هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
زاخاریاس


نقل قول:
جناب لرد پست دوئلمو نقد میکنن ببینم چقدر گند زدم؟
پست های دوئل کمی با پست معمولی فرق می کنن. قواعد خودشونو دارن. سوژه دارن. یه ذره تجربه لازم دارن. همینجوری تجربه کسب می کنین و دوئل کننده های خیلی خوبی می شین. ناامید نشین. ویژگی خوب شما اینه که همیشه دنبال ایراد کارتون برای برطرف کردنشون هستین.


بررسی پست شماره 578 باشگاه دوئل، زاخاریاس اسمیت:


اولین قدم برای نوشتن پست دوئل خوب، پیدا کردن یه ایده متفاوت و خلاقانه اس. برای بالا بردن امتیازتون دو تا عنصر اصلی دارین. ایده...خود پست.
اگه هر دوی اینا عالی باشن، نتیجه هم عالی می شه.
ایده معمولی رو به سختی می شه خیلی عالی نوشت. ممکنه...ولی سخته.
بعضی وقتا هم ایده عالیه...ولی نویسنده نتونسته خوب از کار درش بیاره.

قبل از هر چیزی در مورد سوژه تون فکر کنین. داستانی پیدا کنین که به ذهن هر کسی نرسه. معمولی نباشه. اگه ممکنه یه عنصر غافلگیر کننده توش باشه.
بعد فکر کنین که این ایده رو چطوری بنویسین. از کجا شروع کنین. به کجا برسین. چی رو کجا توضیح بدین که داستان تاثیر خودش رو بذاره. روی همه جمله ها و دیالوگ ها فکر کنین. لازم نیست وقت خیلی زیادی بذارین. موقع نوشتن هم می شه فکر کرد. به این فکر کنین که کدوم شخصیت ها توی این سوژه به دردتون می خورن و می تونن جالب باشن. روی شروع و مخصوصا پایان پستتون بیشتر فکر کنین.

سوژه شما این بود که توی یه موقعیت سخت گیر کنین و یکی بیاد بهتون پیشنهاد معامله ای برای کمک بده.
شما کل محفل رو تو موقعیت سخت تصور کردین. این کمی محدودتون کرده. اگه فقط برای زاخاریاس فکر می کردین، خیلی آزادتر می شدین.
دو تا معامله توی پست شما بود. یکی لرد بود که از محفلیا پول زیادی برای فروختن سوپ خواست و یکی دستفروش بود. در مورد هر دوشون خیلی به سختی تونستیم داستان رو به سوژه ربط بدیم. همین، تاثیر منفی روی امتیازتون می ذاره. سوژه تون اصلا پررنگ نبود و سوژه ای که داشتین، جالب تر از داستانی بود که نوشتین. این موقعیت سختی که ایجاد کردین می تونست خیلی متفاوت تر و جالب تر باشه. لازم نبود حتما جدی و بزرگ و خطرناک باشه. می تونست یه موقعیت ساده باشه...و پیشنهادی که برای معامله می گرفت هم همینطور. هر کسی می تونست باشه. هر کاری یا چیزی می تونستن از زاخاریاس بخوان. چیزی که براش مهمه..با ارزشه...یا چیزی که به دست آوردنش سخته.
این جا مهم اینه که داستانی رو انتخاب کنیم که سوژه هاش بیشترن یا مثلا می شه یه پایان جالب یا غافلگیر کننده براش در نظر گرفت.


