هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۳:۵۱ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

گلرت پرودفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۳ یکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱
از قلعه ی نورمنگارد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 512
آفلاین
ساعت 4 و 50 دقیقه ی بامداد بود. در خیابانی که ورودی وزارتخانه وجود داشت، پشه هم نمی جنبید چه رسد به این که خبرنگاری در آن حوالی باشد. ملت کم کم آماده ی بیدار شدن برای نماز صبح می شدند که درهای وزارتخانه با صدای مهیبی باز شدند. چیزی نگذشت که صدای در، در صدای جیغ ساحره های زیبا رویی که آن شب را مهمان وزارتخانه بودند، محو شد! ارباب قلعه ی نورمنگارد با جلال و جبروت هرچه تمام تر وارد شد و بدون توجه به آنهایی که به دنبال تکه ای پارچه عرض سالن را طی می کردند، به سمت میز اسم نویسی رفت.

- هوی مرتیکه ی تسترالِ تسترال سوار! این چه وضع وارد شدنه؟! اینجا یه مکان دولتیه... میفهمی عوضی؟!

گلرت بدون توجه به سخنان سرایدار وزارتخانه، برگ پوستینی را از کیفش در آورد، بر روی میز گذاشت و پس از کمک به یکی از ساحره ها که بر روی روی زمین افتاده بود، رو به پیرمرد گفت:"هجدهم که برگشتم، کارکنای وزارتخونه لباس تنشون باشه ها!" و سپس صحن وزارتخانه را ترک کرد.

بر روی برگه چنین نوشته بود:
نقل قول:

به نام آن که پرندگان را پرواز آموخت.

نام و نام خانوادگی: گلرت پرودفوت

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):
سه سال و اندی.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):
عضو سابق مرکز ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
عضو سابق دفتر فرماندهی کاراگاهان
عضو سابق سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:
سوابق برجسته:
نظارت تالار خصوصی ریونکلاو (16 آبان 1393 - تا کنون )
بهترین تازه وارد محفل ققنوس ( همون 3 سال پیش که اومدم )
اخذ رنک فعال ترین عضو ریونکلاو در چند دوره

پ.ن: با استفاده از دوستان و آشنایانی که به صورت موییرگی داشتم، خاندان ویزلی را سر کار فرستادم؛ و با این کار، یکی از خاندان های اصیل جادوگری را که سالها و شاید قرن ها از فقر رنج می بردند را از این بلای خانمان سوز نجات دادم. تا آنجایی که حتی اعضای به دنیا نیامده ی این خانواده ی بزرگ و قدیمی، دارای یک ویلای 2000 متری در نیاوران و اقدسیه ی لندن هستند!

خدمات نظارتی-مدیریتی:
جایگزین کردن لیست تولدهای کامل فعلی با لیست ناقص قبلی و لینک دار کردن اسامی تمام اعضای ریونکلاو از ابتدا تا کنون در آن لیست.
فعال سازی دوباره ی تاپیک تولد بروبکس ریونکلاو، کنار شومینه و تالار محکومین
و برخی کارهای دیگه

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:
نزدیکتر کردن وزارتخانه ی سایت جادوگران به چیزی که از اون توی کتاب ها به یاد داریم.

فعال کردن انجمن آزکابان با کمک گروه های زیر مجموعه ی وزارتخانه (CBC و... ) و مستقل از وزارتخانه (آنتی ساحریال و...).

فعال کردن تاپیک هایی با عنوان های سازمان اسرار، سازمان اجرای قوانین جادویی و سازمان بازی ها و ورزش های جادویی. این سه سازمان هرکدام دارای مسئول و عضو خواهد بود، و وضایف خاصی را به عهده خواهند گرفت.

شعار انتخاباتی:
انقلاب وزارتی!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
تق توق، تق توق، تق توق..

همه ى نگاه ها به سمت صدا باز مى گردد. دوربین زوم مى کند روى منبع صدا. يک جفت کفش سياه پاشنه بلند. و بعد به آرامى بالا مى آيد. ابتدا ردای سبز رنگ و گل دوزى اى شده اى نمایان شده و سپس صورت فلورانسو تشخیص داده مى شود. مثل همیشه در حالى که عينکى بزرگى به چشم و لبخند مليحى به لب داشت، جلو مى آمد.

- من فلو، ناجى ملت، اومدم ثبت نام.

كشششششش( افکت دست زدن مردم حاضر در سالن)

- ملت شاهد باشين.

كشششششش

- ما آمديم بمانيم.

كششششششش


- بله، ممنونم، ممنونم.

كشششششش

و وارد دفتر شد.

- خب سوالا چيه؟ کجا رو بايد پر کنم؟

دلوروس لبخندى زد و کمرخم کاغذى را دست فلورانسو داد.


مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

ده ماه و شونزده روز اينا مي شه.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

سوابقى ندارم. همه بلاخره از يه جا شروع مي كنند. رول تو آزکابان زدم، به قول رودولف اسمم تو بنيادمورخين بوده. حمايت از ساحره ها هم عضو هستم.اگه سابقه حساب مى شه.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

ناظر هستم تو قسمت ايفاي نقش، ناظر دياگون به مدت حدودا سه ماه.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:


- ادامه دادن فعالیت هاى مربوط به آزکابان که نصفه باقی موند البته با طرح هاى جديد. اينم بگم با واسه رودولف فرق مى کنه. ايشون برنامه ى پرنس رو مى خواد ادامه بده من برنامه ى دو وزیر سابق رو که زندانى و محاکمه کردن بود رو مى خوام ادامه بدم با روش هاى جديد خودم.

