1. برام از روی ابرا پیشگویی کنین که قراره چه چیزی ازشون بباره و چرا؟ مثل تحلیلی که من کردم تو درسنامه. به طبع هرچی خلاقانه تر بهتر. (8 نمره)
دراز کشیده بودم و به جای این که فیلم مورد علاقم رو ببینم داشتم ابر های خسته کننده رو تماشا می کردم. آخه چرا؟ چرا باید این کار خسته کننده رو بکنم؟ آخه مگه با ابر هم پیشگویی می کنن؟
همینطور ابر ها رو بدون هیچ ایده ای واسه پیشگویی نگاه می کردم و سعی داشتم تصور کنم به جای تماشای ابر ها دارم تلوزیون می بینم. تلوزیون خودمون خراب بود. اگه هم درست بود البته مامانم اجازه نمی داد نگاه کنم همونطور که الان اجازه نمی داد برم خونه دوستم تا اونجا تلوزیون ببینم. من جدا به یه تلوزیون احتیاج داشتم.
به برنامه مورد علاقم فکر می کردم و بیشتر حسرت تلوزیون رو می خوردم و هی برنامه مورد علاقم رو تصور می کردم. انقدر فکر کردم که همه چیز رو تلوزیون می دیدم. یکی از ابر ها رو نگاه کردم و دیدم که چه قدر شبیه تلوزیونه که یهو یه ایده ای به ذهنم رسید و با خوشحالی پریدم هوا
سریع شیرجه رفتم روی ورقه و نوشتم. «قراره تلوزیون بباره» و با رضایت کامل سر تکان دادم.
2. چرا لایتینا لنز دوربین رو برای پرت کردن تو حلق جادوآموز مذکور انتخاب کرد؟ چرا وسایل دیگه نه؟ (2 نمره)
از آنجا که لایتینا فردی بسیار با خرد است، قبل از پرت کردن وسیله به سمت دانش آموز در همان چند ثانیه پیش خودش کلی حساب کتاب کرد که چگونه آن دانش آموز را برای همیشه
خفه کند. بعد از حساب کتابی بسیار سریع به این نتیجه رسید که باید کاملا حنجرهی آن فرد پوشانده شود تا دیگر کلمه ای از دهنش بیرون نیاید. با چند حساب کتاب سریع دیگر با نگاهی بسایر دقیق به گلوی فرد مذکور و لنز به این نتیجه رسید که لنز مناسب بوده و کاملا گلوی او را پر می کند. در نتیجه لنز را پرت کرد.