هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱:۵۱ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
به نام لرد سیاه!

می خواستم بگم با درود؛ گفتم الان این کینگزلی دست به یقه میشه که چرا از کلمات من استفاده کردی. من برای حمایت از "چیز" هر جان فشانی ای می کنم. کل سوژه های داخل جادوگران بر اساس همین "چیز" می چرخه. اگه چیز وارد نشه؛ اگه چیز از جامعه حذف شه؛ چه اتفاقی میوفته؟ مسلما پایان دنیا قابل توصیف نیست.

این شد که من اومدم تا یک کارآگاه چیز نشان بشم تا د آینده هیچ کم و کسری مدرکی نداشته باشم و پز بدم.

1. نام:

یخورده فک کن ارنی! تو می تونی بفهمی اسمم چیه. راهنماییت میکنم. یکمی کنار این نوشته اسمم حک شده. پیداش می کنی. آفرین. تونستی دیدی که اسمم "دافنه گرینگرس" بود.


2. چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟

چی؟ سابقه؟ بوخودا من چیزی نمی دونم. سابقه یه "چیز" جدیده؟ من که همه "چیز" هایی که وارد بازار میشه رو تو ویچ پدیا لیست می کنم و دارمشون. اما تا حالا به سابقه برخورد نداشتم. حالا این سابقه چی هست اصلا؟

3. هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟

حمایت از چیز. واضح است که وزیر کنونی ما به "چیز" وابسته است و بدون "چیز" مستر گانت هم نیس... به دستور خواهر زاده وزیر زبانمان را گاز گرفتیم. جناب مک میلان؟ زاده میلان؟ پسر میلان؟ بچه ی میلان؟ پور ملان! آیا تو نمی دونی که "چیز" مهم ترین چیز تو دنیاست و وقتی "چیز" نباشه؛ دنیا شیر تو شیر میشه؟ اگه "چیز" نباشه آخر زمان فرا میرسه. همین جناب نوستراتانوس(!) هم وقتی دید که "چیز" قیمتش زیاد شده و کم شده آخرت رو پیش بینی کردن.
من به عنوان یک ساحره نمی ذارم دنیا به آخر برسه. با حمایت از "چیز"!


4. آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟


اگه لازم باشه به اون هم التزام پیدا می کنیم. من تفریحی مصرف می کنم.

5. آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟

آقای میلان! بالاخره بازیگر اون جادوگر بدجنس توی سفید برفی رو دیدم. شما بودین؟ چقدر تو اون جاها شبیه خانوما بودین. اما مثل اینکه شما منو با اون آینه هه جادویی اشتباه گرفتین. الان خود آینه رو میارم خدمتتون. ایناهاش:

صدای مک میلان:

- با من حرف بزن آینه سحر آمیز. بگو کیه که از همه خوشگل تره!

صدای آینه:
- اگه بگم ناراحت میشین ارباب. روبروتون ایستاده. اسمش دافنست. فقط با یه سیب سمی نمی میره و مشکل اینجاست که تن نداره!


این علاقه و ارادت شما به چیز بسی قابل تحسینه!
البته مصرف چیز را نباید به حدی رساند که در این حد توهم زد که از ارنی مک میلان خوشگلتر باشید!
در هر صورت با توجه به علاقه ی قلبی به چیز می تونی کاراگاهی کار کشته بشی.

خوش آمدی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۹ ۱۳:۱۲:۲۲

تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۰:۰۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
نام:چارلی ویزلی
چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟تا حدودی دارم.
. هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟به کارگاهی علا قه دارم
آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟بله(این یعنی چی)
آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟ندیدم



درود بر تو ویزلی!
اولاً که یک کاراگاه همیشه باید با صبر و حوصله کار خودش رو پیش ببره. نه اینجوری با عجله ای که تو فرم رو پر کردی.
دوم این که چیز خیلی مهمه. چیز چیزیه که آدم باهاش به فضا میره!

خوش اومدی به دفتر کاراگاهان. امیدوارم که یک کاراگاه خوب بشی!
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۹ ۰:۲۰:۲۵

مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۹ شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
بازگشایی دوباره ی دفتر کاراگاهان


در پی پیروزی نامزد مردمی، مورفین گانت، در انتخابات وزارت سحر و جادو و بازگشت عدالت و آزادی به میان مردم و نقش پر رنگی که ملت حماسه ساز آفریدند، دفتر کاراگاهان به منظور آموزش کاراگاهان مجرب و کار کشته و بازگشایی مرز ها و آزادی و حمایت کامل از محموله های عظیم چیز، فعالیت خودش را دوباره شروع کرد.
از هم اکنون عضو گیری شروع می شود و همه ی جادوگران و ساحره هایی که علاقه مند می باشند می توانند ثبت نام کنند.