- فعاليت هاى مربوط به برابرى حقوق ساحره ها و جادوگران. متأسفانه با وجود کل کل هاى زياد اين دو گروه، عملا هيچ فعاليتى به جز دوئل انجام نشده.

- در نظر گرفتن شعار" چيزکش مجرم نيست.. عضو محترمى از جامعه است" و کمک به چيزکشان براى سر و سامان دادن خودشان. اينم برنامه ى جدى اى هستش که بهش فکر مى کنم. وزیر گانت که کارى نکردند واسه اين گروه.

- بازدید از شهر هاي جادويى. اينم کاملا جدى هستش و مربوط مي شه به اختيارات جدید وزرا که به تايپک هاى جدید دسترسى دارند.

- دفتر فرماندهي كارآگاهان و راديو وزارت هم براى فعال سازيشون برنامه دارم. راديو وزارت كه از اسمش مشخصه و دفتر فرماندهي هم در ادامه ي طرح آزكابان هستش.


فعلا همينا.


شعار انتخاباتی:
جنگ جنگ تا پيروزى!

و بعد فلو با اقتدار در حالى که براى دوربین لبخند مى زد از دفتر خارج شد. و سالن را صداى تشویق کردن" او" پر کرد.



تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
ساعت قنادی سلف سرویس هاگرید و خاله ماکسیم،6 بار به صدا در آمد و هاگرید و مشاورانش، شروع عصر جدیدی از زندگی جادویی را حس می کردند. یکی از خدمتکاران قنادی، رنک های هاگرید را به کت قدیمی اش می چسباند و یکی دیگر، موهایش را شانه می زد.
-اوخ شرمنده این پفکو دوسال پیش خریده بودم لای موهام قایم کردم دیگه هیچ وقت پیدا نشد. به نظرت فاسد شده یا میتونم بخورم؟ آخه آفتاب نخورده به هیچ وجه.
-قربان، داره دیر میشه، باید بریم به سمت مرکز ثبت نام. خلبان منتظره.

هاگرید با پرستیژ خاص خود و در حالی که دستش را برای هواداران تکان می داد،در میان دو بادیگارد گولاخ تر از خودش(!) ، به سمت هلی کوپتر شخصی اش رفت و در راه هلی کوپتر، در پاسخ به شور مردم، کیک پرتاب می کرد.
فضای داخلی هلی کوپتر مانند پیکان جوانان بود(چون هاگرید تا به حال داخل هلی کوپتر را ندیده بود و تصوری از آن نداشت.) و در جایگاه خلبان، پرسیوال دامبلدور کبیر با دستمال یزدی نشسته بود. هاگرید از تعجب دهانش را باز کرد اما نمی توانست حرف بزند. همان موقع بود که دنیا پیش چشمش سیاه شد و ...

چند دقیقه بعد

-روبیوس، روبیوس، فرزندم پاشو! پاشو.
-این جا کجاست؟ هلی کوپتر سقوط کرد؟
-هلی کوپتر ینی چی؟ شرمنده، این ماشین رو وقتی پسند کردم و دادم آرتور برام هماهنگش کنه دقت نکردم که کولر نداره!خیلی عرق کردی. اه از این مشنگا خیری به ما نمیرسه.

هاگرید، سرش را از پنجره بیرون برد و در کمال تعجب ، دید که داخل پیکان جوانان نشسته است.سپس به کتش نگاه کرد و دید که جای مدال افتخار و مدال درجه 1 مرلین که خدمتکار قنادی بر روی سینه اش گذاشته بود، چند عدد پیکسل باب اسفنجی و پاتریک قرار دارد.سپس با صورتی لرزان ، عمل "یه نگا به چپ یه نگا به راست" را انجام داد و مشاهده کرد که خبری از بادیگارد های گولاخ نیز، نیست. با ناراحتی رو به پرسیوال کرد و گفت:
-م...م...من خواب بودم؟
-عاره پسره ی بی خیال. داریم میریم ثبت نام وزارت، بعد تو خوابیدی.به هر حال به موقع بیدار شدی. رسیدیم مرکز ثبت نام! برو اون تو فرم رو همونجور که گفتم پر کن. خیالیت نباشه. د برو دیگه!

هاگرید بدون اندیشه در ماشین را باز کرد و با نور های عجیب آبی، که با کمی اغراق چشمان عقاب را نیز کور می کردند(بعد ها فهمید که نور فلاش دوربین است.) روبرو شد.
-یا امام زاده چارلز دیکنز. یا کیک شکلاتی. نکشین نامردا نکشین.من هنوز یه جوون رعنام.
-جناب هاگرید...جناب هاگرید...لطفا پاسخ بدین... اتهاماتی مبنی...جناب...

هاگرید ،مانند طفلی نوزاد که پدرش برای خنداندنش ، صورت خود را به شکل اورانگوتان در آورده و برای او ادا در می آورد ترسیده بود. به همین دلیل تمامی خبرنگاران را با چک و لگد متواری کرد و با سرعت داخل مرکز ثبت نام شد و در را پشت سرش بست. نفس نفس زنان به سوی میز رفت، کاغذی برداشت و شروع به پر کردن فرم کرد.



نقل قول:

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

ما تازه واردیم. پر انرژی و خفن.
٩ماه

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

هاااا، منظورتون همون پارتيه ؟ دارم دارم.يني در سر تا سر سايت دارماا .اصن مويرگي آشنا دارم.
انجمن انتي ساحريال و فرهنگ جادويي عضو بوده استم. و اینکه آزکابان هم پست زدم.
سازمان فرهنگ هم توی ماموریتشون شرکت داشتم.
ازونجایی که افتخار دارم، عضو محفل ققنوس باشم. هفته ای یه بار یا بلکه دوبار، هری رو ور میدارم میاد تالار اسرار سر قبر حاج سیریوس، بعدشم میره اون ور چن تا گوی پیش بینی میشکنه.منم تمام مدت باهاشم. ینی نا آشنا نیسسیم با وزارت. نخوردیم کیک گندم دیدیم که دست مردم!

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

هاااااا، گفتم ديگه.مويرگيه،مويرگي...
ولی خوب یکی از افتخاراتم، بودن در کنار بچه های فوق العاده گریفیندور هست که همیشه ازشون یاد گرفتم و هیچ وقت تنهام نزاشتن. یکی دیگه از افتخاراتم عضو بودن در محفل همیشه پیروز ققنوس هستش.بستونه دیگه. رنکام به شرح زیرن.
عضويت در سايت (با پارتي)و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره!
عضويت در گريفيندور(با پارتي) و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره و بهترين نويسنده اين دوره!
عضويت در محفل ققنوس.(با پارتي) و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره!
عضويت در الف دال و شاهد غير فعال شدنش.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

خوب راسسش برنامه هاي ما ازين قراره كه چون ما پارتي داريم همه جا، مي تونيم وضع سايتو ازين رو به اين رو كنيم. ميتونيم سهام قنادي ها رو بخريم بعد يه كيكي بپزيم براتون روش يه وجب خامه باشه.
اما جدا از شوخی و ایفای هاگرید، بنده یه سری برنامه در نظر دارم، که تعداد محدودی از اونا رو ارائه میدم خدمتتون!
برنامه اول، برنامه نیست. ادامه یک برنامه خوب هست. وزیران محترم قبلی، اومدن همه سازمان ها رو پلمپ کردن و سازمان هایی که حس کردن، فعالیت در اونجا انجام میشه، به آدم کار بلد دادن.حالا برخی موفق بودن(دوئل میان دو سازمان و ...) و برخی هم موفق نبودن.

برنامه دوم، با توجه به افزایش قدرت وزیر، برنامه های هاگوارتز هست. در تمامی اوقات سال، اعضای تازه وارد به جادوگران میان ولی تعداد برگزاری ترم هاگوارتز ، محدوده. به همین دلیل، به شدت لازم می دونم که یک چیزی تو مایه های کلاس فوق برنامه بزارم. برنامه این کلاس به این قراره که حتی در زمانی که هاگوارتز تعطیل هستش یک کلاس باز باشه و هر هفته ملت برن اونجا درس زندگی یاد بگیرن. شاید این حرف براتون یکم مبهم و شاید خنده دار باشه، اما الان حال ندارم و در صورت تایید صلاحیت شدن، بیشتر توضیح میدم. اما تازه واردان بدانند که این برنامه به نفعشونه.

برنامه بعدی، نظارت به ناظرینه ما به هر ناظر یه برنامه میدیم. مثلا می گیم انجمن شما پتانسیل اینو داره X تاپیک فعال داشته باشه، کو این X تاپیک؟
ناظر هم ور میداره در جواب میگه عاقا X تاپیک،N تا عضو میخواد بیان پست بزنن. کو عضو؟ اونجاس که میریم سراغ برنامه بعدی، با ما باشید...
وزیر خوب خیلی شاخه دیگه، قدرتشم که افزایش یافته و حرفشم که خریدار داره پا میشه میره پیش مدیر! میگه جناب مدیر، صفحات جادوگران در شبکه های اجتماعی رو راه بنداز.تنها منبع تبلیغات رو راه بنداز! (البته لازم به ذکره من به شخصه افرادی رو مد نظر دارم که مدیریت صفحات رو به عهده بگیرن. از خودم حرف نمیزنم که. بلدم.)
خیالتون راحت باشه من با کوله باری از ایده اومدم ای ملت، حالا در صورت تایید صلاحیت شدن می بینین که چیقد گوهر باره ایده هام، همکاری کنین با این تازه وارد که هنو خسته نشده و نای کار کردن داره.

شعار انتخاباتی:
راستش ما شعار زیاد میدیم. یکی دوتا شعار نیست. البته ناگفته نماند که اصن حرف مساویست با عمل.
من چن تاشو میگم ملت هرکدوم رو دوست داشتن استفاده کنن.
شعار رسمی که قراره استفاده بشه اینه:
گندم امروز،آرد فردا، كيك پس فردا!

بقیشونم ازین قراره.
شعار مرگخواران:
مگه مرگخوارا کیک نمیخورن؟
شعار محفلیون:
ما اهل گریمولد نیستیم، روبیوس تنها بماند!
شعار گریفیون:
کیک سفید با توت فرنگی های قرمز! (اشاره داره به شخصیت سفید هاگرید و گریفی بودنش که رنگ گریف هم قرمزه.)
شعار ویزلی ها:
امید من به شما ویزلی هاست! قرمز بمانید.


در آخر بنویسم که بیاین بحث دعوا های مرگخوار و محفل رو کم کنیم. با هم یه ایفای خیلی خوب بسازیم.(اگع بدونین با این جمله از چن تا مرگخوار کیک مفت گرفتم... )

ساعت حدودا 7 شده بود.هاگرید،برگه را که از شدت عرق اضطراب، آن هم اضطراب نرسیدن به برنامه ماه عسل، خیس شده بود به سوزان بونز تحویل داد و در افق محو شد.

ای تایید صلاحیت کننده! اگه با خواندن این پست، پوکیدی گزینه تایید، اگه مزخرف بود گزینه تایید، اگه بی مزه بود گزینه تایید و برای وصل شدن به اپراتور گزینه تایید رو بزن. مطمئن باش کیک شما محفوظ می ماند.


ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۲۳:۲۱:۵۵
ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۲۳:۲۳:۲۲

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
ساعت 12 روز چهارشنبه سوم تیر ماه... روز بسیار گرمی بود... آفتاب چنان بر زمین میتابید که گویی انسان ها او را به فحش کشیده باشند. حتی اگر قطره آبی هم بر زمین میریخت بلافاصله بخار میشد و به هوا میرفت.

در همان حال که آفتاب داشت زمین را میسوزاند، در مقابل "مرگز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو" ناگهان ساحرگان و جادوگران، چه مسئول و چه کسانی که برای پرکردن فرم آمده بوند سرمایی را حس کردند... سرمایی که تمام امید ها و آرزوهای آنها را از بین میبرد. همچنان که اشخاص موجود در داخل مرکز پذیرش گرما را از دست داده و سرمای نفرت انگیز را در آغوش میکشیدند، پاتروناسی به شکل ماهی پیرانا وارد سالن بزرگ شد و تنها یک کلمه گفت:
- ما داریم میایم...

پاتروناس غیب شد و ملت را در بهت و حیرت قرار داد و ناگهان آرسینوس جیگر، زندانبان آزکابان با دو دمنتور که از او محافظت میکردند ظاهر شد و با وقار و متانت وارد مرکز پذیرش شد.

- بله جناب زندانبان؟ فکر میکنم الان شما باید مشغول کارتون در آزکابان باشید، اینطور نیست؟

آرسینوس از زیر نقاب فلزی اش لبخند کوچکی زد و گفت:
- میخوام فرم پر کنم... در ضمن... چرا واسه من خبرنگار و این چیزا نیومد که باهام مصاحبه کنه؟
- آرسینوس... مشخصه که هرکس با دو دمنتور محافظ وارد جایی بشه ازش چندان استقبالی به عمل نمیاد.

- هوم... اینم حرفیه... حالا میشه اون فرم رو بدی به من؟
- فرم میخوای چیکار؟
- میخوام پر کنم دیگه؛ فرم رو اصولا چیکار میکنن؟

مسئول پخش فرم ها که جادوگر سالخورده ای بود بالاخره فرمی در اختیار زندانبان آزکابان گذاشت و آرسینوس هم نامردی نکرده، قلم پری از غیب ظاهر کرد و شروع کرد به پر کردن فرم.



نقل قول:
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

حدود 3 سال.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

بله... تعداد زیادی رول در آزکابان و همینطور تعدادی در انجمن وزارت سحر و جادو.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

نظارت آزکابان و نظارت تالار خصوصی گریفیندور.


شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

برگزاری خبرگذاری ها و مصاحبه های منظم با وزیر و دیگر اعضای وزارت جهت اطلاع گرفتن از فعالیت های آنها:

خب... قضیه از این قراره که معاون وزیر، خود وزیر و همینطور بقیه اعضای کابینه باید با یک رول در جادوگر تی وی یا پیام امروز یا رادیو وزارت اطلاعاتی رو به اعضای جامعه بدن و از این طریق فعالیت رول نویسی خود وزیر و اعضای کابینه هم پایین نمیاد.

یکی دیگه از برنامه های بنده در آینده راه اندازی ارتش وزارت خواهد بود که به صورت هدفمند انجمن وزارت و همینطور انجمن های تحت نظارت انجمن وزارت رو فعال خواهیم کرد.

از دیگر برنامه های بنده هم همون تاپیک معجون راستی هست که قراره به صورت هدفمند و خاصی فعالیت منظم داشته باشه.

و یک برنامه ی دیگر هم راه اندازی یک "وزارت ارشاد آسلامی" هست که قراره سوژه های جالبی ایجاد کنه.

البته... اینها تنها خلاصه ی چهار هدف بسیار کوچک و پیش پا افتاده بودند... بقیه ی اهداف پس از تایید صلاحیت شرح داده خواهند شد..

شعار انتخاباتی:
بدن سالم در گرو معجون سالم، معجون سالم تخصص ماست.



آرسینوس که پوزخندی بر لب داشت فرم را کوباند تو صورت پیرمرد و با دمنتور ها رفت بیرون تا کمی چرخ بزنند و به وظایفشان در قبال حفظ امنیت جامعه عمل کنند!


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۱۱:۰۹:۳۴


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۷:۴۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
چندین روز بود که مرکز پذیرش کاندیدهای وزارت راه افتاده بود...اما مگس هم پر نمیزد لامصب!در چند روز گذشته هیچکس برای ثبت نام به این مرکز مراجعه نکرده بود...خبرنگاران هم که چندین روز بود از صبح هیپوگریف خون تا بوق تسترال میومدن جلو در مرکز تا از ثبت نام نامزدها خبر تهیه کنن...ولی تو این چند روز نامزد که هیچ،یه جاست فرند هم از بغل مرکز رد نشده بود...ولی این وضعیت دائمی نبود!

در ظهر یه روز نیمه ابری با بارش های پراکنده در قسمت شمال شرقی(!) جاروی بلندی که نقش لیموزین رو داشت،جلوی در مرکز پذیرش پارک کرد و یه شخص خوشتیپ،خوش هیکل،خوش چهره،جذاب،خود شیفته و ... از آن پیاده شد و پشت سرش هم دو بادیگارد گنده اومدن تا ازش حفاظت کنن...البته در وهله اول هیچکس این این کاندید رو نشناخت...چون این یکی از معدود دفعاتی بود که اون شخص کت و حتی پیرهن پوشیده بود!
بلاخره یکی از خبرنگارها که در دوران هاگوارتز توی ریون بود،دوهزاریش افتاد و مرد کت و شلواری رو شناخت...
_اون لسترنجه....رودولف لسترنج!

مرد کت و شلوار پوش که هویتش معلوم شد،در حالی که لبخند ساحره کشی به صورت داشت،به سمت خبرنگار ها برگشت...
تصویر کوچک شده


یکی از خبرنگار که سرعت عمل بالایی داشت،سریع خودش رو از بقیه جدا کرد و خودش رو به رودولف رسوند تا ازش سوال بپرسه...
_دکتر مهندس لسترنج....یه سوال دارم ازتون...چی شد که تصمیم گرفتین برای وزارت ثبت نام کنید؟!
_با نام و یاد مرلین و با درود بر روان پاک سالازار و با آرزوی طول عمر برای سرورمان ارباب لرد ولدمورت عرض کنم که وزارت ارث بابامه!
_جان؟!
_نه اقا...جدی میگم...شما به این سند دقت کنید...میبینید که پدر پدر بزرگم وزیر سحر و جادو بوده...تازه اسمش هم رودولف لسترنج بود...این یعنی چی؟!یعنی تقدیر وزارت رو برای من کنار گذاشته...پس برین کنار بذارین به تقدیرم برسم!

رودولف خبرنگار مورد نظر رو کنار زد و داخل مرکز پذیرش کاندید های وزارت شد...و چون اعضای مرکز پذیرش کاندیدا ندیده بودن،همگی دست پاچه شده و به در و دیوار میخوردن...رودولف هم خودش رفت و از رو میز فرم ثبت نام رو برداشت و شروع کرد به پر کردن فرم...
نقل قول:
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):هنوز یه سال نشده...تیر سال نود و سه عضو شدم...یازده ماه و خورده ای...شوما بگو یک سال حالا...ولی نذارین مدت عضویت تقریبا کوتاهم گولتون بزنه...من یک سال به اندازه ده سال آن بودم،فعالیت کردم،رول نوشتم و اینا...آره...من خفنم!

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه): والا یه دو باری اسمم توی بنیاد مورخین بود که بنیاد مورخین هم یکی از تاپیک های موزه است دیگه!
غیر اون توی آزکابان رول زدم...این حسابه؟!
آها...واسه بازگشایی حمام مختلط وزارت هم تلاش کردم که دولت سابق یه ماه ما رو دوند از این اداره به اون اداره،بعد آخرش هم مخالفت کردن نامردا...خوب شد به یه سال نکشیده عزلشون کردین...آفرین!
*ویرایش*:دیدم همه گفتن،گفتم منم بگم...یه رنک بهترین تازه وارد سایت دارم(یعنی داشتم که آمبریج برداشتش...مگه ماله کل سال نبود؟!)و دو سه تا رنک دیگه توی اسلیترین و مرگخواران...درضمن دو بار لرد در حالی که همه به ایشون لرد رای داده بودن،اومدن به من رای دادن و این خیلی مهمه!

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:برجسته ترین سابقه ام که بهش افتخار میکنم،زیر سایه یگانه منجی عالم جادوگری لرد سیاه،به عنوان مرگخوار فعالیت کرده و میکنم(مدیریت دکه دربونی خونه ریدل هم هنوز به عهده دارم که بزرگترین افتخاره!)...ارباب!
غیر اون یه مدت شیش ماهی انجمن آنتی ساحریال رو مدیریت میکردم و نزدیک سه ماه هم هست که نظارت انجمن "دهکده هاگزمید"رو بر عهده دارم...چه نظارتی...آب از لب و لوچه ات میریزه...خیلی خوب نظارت کردم در حدی که خودم کف کردم!

