مورفین بر روی دکل کشتی ایستاده بود، دست هایش را از دو طرف باز کرده بود و چشمهایش را بسته بود.
روفوس که با تمام قدرت فریاد میزد تا صدایش به مورفین برسد گفت:
_داری چی کار میکنی تو؟
مورفین: احساس میکنم روی دکل کشتی تایتانیک وایسادم!
روفوس: مواظب باش مثل تایتانیک به کوه یخی چیزی نخوریم!
مورفین: نه حواسم هست خیالت راحت باشه!
روفوس: حالا که حواست هست و اون بالا وایسادی، احیانا خشکی ای جزیره ای چیزی ندیدی؟
مورفین: چرا اتفاقا!
روفوس: مـــــــاع! نکنه همون جزیره گنج و برمودا بوده؟
مورفین: اتفاقا بالاش یه تابلو داشت نوشته بود "جزیره گنج"!
روفوس: مامامــــــــاع!
روفوس تا این خبر را شنید رویش را بسمت مرگخواران کرد و فریاد زد:
_ بکشید بکشید بابا بکشیـــــــــــد!
رز که کنجکاو شده بود گفت: چی رو بکشیم روفی؟
روفوس: شما هیچ چی! شما زحمت نکش!
با بقیه بودم! بادبان ها رو بکشید، مسیر کشتی رو عوض کنید! کشتی رو سر و ته کنید! جزیره گنجو رد کردیم! باید برگردیم!
از طرفی لرد ولدمورت مایوی سیاهی بر تن کرده بود، کلاه آفتابگیری بر سر گذاشته بود، هندفری ای در گوش گذاشته بود، چشم هایش را بسته بود و بر روی تختی در روی عرشه کشتی دراز کشیده بود و در حال آفتاب گرفتن بود تا برنزه شود. لبخند خشک روی لب لرد ولدمورت نشان از رضایت خاطر او داشت.
در همین حین به ناگاه مرگخواران بادبان های کشتی را کشیدند و کشتی تکان شدیدی خورد و لرد از همه جا بیخبر به صورت یهویی در آب دریا افتاد!
لرد ولدمورت که شنا بلد نبود تا به خود جنبید دید که در معده یک جانور غول پیکر دریایی است!
مرگخواران که صحنه خورده شدن لرد توسط آن موجود عظیم الجثه را دیده بودند، یکی پس از دیگری در آب پریدند تا او را نجات دهند ولی دیگر دیر شده بود و آن موجود با سرعتی باور نکردنی در آب های بیکران دریا ناپدید شده بود...
@@@@@@@@
بر روی کشتی ققنوس، آرگوس در حالی که از شدت خوشحالی سر از پا نمیشناخت بطرف دامبلدور دوید و گفت:
_ پرفسور باورتون نمیشه! یادتونه دیشب ماهی مرکب غول پیکر دریاچه رو فرستادیم تا کشتی مرگخوارارو تعقیب کنه؟ جی پی اس(ردیاب) جادوییش درست عمل کرده. تونسته اونارو پیدا کنه و یه چیزی هم شکار کرده!
آرگوس به لرد ولدمورت که بصورت آب کشیده و بیهوش شده با مایو و کلاه آفتابگیرش در بغل هری پاتر بود اشاره کرد و گفت اینه!