یه ایراد خیلی اساسی شما این بود که خیلی مستقیم و با اصرار به سوژه های شخصیت ها اشاره می کردین:
نقل قول:
دوباره روزی در خانه گریمولد شماره دوازده آغاز شده بود.طبق معمول یوآن در حمام کنسرت راه انداخته بود،اما در اتاقش در کتاب غرق شده بود و زاخاریاس با خودش کوییدیچ بازی میکرد.
ریموند از خواب بیدار شد.با دقت شاخش را از زیر در اتاقش عبور داد که ناگهان چوب پنبه ای درست وسط پیشانی ریموند خورد.سرش را به سمتی که چوب پنبه از آنجا پرتاب شد برگرداند.پنه لوپه نوشابه ای را باز کرده بود:
در این مورد توی نقد پست قبلیتون توضیح دادم. فرض کنیم یه شخصیت ترسوئه. دو تا راه داره. یکی این که هر جا رسید بگه من ترسو هستم. توی چت باکس...توی پست هاش...هر جا که حرف زد.
راه دوم اینه که نگه...صبر کنه تا موقعیتش پیش بیاد و ترسش رو توصیف کنه.
اولی زننده می شه. تکراری و خسته کننده می شه. شخصیت جا نمیفته. کسی هم ازش خوشش نمیاد. دومی خیلی آروم تر، ولی درست تر و موندگارتر جا میفته. جلب توجه می کنه. این هم در مورد شخصیت خودمون صدق می کنه و هم شخصیت های دیگه. هیچوقت مستقیم و مخصوصا اینجوری پشت سر هم به ویژگی های شخصیت ها اشاره نکنین. می تونین یکی رو انتخاب کنین و یه صحنه جالب براش در نظر بگیرین و همونو توصیف کنین.
درباره زاخاریاس هم دارین همین کارو می کنین. زیادی به کوییدیچ اشاره می کنین. مواظبش باشین. اینجوری شخصیتش بد جا میفته.


نقل قول:
-اینجا دیونه خونه هستش یا محفل؟ بیاد ناهار.سوپ پیازه.
جمله اول خوب نبود. اینو یه عضو عادی بگه زیاد مهم نیست. می شه قبولش کرد...ولی وقتی یه محفلی داره می گه، حداقل زیر لب بگه. زمزمه کنه. بعد از اون همه توضیح، می شد به عده خواننده گذاشت که خودش به همچین نتیجه ای برسه. این ریزه کاریا باعث می شن فضای داستان قابل درک بشه. "ناهار سوپ پیازه" خوب بود. طوری گفته که انگار امروز ناهار جدیدی دارن.


نقل قول:
ناگهان یوآن از حمام داد زد:
-چرا آب قطع شد؟
ناگهان صدای زنگ در آمد.
دو تا "ناگهان" به فاصله کمی از هم استفاده شده. اینا موقع نوشتن جلب توجه نمی کنه، ولی موقع خوندن می کنه و کیفیت نوشته رو پایین میاره.


شکلک ها زیادن...ولی اضافه نیستن. همشون درست و به جا استفاده شدن.


شما اونقدر درگیر شخصیت ها شدین که فرصت نکردین به اندازه کافی به سوژه بپردازین. درگیر شخصیت ها شدن توی پست های ادامه دار بد نیست. البته نه این که کلی شخصیت رو وارد کنیم و درباره شون بنویسیم. درگیر شخصیت های حاضر شدن بد نیست. ولی توی پست تکی مجبوریم به داستان و مقدمه و نتیجه و روندش هم توجه کافی داشته باشیم.


نقل قول:
-کدام نابخردی گرینگوتزی هارو راز دار کرده؟

صدای خشمگین پروفسور در میدان گریمولد پیچید.تا کنون کسی پروفسور را به این خشمگینی ندیده بود.
دامبلدور به این سادگیا عصبانی نمی شه. اونم در این حد که اینجوری داد بزنه و لحنش بیشتر شبی ولدمورت بشه. این جا کلا از قالبش خارج شده.


نقل قول:
زاخاریاس در حالی جای شاخ و دندان بر روی صورتش دیده میشد در پشت سر محفلیها راه میرفت.
این جاش خوب بود. ساده و قشنگ. این جا هم همینطور:
نقل قول:
ناگهان محفلیها رستورانی را دیدند که روی آن نوشته شده بود:
-سوپ پیاز موجود است.



نقل قول:
لرد جلوی پیشخوان آمد و با محفلیها روبرو شد.ناگهان لبخندی بر گونه اش نقش بست ولی زود پاک شد و گفت:
-چه میخواستید؟
این جا اگه این شخصیت لرد نبود و یه مرگخوار بود چه اتفاقی میفتاد؟
هیچی.
جایی که لازم نیست، بهتره لرد رو وارد سوژه هایی که براش مناسب نیست نکنین. توی خیلی از سوژه ها لرد جایی هست که اصولا نباید باشه و کارایی می کنه که اصولا نباید بکنه. اشکالی هم نداره. برای سوژه سازیه...ولی این جا واقعا بود و نبودش فرقی نمی کرد. بهتر بود نباشه. در مورد دامبلدور به نظر من همچین محدودیتی وجود نداره، چون شخصیتش طوری بود که تقریبا هر جایی می شه تصورش کرد. شخصیت لرد جدی تره.