برای عضویت فرم زیر را پر کنید:

1. نام:
2. چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟
3. هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟
4. آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟
5. آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟


تصویر کوچک شده


???? ??: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۱

آقای باودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
از جایی که نمودار ناپذیر است
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
هری و کینگیزلی شکلبوت به سمت شومینه میرن

-اهه . سالاز چرا پودر پرواز کارنمیکنه

-احمق جون چون شبکه رو قطع کردیم تا دزد ها نتونن از بانک فرار کنن

حالا هم زود باشین غیب شین

-کی حوصله ی غیب شدن داره با جارو میریم

-آخه برای چی

-چون وقت بیشتری برای خوابیدن هست تو راه میخوابیم!

-راست میگه دیگه سالاز

- با این وزنتون اگه جارو یه میلی متر بالا برن تعجب میکنم

-یه کم اضافه وزن داریم حالا هم که این قدر به فکرمونی با جاروی تو میریم

-راست میگه

-اون جدید ترین جاروی منه،،،نــــــــــــــــــــــه!!!

ولی کار از کار گذشته بود هری و کینگیزلی سوار جارو رفتن و البته جارو هم زیر وزنشون داشت له میشد!!!

و سالاز رو هم به حال خودش رها کردن که از فرط خشم فشار خونش بالا رفته بود و قرص ها حروم شده بودن

سالاز رسید به گرینگوتز و دید هنوز دو تا کارآگاه نیمودن

بعدم متوجه شد که اعضای معمولی محفل زودتر از اون رسیدن!!

سرانجام دو کارآگاه با قیافه ی ژولیده و جاروی شکسته ی سالاز رسیدن!!!!

سالاز نعره زد:

تنبـــــل ها!محــــــفلی ها زود تر از شما رسیــــدن این ننگه برای وزرات سحـــــر و جادو!

هری و کینگیزلی با امیدواری به همه جا نگاه کردن:

-ولی اینجا که چیزی نیــــــــ...

بوم!

پاسخ دو کارآگاه توسط مرگخوارن داده شد و از شدت انفجار محفلی ها و کارآگاهان و سایرین به در و دیوار پرتاب شده و چسبیدند

و سپس مثل برگ های پائیزی به زمین فرود آمدند!!!!!

و هیچ کس نفهمید پشت دیواری که ترکیده بود افرادی مشغول جابجایی کیسه کیسه طلا بودند

احتمالا ولد مورت میخواست از راه بشر دوستانه بر همه چیره شود از جمله شرکت در بورس و... !


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۱

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
سالازار اعصا شو در اورد و برد بالا و فریادی زد که تا شش تا کوچه مردم از خواب پردن:
- پاشین گمشین برین سر کارتون. تنه لشا.خوابیدن و خوردن فقط بلدن.
دِ پاشین دیه.

هری و کینگزلی که از این فریاد سالازار چرتشون پریده بود مطیعانه توی دو ثانیه لباس پوشیدن و خبردار جلوی معاون وزیر وایسادن.

هری گفت:
- بله قربانتان گردم...

- ما اماده ایم.

کینگزلی شکلبوت هنگام گفتن این به سمت در شتافت.
هری هم به دنبالش به سمت در خروجی سازمان کاراگاه دوید.

سالازار رو به ملت پشت صحنه و تماشاچی چشمکی میزنه و میگه:
- دیدید؛ کاراگاهم کاراگاهای قدیم. حداقل باید شش تا نعره مثل این میشکیدی تا بلند میشدند.

ملت تماشاچی:
- اوری اورین.
حالا اگر میشه برید دنبالشون دسته گل به اب ندن.

و سالازار هم با شنیدن این حرف سرعا از در سازمان خارج میشه؛ تا به محل جرم یعنی گرینگوتز برسه.

فلش بک
سه روز قبل
گرینگوتز

- اون هیکلتو تکون بده، نره غول.

و ایوان شلاقش رو بالا میاره و دوباره بر بدن کارگر چینی بیچاره فرود میاره.

- قربان اینا خیلی سنگینه. حداقلش 100000 گالیونه.

لوسیوس جای ایوان جواب میده و میگه :
- حرف اضافه موقوف.کارتو بکن.

و در گوش ایوان اروم ادامه میده:
- راست میگه زبون بسته، مگه نمیدونی چند گالیون طلاست؟

- خودم میدونم؛ گفتم مثل ارباب کمی زور بگم، همش زور نشوم.

لوسیوس که میخواست جوابی حسابی بده با علامت بلاتریکس که نشان میداد کار تمومه به سمت ون رفت و کارگر و ایوان رو تنها گذاشت.

-------------------------------
خب. بهتره که توی فلش بک بمونید.
اخه باید مشخص کنید که چرا لرد به اون همه پول احتیاج داشته.
ادامه در پست بعد:

با سپاس از لرد برای ادامه دادن سوژه
کینگزلی شکلبوت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲:۵۱ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
کینگزلی و هری نگاهی به هم انداختند.
-خب این چه ربطی به ما داره؟

سالازار بطری آب را از روی میز برداشت و قرصهای فشار خون, دیابت, کلسترول,آرتروز و جنون ادواریش را یکجا بلعید.
-خب شماها خیر سرتون کاراگاهین.برین کمی تحقیق و تفحص کنین ببینین ضرر وارد شده چقدره.آیا سر نخی وجود داره یا نه.من که نباید این چیزا رو یادتون بدم!

هری خمیازه ای کشید.
-نه قربون دستت.این کار سخته.هر وقت ولدمورت حمله کرد بگو من بیام.ضمنا محتویات اون بطری آب نبود.

سالازار نگاه مشکوکانه ای به بطری انداخت.جرات نکرد درباره ماهیتش سوالی بپرسد.
-بابا پاشین برین گرینگوتز ببینین چه بلایی سرمون اومده.عجب کاراگاهای ریلکسی هستین.اصلا شاید دزدی کار همین تام باشه؟!از بچگی همچین عادتهایی داشت.پاشین برین ارشادش کنین.اگه تا ده دقیقه دیگه از اتاق خارج نشین دستور میدم آب رو هم قطع کنن.بعد ببینم چطوری میخوایین برین مرلینگاه!

هری سرش را روی شانه کینگزلی گذاشت.
-منو نه دقیقه و پنجاه و پنج ثانیه دیگه بیدار کن کچل!

کینگزلی سرش را به دیوار تکیه داد.
-سالی جان لطف کن همینجا باش.منو نه دقیقه و پنجاه و چهار ثانیه دیگه بیدار کن که منم نه دقیقه و پنجاه و پنج ثانیه دیگه هری رو بیدار کنم.







پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
سوژه ی جدید

هوا بسیار سرد بود . از پشت پنجره ی دفتر فرماندهی کارآگاهان دانه های سفید برف که درحال باریدن بودند کاملا مشخص بود .
چند وقتی بود که به خاطر فعال نبودن کارآگاهان وزارت بودجه ی مخصوصشان را قطع کرده بود و از این رو حدود دوماهی میشد که نتوانسته بودند وسایل لازم برای سیستم گرمایی اتاق را فراهم کنند .

کینگزلی که در گوشه ای از دفتر سعی داشت با شمع کوچکی خود را گرم کند گفت :

- هری ، به مینی ژوب خالخالیه زن مرلین قسم سرده ، یه ریش مرلین قسم سرده ، به دستمال یزدی گریفیندور قسم سرده .

هری پاتر که از شدت سرما پتویی دور خود پیچیده بود گفت :

- میگی چیکار کنم؟ ده بار پاشدم رفتم دفتر وزیر که وزیر رو ملاقات کنم ، این مرتیکه ی پیرمردِ زوار در رفته هر بار یه بهونه ای گرفت و نذاشت وزیر رو ببینم . من مطمئنم که این هنوز از سر اون اکسپیارموسی که به نوه اش زدم از دستم ناراحته .

شمع شکلبوت آخرین نوری را هم که می توانست ارائه داد و سپس خاموش شد .

- هری از تو کشو یه شمع بنداز ، این یکی خاموش شد .

-نداریم، این آخریش بود . دیگه پولی هم نمونده برامون که باهاش شمع بخریم .

- یعنی چی؟ من الان یخ میزنم که تو این سرما .

در همین هنگام در باز و سالازار اسلایترین داخل شد .
هری و کینگزلی سریع از جایشان پاشدند .

- قدم رنجه فرمودید. خیلی خوش آمدید .

سالازار که مشغول نگاه کردن به گوشه و کنار اتاق بود با دستش اشاره ی به شکلبوت نمود و او را خاموش کرد .

- اینجا چرا این قدر کثیف و تاریکه ، از همه بدتر اینکه چرا این قدر سرده؟

هری سرفه ای کرد تا صدایش باز شود، سپس گفت :

- قربان چند بار برای صحبت راجع به همین موضوع مزاحم شدم تا با وزیر صحبت کنم ، اما هر بار شما مانع شدید .

