آمادهاید شاهد یکی از بزرگترین و نفسگیرترین رقابتهای تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و اینبار نهتنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانهای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار میگیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همهچیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود میگیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته میشود و تنها یک گروه میتواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پستها را بخوانید، از خلاقیتها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!
اگر از حضور در این مرداب پهناور گیج شدهاید، راه خود را گم کردهاید یا نمیدانید مقصد شما دقیقا کجای آن قرار دارد، کافی است شیرجهای در یکی از مردابها بزنید تا همهچیز جلوی چشمان شما پدیدار شود.
نگران نباشید، اینجا خبری از خیس شدن، کثیف شدن یا غرق شدن نیست. جادوهای استثنائی جنهای هالادورین پرش شما را تنها با بخشیدن آگاهی و دانش به شما پاسخ میدهند.
یکبار امتحان کافی است، شیرجهای در مرداب بزنید تا از سردرگمی نجات پیدا کنید!
The MUSIC is making me growing The only thing that keeps me awake is me knowing There's no one here to break me or bring me down
برای خرید هر یک از اقلام زیر، تنها کافیست پس از کسب گالیون مورد نیاز، یک پست در این تاپیک ارسال و در آن کالای مورد نظرتان را از فروشنده درخواست کنید.
توجه: همهی اقلام این فروشگاه پس از خرید، تنها یک ماه مهلت استفاده دارند.
لیست کالاهای جادویی
🪶 قلمپر تندنویس: 30 گالیون: برای یک ماه، امکان رزرو همزمان دو تاپیک به مدت دو ساعت. 🪶 شنل نامرئی جنساز: 300 گالیون: 3 روز دسترسی به انجمن ناظران. 🪶 شنل نامرئی مرگساز: 500 گالیون: 3 روز دسترسی به انجمن مدیران.
لیست خوراکیهای جادویی
🥯 نوشیدنی کرهای: 30 گالیون: امکان ارسال یک پیام پشت سر هم بیشتر در چتباکس به مدت یک ماه. 🥯 قورباغه شکلاتی: 15 گالیون: هدیهای خوب برای هرآنکس که بخواهید و به هر مناسبتی. تنها کافی است در حین سفارش یادداشتی به نشانه تقدیر از آن شخص ضمیمه سفارش خود کنید. 🥯 برتی بات: 20 گالیون: تا نخوری طعم آن را نمیفهمی! از دریافت گالیون مجانی گرفته تا بدهکار شدن و به زندان افتادن میتواند شانس شما باشد.
* این لیست به مرور تکمیل میشود. لطفا برای ارائه پیشنهادات برای افزودن کالا به تاپیک ارتباط با جنهای هالادورین مراجعه کنید.
ویرایش شده توسط مروپ گانت در 1403/5/31 21:55:20
The MUSIC is making me growing The only thing that keeps me awake is me knowing There's no one here to break me or bring me down
خلاصه: لرد و مرگخوارا به سالن ورزشی رفتن. دامبلدور و محفلی ها هم اونجا هستن. دامبلدور به لرد پیشنهاد می کنه با هم مسابقه بالا رفتن از طناب بدن.
ــــــــ
- تنها چیزی که میتونه باعث نگرانی ما بشه اینه که عملکردت اونقدر بد باشه که حواسمون پرت مسخره کردنت بشه. ولی ما قادر به کنترل خودمون هستیم.
لرد سیاه همچنان در حال کش و قوس دادن به خودش بود و در این بین مرگخوارا دور هم جمع شدن.
- ما باید مطمئن شیم که ارباب هرطور که شده برنده شن. - مگه ارباب خودشون نمیتونن برنده شن؟
البته که سدریک توی عالم خواب و بیداری به سر میبرد و متوجه نشد که چه جمله ای گفته اما بلاتریکس هم از فرصت استفاده کرد و بالشتی که سدریک روش خواب بود رو، یهویی از زیر سرش بیرون کشید و باعث شد سر سدریک زمین بخوره و برای چند لحظه کوتاه بیدار بشه و بره جای دیگه بخوابه.
- البته که ارباب برنده میشن، اما محفلیها متقلبن و... - ولی بلا الانه که مسابقه شروع بشه.
مرگخوارا برگشتن و دیدن که لرد سیاه و دامبلدور هردو آماده بالا رفتن از طناب هاشون هستن و شمارش معکوس شروع شده. اما نکتهای که وجود داشت، انگار طناب لردسیاه با طناب دامبلدور فرق داشت، طناب کلفت تر از حد معمول بود و یه سرش به یه جعبه مستطیلی نسبتا بزرگ وصل بود. بلاتریکس حتی فرصت نکرد که طناب عجیب غریب رو بررسی کنه، چون بلافاصله مسابقه شروع شد و لردسیاه و دامبلدور شروع به بالا رفتن از طناب هاشون کردن.
- بلا نگران نباش، من طناب هوشمند برای ارباب نصب کردم. خودش خود به خود به بردشون کمک میکنه. ماگلا بهش میگن جاروبرقی.
