اهمیتی نداره!
اما لرد هوشمندانه گفت: نه بلا، مهمه. چطور میتونیم این درو باز کنیم؟
لودو سعی کرد راهش را به سمت دروازه باز کند و بعد از پرتاب کردن چندین مرگخوار به اطراف بالاخره رو به روی در قرار گرفت و گفت:
- ارباب من چشمای تیزی دارم. بذارین چک کنم سوراخی، جای قرار گرفتن کلیدی چیزی داره یا نه.
لرد و مورفین عقب رفتند تا لودو جای آن دو را بگیرد. لودو چشمانش را تیز کرد و شروع به دست کشیدن به در کرد. بعد از مدتی جستجو برگشت و گفت:
- ارباب هیچ سوراخی نداره!
مورفین با تردید گفت: ارباب، بریم اون هیولاهه رو بیاریم. مگه نگهبان اینجا نیس؟ پس میتونه درو واسمون باز کنه.
بلا به سرعت واکنش نشان داد و گفت: اون هیولای بوقی به ارباب حمله کرد!
آنتونین پیشنهاد داد: اول بکشیمش و بعد مرده شو به در نزدیک کنیم.
لرزشی در بدن تمام مرگخواران بوجود آمد. آنتونین بعد از دریافت سیخونک ها و نشکون های فراوان از جانب مرگخواران گفت:
- ارباب غلط کردم، اصلا راه حلم عملی نیست.
اما جواب لرد تمام مرگخواران را ناامید کرد و دوباره ترس را به وجودشان بازگرداند.
- برین هیولای مرده رو بیارین.
مورفین یادآوری کرد: اما ارباب، شما اون هیولارو واسه همبازی شدن با نجینی میخواستین که.
لرد دستی به چانه اش کشید و گفت: درسته. پس اون کاری که من میگم رو بکنین، شما باید ...
لرد کمی فکر کرد. گنج را ترجیح میداد یا هیولا و همبازی شدنش با نجینی را؟ لرد تصمیم نهاییش را گرفت و گفت:
- هیولارو زنده دستگیر کنین بیارین!
مرگخواران: