هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴

لاکرتیا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۸ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۶ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
باب!
خیلی بده ....میشه نقدش کنید؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب..دیدم روونا اومده کمک خواسته،حسودیم شد،منم اومدم!

ارباب...این رول نمونه است...نمونه ای که نشون میده عمق فاجعه رو...چیزی که من بهش مبتلا شدم توی نوشته هام...نبود خلاقیت و لوس شدن...
ارباب...این رول رو نقد میکنید؟!و میشه در کنارش بگین من چه کنم الان؟!راه حل چیه؟!و در آخر ببخشید؟!میشه؟!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۴ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
ارباب؟ ارباب!

ارباب نوشته هامون شکل دستمون شدن
زیادی فاصله گرفتیم ارباب
ارباب کمک

ارباب؟ ارباب!



هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!
Only Raven



I only wanted to have fun
learning to fly, learning to run :)


تصویر کوچک شده

{ بعد از هزاران سال.. حالا جاش روی سر صاحب اصلیش امنه.. }


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 327 گورستان ریدل ها، سینوس جیگر:


تسویه و تصفیه رو مخلوط کرده، کلمه جدیدی به نام تصویه ابداع فرمودید؟ آفرین سینوس. ما به شما افتخار می کنیم.


نقل قول:
دکتر پس از اینکه مطمئن شد اسنیپ از آنجا رفته به آرامی از جای خود بلند شد، به مقابل دستگاه تصویه آب دفترش رفت، یک لیوان آب یخ خورد، لباس های بهم ریخته خود را مرتب کرد و دوباره روی صندلی اش نشست، سپس به آرامی دستش را به سوی تلفن روی میز کارش برد، گوشی را برداشت و دکمه ای را فشار داد.
این پاراگراف نکته خاصی نداره...طنز خاصی نداره. کمکی هم نمی کنه. فقط خواننده رو کمی خسته می کنه! اینجور پاراگراف های بی نکته گاهی به درد می خورن...جایی که سوژه شدیدا شلوغه یا ریتمش خیلی تنده و از این قسمت ها به عنوان یه استراحتگاه استفاده می کنیم...به عنوان یه مکث داستانی! ولی اینجا احتیاجی به این کار نبود. سوژه در مسیر مشخص و واضحی پیش می رفت. خواننده احتیاجی به مکث و استراحت نداشت.


نقل قول:
دکتر با دیدن سر و وضع بیمارش اندکی نگران شده بود!
وقتی این دیالوگ رو می نویسین باید درباره اون "سرو وضعی" که دکتر نگرانش شده هم توضیح بدین. نویسنده باید همراه خواننده جلو بره. اگه قسمتی از توضیحات نتیجش این باشه که "من می بینم و تو نمی بینی" یا "من می دونم و تو نمی دونی"، خواننده فاصله می گیره...هم از نویسنده و هم از داستان! در یکی دو جمله کوتاه می تونستین وضعیت آرسینوس رو از دید دکتر توصیف کنین.


نقل قول:
- آرسینوس جیگر هستم.
- چی؟! آرچیبالد چی چی؟!
الان "آرچیبالد" شبیه "آرسینوس" بود؟... اگه دکتر اشتباه می شنوه باید از کلمات مشابه و هم آهنگ استفاده کنین. بقیه دیالوگ های آرسینوس خیلی خوب بودن. شکلک های تکراریش هم همینطور! خونسردی مضحک آرسینوس و بقیه مرگخوارا جلوی دکتر خیلی جالبه. به نظر من این حالت خیلی بهتر از اینه که طبق قوانین دنیای جادویی بخوان هویتشونو انکار یا پنهان کنن. و وقتی چیزی "جالب تر" باشه می تونیم بعضی قوانین رو زیر پا بذاریم.


نقل قول:
- امر دیگه ای ندارید، دکتر؟
- چرا... ایشون رو کاملا بازرسی بدنی بکنید و بیمار بعدی رو هم به داخل اتاق هدایت کنید!

دکتر پس از گفتن این حرف به سرعت سوابق و مشکلات آرسینوس را در پرونده ای که مربوط به او بود، یادداشت کرد و منتظر بیمار بعدی شد.

شما به سوژه آرسینوس پرداختین...خیلی سریع تمومش کردین ولی به نظر من ناقص نمونده. همینقدر کافی بود. نه کم بود و نه بی دلیل کشش داده بودین. البته اگه گفتگوی دکتر و آرسینوس کمی بیشتر طول می کشید هم اشکالی نداشت. شما درباره معجون ها حرفی نزدین...کار درستی بود. این می تونه سوژه هکتور باشه. اینجا همون وزارت برای آرسینوس کافی بود. ولی مثلا دکتر می تونست اصرار کنه که آرسینوس نقابش رو برداره یا به پاتیلی که همراهشه گیر بده!

اینجور سوژه ها که هر عضوی میاد درباره شخصیت خودش می نویسه کمک زیادی به شخصیت ها می کنه. هم از این نظر که سوژه هاشونو به بقیه معرفی کنن و شخصیتشونو جا بندازن و هم از این نظر که خودشونو بهتر بشناسن. بدونن با سوژه های خودشون می تونن چه کارایی انجام بدن. خیلی خوبه که از این سوژه ها استقبال می شه.


ما زحمت کشیدیم سینوس!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۳ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام ارباب.

ارباب... خیلی وقت بود این طرف ها پیدام نشده بود... منتها الان پیدام شده و یک زحمتی براتون دارم.

با تشکرات.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لامپ؟ پر مصرف؟ نلطفا؟ هان؟


بررسی پست شماره 330 خاطرات مرگخواران، لاکرتیا بلک:

نقل قول:
-خوابیدی؟

نه.کاملا هوشیار بود.فقط خودش را به خواب زده بود.روی پهلو دراز کشیده و به اتفاقات گذشته فکر میکرد...به دوستش "گیسو کمند"...صدای عمه لورا رشته افکارش را پاره کرد:
-خوابیدی عزیزم؟
مکث و فاصله!
اینا موارد مهمی هستن که مخصوصا در پست های جدی باید درست نشون داده بشن. سخت هم نیست. پست رو بخونین. جایی که مکث داره برین سر خط (با سه نقطه هم می تونین نشون بدین مکث رو)...جایی که تاکید داره علامت تعجب بذارین:

-خوابیدی؟

نه!
کاملا هوشیار بود...فقط خودش را به خواب زده بود.روی پهلو دراز کشیده و به اتفاقات گذشته فکر میکرد...به دوستش "گیسو کمند"...

صدای عمه لورا رشته افکارش را پاره کرد:
-خوابیدی عزیزم؟


اینجوری خواننده راحت تر می خونه...لحن رو می گیره...درک می کنه.
علامت ها هم همینطورن. مثلا این جمله قشنگیه:
نقل قول:
اما تنها بازتاب چهره غمگینش را در شیشه دید.
ولی احتمالا خیلیا در اولین خوندن "تنها" و بازتاب" رو سر هم می خونن.

اما تنها، بازتاب چهره غمگینش را در شیشه دید.
اینجوری بهتر شد.


نقل قول:
هرچند که نمی توانست خودش را گول بزند.
-واااای!

فریاد آرامی از حیرت کشید و از جا پرید و به طرف پنجره برگشت...در جایی، آن طرف پنجره، دخترکی با موهایی صاف و بلند به او نگاه میکرد، لبخند میزد و...
-بازم توهم!
اینجا صحنه اشتباه توصیف شده. ما از زاویه دید لاکرتیا داریم داستان رو می خونیم. برای همین ما هم همراه اون باید اول صحنه رو ببینیم و بعد فریاد تعجب رو بشنویم. این دو تا جابجا شدن.


نقل قول:
روی چمن های تر نشست و درحالی که موهایش را روی شانه هایش میریخت، منتظر جواب شد.دخترک تنها،بلوزی بنفش و شلوارکی لی بر تن داشت و موهایش به زیبایی با باد همراه بودند.
سوژه شما اصلا جذاب نیست...
جذاب نیست معنیش بد بودن نیست...یعنی خواننده رو نمی کشه دنبال خودش. جذب نمی کنه. چیزی که در پست شما جذابه صحنه های ساده و دلنشینیه که توصیف می کنین. یه چیزایی هستن که خوندنشون هم برای این که آدم احساس خوبی پیدا کنه کافیه. نم نم بارون...وزش باد لای موها...
صحنه های شما همچین حالتی دارن.


از لقب ها زیاد استفاده نکنین. مخصوصا لقب های طولانی. لقب های هر دو شخصیت شما دو کلمه ای و طولانی بودن. اینا بعد از یکی دو تکرار به نظر خواننده لوس و بی مزه میان. لقب ها رو به مقدار کم و محدود و فقط در دیالوگ ها بکار ببرید.


پست شما احساساتش زیاد بود! این خوب نیست. کلا هر چیزی زیادش خوب نیست. حتی چیزای خوب! زیاد آدم رو خسته می کنه...زده می کنه...نوشته تونو غیر واقعی و غیر منطقی نشون می ده. بهتره همیشه تعادل رو رعایت کنین.
در حالت عادی منطق سوژه تون هم اشکال داشت. ولی بعضی پست ها هستن که برای فرد خاصی و در موقعیت خاصی نوشته می شن. در مورد اینا نباید ایراد سوژه گرفت. جمله های شما قشنگن...طرز نگاهتون به قضایا ساده و معصومانه اس. همین معصومیت دلنشینش می کنه.مثلا:
نقل قول:
صدایش را پایین آورد و گویی که درحال زمزمه آهنگی در گوش غنچه ای هست،نجوا کرد:
-و مادر...اون قرار بود هیچوقت نره...میفهمی آریانا؟
البته درستش: " در حالی که گویی در حال زمزمه آهنگی در گوش...." بود. ولی به هر حال جمله قشنگی بود.


موفق نباشید. با اون ارباب قلابیتون!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ جمعه ۱۰ مهر ۱۳۹۴

لاکرتیا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۸ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۶ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
لامپ پر مصرف!
نقدش کن...نلطفا!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۲۶ پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مورگانا

احساس نمی کنی این پست مال انجمن شهر لندنه؟...و اینجا؟...آفرین! خانه ریدله!

ببرش زیر سایه...

ولی نه...ما رو واژگون کردین. به زیر سایه هم دسترسی نداریم. استثنائا اینجا نقد می کنیم که سرخورده نشین!


بررسی پست شماره 744 جادوگر تی وی، مورگانا لی فای:


نقل قول:
اگر عصر روز سه شنبه نهم ستامبر کسی تلوزیون را که روی شبکه "سیاهی" تنظیم می کرد، اولین تصویری که با آن روبرو می شد یک "سیاهی" بود و صدایی شبیه پرتاب ظروف اشپزخانه...
شروع قشنگی بود. تصویر رو بصورت غیر مستقیم توضیح دادین و همین کار باعث می شه خواننده با نویسنده احساس نزدیکی بیشتری کنه...درکش کنه. چون نویسنده یک قدم عقب تر رفته و با خواننده همراه شده. با هم پیش می رن. هر دو یک صحنه رو می بینن. مخصوصا با توجه به این که این پست مال جادوگر تی ویه و با پست های معمولی فرق می کنه. اینجا تصویر حرف اول رو می زنه. و شما با همین تصویر شروع کردین.


نقل قول:
کمی بعد، تصویر کم کم واضح شد. البته آنچه که پخش میشد کمی لرزش داشت. انگار دوربین تازه روی پایه اش نصب شده باشد.
توجهتون به جزئیات خیلی خوب بود. این یه صحنه فرعیه...اهمیتی در سوژه نداره. ولی قشنگه. چون خیلی راحت می شه تصورش کرد.


نقل قول:
در مدتی که تصویر، مجددا سیاه شده بود، بیننده وقت داشت از خودش بپرسد که " داشتن با "اون" می جنگیدن؟"
در این جمله اصلا مشخص نیست که روی کدوم کلمه یا فعل تاکید دارین! کمی گیج کننده اس.


نقل قول:
مجمع معجون سازان!
مجمع معجون سازان گروه خنده داری بود! وقتی عنصر اصلی پستتون تصویره کمی بیشتر توضیح بدین. کمی کامل تر. کی کجا ایستاده؟ چه حالتی داره؟ چیکار می کنه؟ از چهره هاشون چی می شه فهمید؟


نقل قول:
- ممنون هکتور ولی این معجون بلوط لازم نداره.
اصل ماجرا جالب بود. این که هکتور معجونی تعارف می کنه و آرسینوس رد می کنه. ولی چرا معجون بلوط؟ این یه فرصته...برای معرفی یه معجون مسخره و بی مصرف هکتور. از فرصت ها استفاده کنین.


نقل قول:
دوربین مجددا تاریک شد و بدون توجه به اینکه ممکن است ببینده ها علاقه داشته باشند آن دعوا را تماشا کنند به اتاق دیگری رفت.
البته دوربین تاریک نمی شه. صحنه یا تصویر تاریک می شه. و دعوایی در کار نبود. بحث بود. ولی به هر حال اشاره " بدون توجه به اینکه..." با مزه بود.


نقل قول:
- آنچه که دیدید، بخشی از جنگ داخلی خانه ریدل بود. به امید سرگونی ظلم کچل! تا قسمت بعدی برنامه " من به همه جا سرک می کشم" به خودم می سپارمتون.
اسم برنامه و پایانش جالب بود.
سوژه تون خیلی خوب بود. بخش های مختلف خانه ریدل و اتفاقایی که تو این شرایط خاص میفته. ولی سوژه کمی خام مونده. انگار فقط تیتر مطالب رو گفتین و رد شدین...می تونستین طولانی تر بنویسین. دیالوگ ها بیشتر باشه. سراغ مرگخوارای بیشتری برین. اگه نگران طولانی شدن ماجرا بودین می تونستین به صورت سریال در چند قسمت بنویسینش...ارزشش رو داشت. یه جور گزارش از مراحل مختلف و واکنش های مرگخوارا.
مجری گری مورگانا هم ایده جالب و با مزه ای بود. گهگاهی چنین نقش هایی به مورگانا بدین. براش خوبه.