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:آها...رسیدیم به بخش مهم...ببینین...من یک هفته است دارم تیم جمع میکنم...برای تک تک اون انجمن های زیر نظر وزارت دارم آدم های اینکاره جمع میکنم...نصفشون الان اماده ان...اگه تایید صلاحیت بشم به امید مرلین،اون نصف دیگه هم اوکیه...یعنی...من وقتی میام و میخوام از ملت رای بگیرم،تیمم و کابینه ام مشخصه...مردم اگه بخوان رای بدن به کل تیم رای میدن...این یه حرکتیه که خودم مبدعش هستم و میخوام انجام بدم...پس حق کپی رایت میگیرم!
سه طرح خیلی خوب هم از وزارت سابق مونده که صد در صد به دنبالش خواهم رفت...
اولیش طرح معجون راستیه که یکم گسترده تر و هدفمند تر خواهد بود...حالا بعدا بیشتر توضیح میدم!
دومیش طرح مجلس بود...خب خیلی پروژه عظیمیه و البته نیاز به داشتن و بودن اعضا داره...ولی خب در حد توانم صد در صد پیگیر راه افتادنش خواهم بود!
سومیش هم طرحی بود که رفت توی ویزن پارسال ولی نفهمیدم سرانجامش چی شد...این و پست های بعدیش به طور مشروح درباره ی طرح توضح داده شده...حالا به طور خلاصه هم میگم که طرح چی بود...این بود که یه سری از کاربر هایی که تخلف میکنن ولی تخلفشون در حدی نیست که بلاک بشن و نمیشه از تخلفشون هم چشم پوشی کرد،محکوم بشن به آزکابان...یعنی فقط دسترسی آزکابان رو بهشون بدیم...و به شرطی میتونن آزاد بشن که محکومتشون که توسط دادگاه مشخص میشه رو طی کنن...مثلا محکوم به فرستادن 3 رول مورد تایید توی تاپیک های انجمن آزکابان بشن...فکر کنم واقعا طرح خوبیه!
درضمن...ناگفته پیداست یکی از هدف ها و برنامه هام بازگشایی حموم مختلط وزارته...به این دلیل که این تاپیک یک نماده...یک نماد آزادی...باید به آزادی بها داد...زنده باد آزادی!

شعار انتخاباتی:
رودولف اینجاست...فرار کنید!


رودولف وقتی از پر کردن فرم فارق شد،فرم رو به مسئول مربوطه تحویل داد...اما قبل از اینکه از مرکز خارج بشه رو به مسئول مربوطه ایستاد و گفت:
_هوووم..راستی...نذارین این کت و شلوار گول بزنتتون...من همون رودولف قدیمیم...اگه یک درصد صلاحیتم تایید نشد...

و سپس از جورابش یه قمه یک متری در اورد و ادامه داد...
_این قمه رو فرو میکنم تو چش اونی که صلاحیت من رو تایید نکرده...چون به چشش نیاز نداره حتما....آخه اونی که چشم داره نمیتونه صلاحیت رودولف رو تایید نکنه!

بعد از این دیالوگ خفن،رودولف قمه رو زارت فرو کرد توی یکی از میز ها و خیلی شیک از مرکز خارج شد و به سمت افق رفت!


ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۴ ۶:۴۶:۵۵
دلیل ویرایش: رنک هام رو گفتم!



پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴

سوزان بونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۸ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۲۹ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 18
آفلاین
تصویر کوچک شده


ستاد برگزاری یازدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو

کاندیداهای گرامی،

فرایند نام نویسی و پذیرش کاندیداها به طور عمومی برای همه اعضای گروه ایفای نقش آزاد می باشد اما طبق اطلاعیه شماره 3 برخی شرایط عمومی و اختصاصی برای این موضوع در نظر گرفته شده اند که داشتن آنها می توانند تایید صلاحیت کاندیداها را تسریع یا تسهیل کند اما تضمین نخواهد کرد.

در نتیجه افرادی که تمایل دارند می توانند از امروز یعنی 28 خرداد تا 4 تیر با پر کردن فرم زیر در همین عنوان، برای تصدی عنوان وزارتخانه طی یازدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو اقدام نمایند.
_____

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

شعار انتخاباتی:

_____

نکات تکمیلی برای کاندیداها:

* در خصوص برنامه های آینده، می توانید برنامه های جدیدتر یا خلاقانه تری که در جهت هر چه بیشتر فعال کردن وزارت سحر و جادو دارید را شرح دهید. صرف نظر از شوخی و ایفای نقش، ارائه و شرح برنامه های نوین و کاربردی نقش کلیدی برای متقاعد کردن شورای عالی ویزنگاموت در راستای تایید صلاحیت شما ایفا می کند.

* در مورد سوابق قبلی در وزارت، اگر که قبلا هر نوع سِمَت یا مقامی در وزارت سحر و جادو طی دوره های مختلف قبلی داشته اید با ذکر سال و دوره آن را اعلام نمایید.

* در رابطه با سوابق برجسته در ایفای نقش، اگر که قبلا هر نوع سِمَت اعم از نظارتی یا ایفای نقشی در سایر انجمن های ایفای نقش داشته اید را ذکر کنید.

* از هرگونه تبلیغات و فعالیت انتخاباتی در طول مدت زمان نام نویسی خودداری کنید.


تذکر: در صورتی که پستی به غیر از ثبت نام در تاپیک ثبت نام ارسال شود کاربر تا پایان دوره ی انتخابات از انجمن وزارت سحر و جادو معلق خواهد شد . فقط در صورتی که تمایل دارید برای انتخابات نام نویسی کنید، در اینجا پست ارسال کنید.

شایان ذکر است که در این دوره از انتخابات قدرت و اختیارات وزیر منتخب ارتقاء یافته است. جهت دریافت اطلاعات بیشتر در خصوص برگزاری یازدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو به مرکز اطلاع رسانی وزارت سحر و جادو مراجعه کنید.


...:::ضمیمه:::...