لایتینا با یه لبخند گشاد به بلاتریکس که گیج شده بود نگاه کرد و کنار جعبهای که به طناب لردسیاه وصل بود وایستاد. - ببین این دکمه رو میزنی و به لردسیاه کمک میکنه.
بعد از این که لایتینا یکی از دکمه های جاروبرقی رو زد، طناب لردسیاه شروع به لرزیدن شدید کرد و کار لرد رو صدبرابر سختتر شد!
The MUSIC is making me growing The only thing that keeps me awake is me knowing There's no one here to break me or bring me down
بلاتریکس نسخه رو از دست کوین قاپید. توی اون لحظه دلش میخواست نسخه رو تیکه تیکه کنه و و بعد تک تک مداد رنگیای رو کوین رو بشکونه، بعد با همون مدادها استخون های ایوان رو از هم جدا کنه، بعد... بلاتریکس توی افکارش غرق شده بود که صدای یه نفر اونو به خودش آورد.
- بلاتریکس لسترنج؟ - چیه؟
بلاتریکس یه بار راستو نگاه کرد، یه بار چپو، ولی منبع صدا رو پیدا نکرد.
- من صدای مرگخوار مسئولیت پذیر درونتم. - من خودم مرگخوار مسئولیت پذیریم، یه دونه دیگه درونم نیست. - خب پس چرا شکنجه بقیه رو به ارباب اولویت میدی؟
این سوال لحظهی مهمی رو برای بلاتریکس رغم زد. چون اون باید از شکنجه کردن بقیه میگذشت تا لرد سیاه رو درمان کنه. بعد شاید به عنوان پاداش میتونست همه رو شکنجه کنه. پس درواقع این صرفا لذت هاشو عقب مینداخت. - فعلا کاریتون ندارم و وقت دارین تا موقعی که ارباب رو معالجه کنیم یه راهی برای نجات خودتون از دستم پیدا کنین.
مرگخوارا همه یه نفس عمیق کشیدن. بلاتریکس هم نسخهای رو که از کوین گرفته بود رو باز کرد و در عین حال لینی هم که دید بلاتریکس سرش شلوغه ویز ویز کنان از پشت گوش بلاتریکس خارج شد.
- لینی تو مرگخوار مسئولیت پذیر درون منی؟ چنان پشه کشی پیدا کنم...
بلاتریکس درحال تهدید لینی بود که بالاخره چشمش به نسخهی توی دستش افتاد. - این که کلش نقاشیه! داروها کو؟
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در 1402/6/28 20:56:22 ویرایش شده توسط لایتینا فاست در 1402/6/28 21:11:31
The MUSIC is making me growing The only thing that keeps me awake is me knowing There's no one here to break me or bring me down
لرد سیاه به هکتور اعتماد کرده بود، درواقع هکتور یادش نمیومد آخرین باری که بهش اعتماد شده بود کی بوده. البته این حقیقت که هیچکس هیچوقت بهش اعتماد نمیکرد هم بی تاثیر نبود. اما حالا میتونست خودشو به همه ثابت کنه! پس شروع به چیدن استخونا کنار هم شد.
- نه! اون استخون ساعد دستمه که داری میذاری جای شکمم.
اگه این یه روز معمولی بود هکتور ذرهای به غرغرای ایوان اهمیت نمیداد اما این دفعه باید استعدادها و توانایی هاشو نشون میداد. - کدوم دست؟ - دست راست.
هکتور استخون رو گذاشت جای دست راست ایوان.
- راست من، نه راست تو. - مگه همه راست و چپشون یکی نیست؟ - تو رو به روی منی خب.... اصلا بذارش جای دست چپم. - ولی تو که گفتی راست؟
ایوان خیلی دلش میخواست هکتور رو بزنه، بکشه، تیکه تیکه کنه و بریزه توی معجونهایی که خود هکتور درست میکنه اما در عین حال ایوان نمیخواست به این زودیا سر هم شه و شپشهای سر گوریل رو تمیز کنه نتیجتا جلوی خشمشو گرفت و خودشو آماده توضیح...
- فهمیدم فهمیدم. الان استخون جای درستیه؟ ارباب دیدین؟ دیدین چجوری سر همش کردم؟
ایوان انقدر توی فکر فرو رفته بود که متوجه نشد هکتور تقریبا کارش با بدن ایوان تموم شده بود! از کی تاحالا هکتور میتونست تو انجام یه کاری موفق بشه؟ ایوان برای یه بار تو زندگیش و حتی زندگی بعد از اسکلت شدنش آرزو کرده بود که کاش بدنش سرهم نشه و از شانس اون همین آرزو هم...
شدت ویبره های هیجانی هکتور، ایوان رو از فکر بیرون آورد. انگار هکتور متوجه نبود که ویبره هاش باعث دوباره بهم ریختن استخون ها و پخششون روی زمین شده بود!
The MUSIC is making me growing The only thing that keeps me awake is me knowing There's no one here to break me or bring me down