هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لایتینا.فاست)



پاسخ به: سالن ورزشي دياگون
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲
#1
خلاصه:
لرد و مرگخوارا به سالن ورزشی رفتن. دامبلدور و محفلی ها هم اونجا هستن. دامبلدور به لرد پیشنهاد می کنه با هم مسابقه بالا رفتن از طناب بدن.

ــــــــ

- تنها چیزی که میتونه باعث نگرانی ما بشه اینه که عملکردت اونقدر بد باشه که حواسمون پرت مسخره کردنت بشه. ولی ما قادر به کنترل خودمون هستیم.

لرد سیاه همچنان در حال کش و قوس دادن به خودش بود و در این بین مرگخوارا دور هم جمع شدن.

- ما باید مطمئن شیم که ارباب هرطور که شده برنده شن.
- مگه ارباب خودشون نمیتونن برنده شن؟

البته که سدریک توی عالم خواب و بیداری به سر میبرد و متوجه نشد که چه جمله ای گفته اما بلاتریکس هم از فرصت استفاده کرد و بالشتی که سدریک روش خواب بود رو، یهویی از زیر سرش بیرون کشید و باعث شد سر سدریک زمین بخوره و برای چند لحظه کوتاه بیدار بشه و بره جای دیگه بخوابه.

- البته که ارباب برنده میشن، اما محفلی‌ها متقلبن و...
- ولی بلا الانه که مسابقه شروع بشه.

مرگخوارا برگشتن و دیدن که لرد سیاه و دامبلدور هردو آماده بالا رفتن از طناب هاشون هستن و شمارش معکوس شروع شده.
اما نکته‌ای که وجود داشت، انگار طناب لردسیاه با طناب دامبلدور فرق داشت، طناب کلفت تر از حد معمول بود و یه سرش به یه جعبه مستطیلی نسبتا بزرگ وصل بود.
بلاتریکس حتی فرصت نکرد که طناب عجیب غریب رو بررسی کنه، چون بلافاصله مسابقه شروع شد و لردسیاه و دامبلدور شروع به بالا رفتن از طناب هاشون کردن.

- بلا نگران نباش، من طناب هوشمند برای ارباب نصب کردم. خودش خود به خود به بردشون کمک میکنه. ماگلا بهش میگن جاروبرقی.

لایتینا با یه لبخند گشاد به بلاتریکس که گیج شده بود نگاه کرد و کنار جعبه‌ای که به طناب لردسیاه وصل بود وایستاد.
- ببین این دکمه رو میزنی و به لردسیاه کمک میکنه.

بعد از این که لایتینا یکی از دکمه های جاروبرقی رو زد، طناب لردسیاه شروع به لرزیدن شدید کرد و کار لرد رو صدبرابر سخت‌تر شد!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
#2
ارباب سلام.
ارباب میشه بیام تو؟ ارباب قول میدم بلند آهنگ نخونم.


ببخشید دیر شد.

البته که می شه بیای تو. اینجا خونته! ریونیا ما رو محاصره کردن کلا. خوش اومدی.


تایید مجدد شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۳ ۱:۰۳:۳۶

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
#3
بلاتریکس نسخه رو از دست کوین قاپید. توی اون لحظه دلش میخواست نسخه رو تیکه تیکه کنه و و بعد تک تک مداد رنگیای رو کوین رو بشکونه، بعد با همون مدادها استخون های ایوان رو از هم جدا کنه، بعد...
بلاتریکس توی افکارش غرق شده بود که صدای یه نفر اونو به خودش آورد.

- بلاتریکس لسترنج؟
- چیه؟

بلاتریکس یه بار راستو نگاه کرد، یه بار چپو، ولی منبع صدا رو پیدا نکرد.

- من صدای مرگخوار مسئولیت پذیر درونتم.
- من خودم مرگخوار مسئولیت پذیریم، یه دونه دیگه درونم نیست.
- خب پس چرا شکنجه بقیه رو به ارباب اولویت میدی؟

این سوال لحظه‌ی مهمی رو برای بلاتریکس رغم زد. چون اون باید از شکنجه کردن بقیه میگذشت تا لرد سیاه رو درمان کنه. بعد شاید به عنوان پاداش میتونست همه رو شکنجه کنه. پس درواقع این صرفا لذت هاشو عقب مینداخت.
- فعلا کاریتون ندارم و وقت دارین تا موقعی که ارباب رو معالجه کنیم یه راهی برای نجات خودتون از دستم پیدا کنین.