- سالازار ابروهای پر پشتش را کنار زد ، نگاهی به هری انداخت و گفت :

- اِ. . . پاتر تویی؟ نشناختمت، فکر کردم یکی از این روزنامه نگارهای فضوله . پیری و هزار دردسر دیگه .

سالازار وردی خواند و تعدای هیزم در شومینه ظاهر کرد ، سپس با اشاره ی چوب دستی اش هیزم ها را روشن کرد .

- آقایون ، شانس در اتاقتون رو زده ، اتفاقی افتاده که می تونید دوباره برگردید به کار و از بیکاری در بیاید .
متاسفانه همین چند دقیقه پیش یک اتفاق مهم افتاد و . . . یک اتفاق . . . هرچی فکر می کنم یادم نمیاد چی افتاده بود فقط میدونم که میتونست کاری کنه که دوباره بودجه اتون برگرده .

هری که خوشحال شده بود پرسید :
- چه اتفاقی ؟ تو رو به سیبیل همایونیتون قسم فکر کنید شاید یادتون اومد .

سالازار دستش را روی سرش گذاشت و اخمش در هم رفت ، چشمهایش را فشرد تا شاید چیزی یادش بیاید . بعد از چند دقیقه گفت :

- آهان ، یادم اومد ، بانک گرینگوتز مورد دستبرد واقع شده.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱:۵۳ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۰

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
سیریوس از اتاق وزیر بیرون میره و بعد از اینکه پاکتو به همون حالتی که الفیاس توصیف کرد تو سرش میزنه، بازش میکنه و به محتویاتش خیره میشه.

- این کاغذه چیه دیگه؟ نامه دارم؟!

سیریوس تنها کاغذ و تنها چیزی که در پاکت میبینه رو بیرون میاره و بهش نگاه میکنه .. بادی از دریچه ای که بغل سیریوس در راهرو تعبیه شده به داخل نفوذ میکنه و برگه از دست سیریوس بیرون میادو به پشا روی زمین می افته..

سیریوس خم میشه که کاغذو برداره اما میون زمین و هوا متوقف میشه.. پشت برگه نوشته شده بود : turn the page!
سیریوس با عدم درک کامل از موضوع، کاغذو برمیداره و سعی میکنه متنشو از اول بخونه، اما .. متن حذف شده و بجاش این تصویر درج شده بود:



تصویر کوچک شده



ادامه دهید..


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
سوژه جدید ‏

تقریبا چند سال از تاسیس دفتر کاراگاهان می گذشت و تا چند روز دیگه سالگرد تاسیس دفتر سر میرسه و تمام کاراگاها مشغول آماده شدن واسه جشن هستن و سیریوس هم به تمام کارا رسیدگی میکنه ‏.

:yclown: :yclown: :yclown:

سیریوس ‏:‏ زود باشین دیگه ،‏ باید کار تزیینو زودتر تموم کنین هزارتا کار دیگه هم داریم !‏
الفیاس ‏:‏ باشه دیگه ‏.‏ ولی برو مرلین مرلین کن که ماموریت اینا واسمون در نیارن حداقل این بارو یه چند روز استراحت و کیف داشته باشیم ‏.
سریوس ‏:‏ باشه من یه نگاهی به اطراف میندازم ببینم وضعیت چطوره ‏.
لی ‏:‏ سلام بر فرمانده دلیر و سگ صفت ( توهین نشه ها ) ما یه خبر جدید دارم ‏
سیریوس ‏:‏ زود باش بگو ببینم چه خاکی به سرمون شده ؟
لی ‏:‏ یه ماموریت جدید داریم وزیر الان بهم گفت که بهت بگم باید زود بری پیششون تا جزئیات ماموریت رو بهتون بگه ‏.
بعد از ‏۲۰‏ دقیقه در دفتر وزیر ‏:‏ ‏
سیریوس ‏:‏ وزیر باهام کار داشتین ؟
وزیر ‏:‏ یه ماموریت فوریه باید زود آدماتو برداری ببری اونجا ‏.
سیریوس ‏:‏ شما رو به ریش مرلین الان ماموریت نه ما می خواییم سالگرد تاسیس دفترو جشن بگیریم ‏.
وزیر ‏:‏ همین که گفتم زود حاضر بشین باید برین وگرنه من میدونم و شما !‏
سیریوس پاکت را می گیرد و باز میکند.
سیریوس ‏:‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
فعلا" کار دارم.

ماموریت نمی تونید بدید ولی سوژه جدید می تونید توی همین تاپیک بزنید.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.