*** برنامه زمان بندی یازدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو ***

28 خرداد تا 4 تیر: ثبت نام از کاندیداهای وزارت سحر و جادو
6 تیر: اعلام اسامی نامزدهای تایید صلاحیت شده
7 تیر تا 16 تیر: فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی
17 و 18 تیر: رای گیری نهایی


Get busy living, or get busy dying


پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۰:۵۴ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
مدت زمان عضویت در ایفای نقش:

وقتی مادرمون بودیم یک سال و نیم حدودا ولی وقتی خودمون شدیم کمی بیشتر از یه ماهه!

برنامه های خود برای وزارت:

هیچ برنامه ای مهمتر از این در دستور کارمون نیست جز تسریع بخشیدن به جریان رسالت ارباب بزرگ سرور سروران جهان،فرمانروای مطلق تاریکی ها لرد ولدمورت کبیر به منظور گسترانیدن تاریکی و سیاهی بر جهان و ایجاد یک سیاه جهانی با آرمان های کاملا سیاه تحت فرماندهی ارباب بزرگ!

سوابق در وزارت سحر و جادو:

خودمون هیچ سابقه ای نداریم ولی مادر مرحوممون در کابینه دولت آزادی و پرواز مدتها مشغول به خدمت بودن در مقام ریاست سازمان بین المللی حمایت از سواحریون.

سوابق در ایفای نقش:

خودمون سابقه ی چندانی نداریم جز تدریس دو جلسه آخر درس معجون سازی این ترم هاگوارتز با مدیریت ماندانگاس فلچر و البته افتخار در رکاب ارباب تاریکی ها بودن که این خودش به تنهایی بر هر افتخار و داشتن عنوان و مقامی می چربه. ولی چون ما از مرگ مادرمون تولد یافتیم برای اینکه افتخارات اون مرحوم هم فراموش نشن به شرح اونا می پردازیم.هرکس اعتراض کنه ازش نمره کم میشه! از جمله سوابق مادرمون میشه به این موارد اشاره کرد: ملازم ارباب بزرگ بودن،عهده دار بودن مقام ریاست سازمان حمایت از سواحریون، زمام دار کوچه دیاگون و تالار اسلیترین،سابقه تدریس درس معجون سازی در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز و شرکت در مسابقات درون و برون مدرسه ای کوییدیچ،از عوامل نفوذی در دوران کودتای زمستان با هدف برگرداندن وزیر دولت آزادی و پرواز و نیز زاغ باز حرفه ای!

شعار انتخاباتی:

از این سوسول بازی ها هم خوشمون نمیاد!ما انسانی هستیم تحصیل کرده و فرهیخته.مارو چه به این حرکات خلاف شان؟از پشت صحنه چماق نشان میدن و ظاهرا این گزینه ستاره داره خب پس شعار ما این خواهد بود:

تنها سیاهیست که می ماند!







پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۲۰:۵۸ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۳

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده










مدت زمان عضویت در ایفای نقش:

5 سال و 2 ماه

برنامه های خود برای وزارت:

به طور کلی برنامه های ما به شرح زیر است:
ما یک سری برنامه داریم منحصر در خوده وزارتخونه و تاپیک های همونجا.
یه سری دیگه برنامه هست تعامل با سایر انجمن ها و گروه ها.
و یک سری دیگه کارها که برای کل سایت مفید بوده اما انجام نشده که قصد داریم با تشکیل کارگروه های مختلف روی اونها بحث و تبادل نظر کنیم و به تصمیم نهایی و همچنین تعیین یک سری معیار برسیم و بعد از اون، طرح های کامل شده رو به مدیریت ابلاغ کنیم تا در صورت همکاری حضرات با دولت بتونیم اجراییش کنیم.

و اما شرح و تفضیل این کار هارو در صورت تایید صلاحیت در ستاد مربوطه به استحضار مردم خواهیم رساند.

سوابق در وزارت سحر و جادو:

سوابق من توی انجمن وزارت خونه است:

* ریاست دفترفرماندهی کارآگاهان به مدت یک سال و نیم در دوره وزارت مینروا مک گونگال
* عضو سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
* از فعالان دادگاه شماره 10 در جریانات ارث و میراث خاندان بلک
* از اعضای فعال و نایب رئیس پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب به ریاست ریگولوس بلک
* از حامیان عمه مارج در سال 88
* از عوامل فتنه جنبش صورتی سال 88-89 از مقر ارزشی ها تا چت باکس

سوابق در ایفای نقش:

* نظارت تالار اصلی
* نظارت تالار خصوصی گریفندور در یک دوره کوتاه
* نظارت کوچه دیاگون
به طور کلی در تمامی انجمن های عمومی فعالیت داشتم.
در انجمن های خصوصی محفل ققنوس و الف دال هم عضویت داشتم و الان هم عضو محفل هستم.
یه سری مسابقات داستان نویسی حول موضوعات ورزشی توی کوچه دیاگون برگزار شد که مقام اول رو به دست آوردم.
و الی ماشاالله.

شعار انتخاباتی:

دیو چو بیرون رود، فرشته در آید


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۳

ماندانگاس فلچر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۰۵:۵۲ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲
از مرگ برگشتم! :|
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
دوفـــشــــسسسس بووووم!