موفق باشید.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
ایا میشه که این نقد بشه لطفاً؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
رو رو بریم! به ما تیکه می ندازین و نقد می خوایین؟

ماری؟

این تویی؟!

تو هم؟

کار خیلی خوبی کردی که شروع کردی. لازم نیست هدفت فعالیت باشه. کافیه بخوای اینجا باشی. گهکاهی پستی بزنی. کافیه جدا نشی!


نقل قول:
پی نوشت: توی این لیست شکلکا، چرا اینقدر همر های مختلف وجود داره؟
به دلیل مدیریت یک عدد فنگ!


بررسی پست شماره 325 گورستان ریدل ها، ماری مک دونالد:


نقل قول:
-اولین بیمار بیرون منتظره دکتر.

پرستار قبل از اینکه اتاقو ترک کنه دوباره با تردید به سمت دکتر جوان برگشت.
-اممم... فقط لازمه بگم که بی صبرانه دنبال اره برقی ای که ادعا میکنه بهش تعلق داره میگرده و همش تهدید به نصف کردن کل تیمارستان میکنه.
خب...دکتر باید انتخاب می کرد. شما پرستار رو آوردین و تکلیف دکتر و خواننده رو روشن کردین. و بدون اشاره به اسم بیمار معرفیش کردین. این کار بسیار قشنگی بود. از طرفی به شخصیتی که یکی از اعضا ساخته احترام گذاشتین و ازش استفاده کردین و از طرف دیگه خودتون بیکار ننشستین و سعی کردین این شخصیت ها رو بشناسین. می دونم که بعد از برگشتن یکی از سخت ترین کار ها همینه...شناختن شخصیت های جدید و کنار اومدن باهاشون. ورونیکا انتخاب خیلی خوبی بود. از شکلکش هم استفاده کردین که اینم دقت شما رو نشون می ده.


نقل قول:
دکتر که با در دست داشتن پرونده اون همه دیوانه ی جورواجور(!) بسیار هیجان زده شده بود به حرف پرستار اهمیتی نداد و با اشتیاق به انتظار ورود اولین بیمار به در چشم دوخت.
لحن شما و شکل روایت داستانتون خیلی ساده و قابل درکه. نه خبری از توصیفای پیچیده هست و نه خبری از اتفاقای سریع و پشت سر هم... و با این وجود نوشته تون اصلا خسته کننده نیست. فقط آرومه...ساده اس...و این خیلی خوبه.
به نظرم احتیاج به کمی پیشروی داره! حتی زیاده روی!
شما ویژگی های شخصیت ها رو می شناسین. اینو می شه از لحن و نحوه ورود وینکی در پایان پست هم متوجه شد. این ویژگی ها رو بزرگ تر کنین. به شکل های جدیدتری ازشون استفاده کنین. این کار رو در بعضی قسمت ها انجام دادین...خیلی خوب بود. همونو بیشتر کنین. مثلا ورونیکا اره می کنه...به جای تهدید به اره کرده میز و صندلی می تونه با چیزای عجیب غریب تری تهدید کنه. این "عجیب و غریب" می تونه مسخره هم باشه. مثلا قرصی براش بیارن و قرص رو اره کنه...اون قسمت که می گه صندلی رو اره می کنم و خودتون هم که روش نشستین اره می شین عالی بود. همین طنز رو تقویت کنین. طنز قشنگیه.
کالی هم می تونه وارد سوژه ها بشه. ازش استقبال می کنیم!


به نظر من قسمت مربوط به ورونیکا کمی سریع پیش رفته...می تونست کند تر باشه. یا کمی طولانی تر. سوال و جوابا می تونستن بیشتر باشن. ورونیکا سوژه داشت و شما هم سوژه ها رو خوب می گیرین. برای همین گاهی می تونین کمی "کشش بدین"!


نقل قول:
-وینکی بیرون در منتظر بود. به وینکی گفته شد با دکتر حرف زد. وینکی از انتظار خوشش نیومد. وینکی ندونست اینجا چیکار کرد. وینکی از انفجار و شلیک خوشش اومد.

وینکی انتخاب خیلی خوبی به عنوان سوژه بعدی بود. می تونستین انتخاب رو بذارین به عده کسی که می خواد ادامه بده. ولی این تعیین سوژه هم در صورتی که درست باشه عامل تشویق کننده ای محسوب می شه. و وینکی گزینه درستی بود.


خیلی خوبی ماری...پست مرتب و منظم...شیوه نگارش واضح و قابل فهم...سوژه درست و روشن...شخصیت ها محکم و مشخص و شکلک ها درست و بجا!


همینطور ادامه بده...ما واژگونیم...ولی فراموش نکن...دنیا می چرخه و واژگونا دوباره روی پاهاشون می ایستن!





ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۸ ۱۵:۳۲:۴۰








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.