مرگخوارا همه یه نفس عمیق کشیدن. بلاتریکس هم نسخه‌ای رو که از کوین گرفته بود رو باز کرد و در عین حال لینی هم که دید بلاتریکس سرش شلوغه ویز ویز کنان از پشت گوش بلاتریکس خارج شد.

- لینی تو مرگخوار مسئولیت پذیر درون منی؟ چنان پشه کشی پیدا کنم...

بلاتریکس درحال تهدید لینی بود که بالاخره چشمش به نسخه‌ی توی دستش افتاد.
- این که کلش نقاشیه! داروها کو؟


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۸ ۲۰:۵۶:۲۲
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۸ ۲۱:۱۱:۳۱

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲
#4
لرد سیاه به هکتور اعتماد کرده بود، درواقع هکتور یادش نمیومد آخرین باری که بهش اعتماد شده بود کی بوده. البته این حقیقت که هیچکس هیچوقت بهش اعتماد نمیکرد هم بی تاثیر نبود. اما حالا میتونست خودشو به همه ثابت کنه! پس شروع به چیدن استخونا کنار هم شد.

- نه! اون استخون ساعد دستمه که داری میذاری جای شکمم.

اگه این یه روز معمولی بود هکتور ذره‌ای به غرغرای ایوان اهمیت نمیداد اما این دفعه باید استعدادها و توانایی هاشو نشون میداد.
- کدوم دست؟
- دست راست.

هکتور استخون رو گذاشت جای دست راست ایوان.

- راست من، نه راست تو.
- مگه همه راست و چپشون یکی نیست؟
- تو رو به روی منی خب.... اصلا بذارش جای دست چپم.
- ولی تو که گفتی راست؟

ایوان خیلی دلش میخواست هکتور رو بزنه، بکشه، تیکه تیکه کنه و بریزه توی معجون‌هایی که خود هکتور درست میکنه اما در عین حال ایوان نمیخواست به این زودیا سر هم شه و شپش‌های سر گوریل رو تمیز کنه نتیجتا جلوی خشمشو گرفت و خودشو آماده توضیح...

- فهمیدم فهمیدم. الان استخون جای درستیه؟ ارباب دیدین؟ دیدین چجوری سر همش کردم؟

ایوان انقدر توی فکر فرو رفته بود که متوجه نشد هکتور تقریبا کارش با بدن ایوان تموم شده بود! از کی تاحالا هکتور میتونست تو انجام یه کاری موفق بشه؟ ایوان برای یه بار تو زندگیش و حتی زندگی بعد از اسکلت شدنش آرزو کرده بود که کاش بدنش سرهم نشه و از شانس اون همین آرزو هم...

شدت ویبره های هیجانی هکتور، ایوان رو از فکر بیرون آورد.
انگار هکتور متوجه نبود که ویبره هاش باعث دوباره بهم ریختن استخون ها و پخششون روی زمین شده بود!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
#5
نمرات جلسه سوم آموزش جادوي سياه فوق پیشرفته

گریفیندور: 25
کوین کارتر: 30

ریونکلاو: 25
جرمی استرتون: 30

اسلیترین: 25
دوریا بلک: 30


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: آموزش جادوي سياه فوق پیشرفته
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
#6
* با توجه به این که این جلسه پروفسور گریفیندور نتونست خودش شخصا امتیازدهی رو انجام بده، من به عنوان جایگزین امتیازدهی جلسه آخر رو انجام دادم.

نمرات جلسه سوم آموزش جادوي سياه فوق پیشرفته

گریفیندور: 25
کوین کارتر: 30

ریونکلاو: 25
جرمی استرتون: 30

اسلیترین: 25
دوریا بلک: 30


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: خانه های هاگزمید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲
#7
- بله ما یک لیست تهیه کردیم و شما هم به ما که جادوگر بزرگ و شناخته شده‌ای هستیم همه رو به ما می‌دید.
- یه لیست؟ گفتیم یه جایزه...
- آزادش میکنیم ها!

لرد دوباره طناب دور گردن مارخام رو ذره‌ای شل کرد و در این بین آروم زیر لب به مارخام گفت:
- یکم از ابهت ما یاد بگیر و وحشتناک باش. شهرت چندین ساله‌ی ما به عنوان لرد سیاه را به باد می‌دی!

مارخام یه بار به خودش لرزید و تلاش کرد مثل اربابش با ابهت باشه.
- من لرد سیاه و ترسناکم! اگه این طناب نبود همتون رو میکشتم. موهاهاها!

دیدن تلاش مارخام برای وحشتناک بودن؛ باعث شد لرد فکر کنه که شاید بهتر بود ملکشو به وزارتخونه می‌داد اما انقدر نامش خدشه دار نمی‌شد.
اما خوش بختانه مامورها از همین حرکت مارخام هم ترسیده بودن و لرد نفس راحتی کشید. البته که آموزش رعب و وحشت به مرگخواران رو توی اولویت هاش قرار داد.