درب ستاد انتخاباتی وزارت سحر و جادو از جا کنده شد و با افکت صوتی که در بالا به سمع و نظر شما عزیزان جان رساندیم به دیوار مقابل برخورد کرد. چند لنگ پا که از این زاویه به صورت افقی وارد ستاد شده بود علت افکت صوتی فوق الذکر رو تا حدی مشخص می کرد.

پاهایی که وارد شده بودن خارج شدن و این بار با افکتی صوتی حماسی خفنی، جادوگری قد کوتاه و موهایی کمی تا اندکی ریخته که البته کلاه لبه دار خفنی هم روی سرش گذاشته بود، در حالی که در بین چندین و چند نوچه احاطه شده بود وارد ستاد انتخاباتی شد.

همینطور که ملت موجود در ستاد با قیاقه هایی مانند به این گروه خفن نگاه می کردند، نوچه ی شماره 1 دوید و دوید تا به صندلی ای رسید. صندلی را پس کشید و با دستمالی قرمز و مشکی رنگ پارچه ای تمیزش کرد.

همون شخصیت خفنه که نوچه ها دورش بودن نشیمنگاه مبارک ـش رو روی صندلی گذاشت و زل زد توی چشم های مأمور ثبت نام!
مأمور ثبت نام آب دهنش را قورت داد و گفت:
- سـ... سـ... سلام عرض شد قربان. خیلی خوش اومدین.

اون بابا خفنه یه نگاهی به نوچه ی شماره 2 کرد و نوچه به سخن در آمد:
- آقا می دونن خوش اومدن. میخوان ثبت نام کنند!

مأمور ثبت نام مجدداً آب دهنش رو قورت داد و گفت:
- بله. سابقه حضور توی ایفای نقش ـتون چقدره؟

همون جناب خفن چنان چشم غره ای به مأمور بخت برگشته رفت که مقادیری مو ازش جدا شد و ریخت! سپس با حرکت سنگین سر اشاره ای به نوچه شماره 6 کرد.

- آقا می فرمایند هرچند به سن تو قد نمیده ولی 7 سالی هست.

- برنامه هاتون برای وزارت چیه قربان؟

مجدداً خفن خان اشارتی به نوچه ی 4 کردند:

- آقا می فرمایند، ما میخواهیم بعد از مدت ها عزیزان دلی که سالیان سال به آن ها جفا شده و در گوشه ی آزکابان به سر می برند را آزاد کنیم. ما دیگر زیر بار ظلم نمی رویم. ما می خواهیم برابری و عَدالت را در مملکت خویش گسترش دهیم. ما می خواهیم جیب بر ها، ساقی ها، مال خر ها، سارقان مسلح و... حقوق برابر با مردم داشته باشند. ما می خواهیم در دهان دولت بزنیم. ما می خواهیم کلاً مجانی بکنیم. ما اموال مردم را مجانی می کنیم. ما همه چیز را مجانی می کنیم. چرا یک سارق مسلح باید 20 سال گوشه ی آزکابان آب کدو حلوایی خنک بخورد؟ مگر آن سارق مادر مرده حق ندارد؟ مگر ما...

در این لحظه آقا به پشت دست در دهان نوچه ی شماره 4 زدند تا بداهه گویی نکند!

مأمور ثبت نام که کل الیوم هاج و واج مونده بود پرسید:
- سوابق خاصی هم دارید؟

در این لحظه آقا خفنه فقط مثل ماست توی چشم های یارو زل زد. (حکمتش چی بود من ندانم!)

- و شعار خاصی هم دارید؟

با اشاره ی خیلی ریز و ملو از آقا نوچه 13 به صدا در آمد و فریاد زد:
- جیب بر ها هم به بهشت می روند!

با گفتن این جمله چهار ستون ملت لرزید و دانگ و دار و دسته اش طی صحنه ای حماسی در افق محو شدند.



پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳

گریفیندور، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۲:۴۷
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
ناظر انجمن
پیام: 740
آفلاین
بزرگترین جادوگر تمام اعصار و اول جادوگر جامعه ی جادوگری و بزرگِ بزرگانِ این جامعه، وارد می شود!

مدت زمان عضویت در ایفای نقش:

بیشتر از سه سال میشه به نظرمان! البته از لحاظ فنی حساب کنیم ما حتی قبل از همه بودیم و بعد از همه هم خواهیم بود و کلا زمان برای ما واژه ای بسیار نامانوس و بی مفهوم است!

برنامه های خود برای وزارت:

در مجموع باید بگوییم که بعد از مدت ها میخواهیم زمام امور چیزی را که خودمان خلق کردیم را به دست بگیریم! تا به مسیر درست و صحیح هدایت کنیم و باعث رستگاری تمام این جامعه ی جادوگری شویم! میتوانیم بگوییم که از همه ی پتانسیل های موجود در انجمن وزارت استفاده خواهیم کرد تا بتوانیم وزارت را نیز به عنوان یه قدرت در ایفای نقش مطرح کنیم که بتواند در حوادث ایفای نقشی، تاثیری بگذارد!

سوابق در وزارت سحر و جادو:

ریاست موزه، یه چند باری هم چند تا تاپیک داشتیم!

سوابق در ایفای نقش:

مرگخوار (همینکه در مدت زمام داری لرد ولدمورت فعلی عضو مرگخواران هستم، بیشترین و بهترین سابقه ی موجوده که حتی از نظارت محفل هم بالاتره!)

شعار انتخاباتی:

The Country For Old Men









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.