- تورومرلین اون طناب رو ول نکنین. داشتین میگفتین یه لیست؟
- بله. مرگخوارانِ... مارخام اون لیست خواسته های ما رو بیارید.

مرگخواران یه نگاه بهم دیگه کردن، لرد سیاه اصلا لیست خواسته‌ها نداشت.

- ارباب... نه یعنی... جناب جادوگر بزرگ و شناخته شده، شما که اصلا لیست خواسته‌ها ندارین.
- سریع یک لیست آماده کنین!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۵۷ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲
#8
سلام و درود و این حرفا.
من بعد قرنی و بعد از رهایی از کنکور ماگلی به آغوش سایت برگشتم. فقط اگه میشه منو را بدین ممنون میشم.
پ.ن: یادم رفت بگم ولی‌ گروهم ریونکلاو باشه. :)))


سلام.
ازونجایی که معرفی شخصیت جدیدی نفرستادی و قبلی هم روی پروفایلت نبود، من توی تاپیک گشتم و تنها معرفی شخصیتی که ازت پیدا کردمو قرار دادم. لطفا اگه نیاز به تغییر بود اطلاع بده تا جایگزین کنیم.

تایید شد.
خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۱۲ ۱۰:۰۸:۱۰
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۱۲ ۱۲:۲۶:۵۶

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷
#9
سلام ارباب خوبین؟

من یه مدت نبودم کلا... بعد میدونین بعد یه مدت دست به رول شدن سخته اینا. هیچی دیگه میشه این نقد شه لطفا؟
مرسی پیشاپیش.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۴ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷
#10
عنکبوت سر خورده و ناراحت بود. اون حتی نمیتونست درست و منطقی فکر کنه، نمیتونست به این فکر کنه که اگه توی مسابقه شرکت کنه شاید شرایطش فرق کنه و ممکن بود حتی تبدیل به عنکبوت آشپزخونه بشه!
اما اون به آینده‌ش فکر نکرد، فقط یه قطره قهوه خورد و بعد شاخک‌هاشو تکون داد تا به روش مخصوص عکبوتی، آژانس بگیره و بره به یه جای دورِ دور.

- شما ماشین خواسته بودین برای یه جای دورِ دور؟

عنکبوت میخواست اینو بگه که اونا درواقع ماشین سوار نمیشن و تار در هم تنیده‌ای سوار میشن که شبیه به ماشین‌های آدما درست شده و گفتن کلمه ماشین برای کلاس گذاشتن کار اشتباهی...

- پسرخاله عنکبوته؟

عنکبوت قصه‌ی ما سرشو بلند میکنه که به راننده بگه اشتباه شناخته، اما خودش اشتباه کرده بود! چون راننده آژانسش واقعا پسرخاله‌ش بود و درمقابل اون هم پسرخاله‌ی راننده بود.

اما عنکبوت دستشویی نشین که گیج شده بود به پسرخاله‌ش نگاه کرد. پسرخاله طرح یه عنکبوت طلایی که داره از دهنش آتیش میاد رو پشت گردنش خالکوبی کرده بود. کله‌شم کچل کرده بود و یه دستمالم دور یکی از هشت تا پاش پیچیده بود. عنکبوت هرچقدر که فکر میکرد میدید که به هیچ عنوان امکان نداشت که عنکبوتی که جلوش توی مثلا ماشین نشسته بود، توی وزارتخونه کار میکرد. اصلا چرا راننده آژانس شده بود؟
- پسرخاله‌ی خفن وزارتخونه‌ایم؟
- وزارتخونه کجا بود داداش؟ حالا ننه ما یه سری خاله بندی میکرد، شماها باورتون میشد؟ داداش ما اگه تو وزارتخونه بودیم که مجبور نبودیم برای خرج زن و بچه مون بیایم ملتو ببریم این ور اونور که. ولی ببین داداش اونا رو میبینی؟ اونا وزارتخونه‌این اصن. خودم شنیدم که میگفتن وزارتخونه داره همرو میخره...

اما عنکبوت دیگه به غرهای پسرخاله‌ش گوش نمیداد. چون دیگه فهمیده بود که سرکوفت‌های مامانش همه تو خالی بودن. اون عنکبوت باهوشی بود مطمئنا میتونست به راه پیدا کنه که دور از چشم بلاتریکس برنده شه تا هم مامانشو خوشحال کنه و افتخارآفرین خانواده شه.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۹ ۱:۰۰:۲۵

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.