نقل قول:
-30 گالیون.

محفلیها شروع به شکایت کردند:
-شما باید حتما کتاب بیشعوری خاویر کرامنت رو بخونید.
-من گفتم این نوشابه ها توطئه کردن.
-بزنم رستورانشون بیاد پایین پروفوسور؟
-نه هاگرید.ما فرزند روشنایی هستیم.نمیشه تخفیف بدی تام؟
-همین که هست.
اینا رو محفلیا دارن می گن.
اصولا نباید بگن.
دارن با لرد ولدمورت حرف می زنن. زل می زنن بهش و کتاب بی شعوری رو پیشنهاد می کنن؟ می زنن رستورانش بیاد پایین؟
هر شخصیتی باید سر جای خودش باشه. این ضعف نیست. ایفای نقشه. بین اینا فقط دامبلدور جرات می کرد اینا رو بگه...ولی اونم سبک حرف زدنش اینجوری نیست.
اون قضیه بالا که گفتم بهتر بود لرد نباشه این جا به درد می خورد. چون اگه به جای لرد، یه مرگخوار این جا بود، می تونستن همه اینا رو بگن و مشکلی ایجاد نمی شد.

بجز این مورد و این که بهتر بود سوپ رو یه مرگخوار می فروخت، این قسمت و سوء استفاده کردنشون از این موقعیت خوب بود. ولی اینو نمی شه پیشنهاد معامله به قصد کمک حساب کرد...چون قصد کمکی در کار نیست. دستفروشه هم که اصلا از جریان خبر نداشت.


نقل قول:
-آی مردم.من گوشنمه.اگه تا 10 دقیقه دیگه سوپ به تنم نرسه زاخاریاسو از گوشنگی میخورم.
این جاش خوب بود. ولی این جا خیلی خوب بود:
نقل قول:
-اشکال نداره.مجموعه کتاب های ویکتور هوگو رو جمع میکنم.



نقل قول:
تمام محفلیها با شکم باد کرده(البته مودی بدون چشم هم بود)جلوی رستوران خوابیده بودند
این جا چه لزومی داشت بطور جداگانه به مودی اشاره بشه؟ طوری نوشتین که انگار مودی محفلی نیست.


نقل قول:
دوباره زندگی در محفل شروع شده بود.ولی ایندفعه با پنه لوپه بدون نوشابه اش.مودی بدون چشمش و مالی بدون پاتیلش .
در پایان پست رسیدیم که اشکال اصلی پست. سوژه های مستقیم و بدون نکته. این سوژه رو می شد کمی جالب تر کرد و در عین حال، به توضیحی که داده شده بود هم نزدیک تر کرد. به این شکل که دستفروش می فهمید که اینا هیچ راه دیگه ای ندارن و به یکی از وسیله های مهم و باارزش اینا گیر می داد. مثلا ریش دامبلدور رو می خواست...یا یکی از بچه های ویزلی رو...یا سر ریموند رو مثلا(که بزنه به دیوار خونه اش)...یا هر چیزی.
می گفت فقط اونو حاضرم بخرم و محفلیا سعی می کردن طرف رو راضی کنن که اونو بفروشه. در مورد بچه هم می تونستن بگن که فعلا بفروشش...بعد یه جوری ازش پس می گیریم یا بهش یاد می دیم فرار کنه یا همچین چیزی.


پست ایرادهایی داشت که همش به کم تجربگی بر می گشت. بخونین و بنویسین. همه این ایرادا برطرف می شن.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹

Helen.D


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۳۱ یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
از نپتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
سلام میشه لطفا اینو برام نقد کنین؟
خیلی ممنون


سلام

نقد پست شما ارسال شد. ما خواهش می کنیم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۶ ۲۳:۰۶:۳۵

خفن ترین وارد میشود

#اختلال_خودشیفتگی



Raveeeen!!!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
جناب لرد پست دوئلمو نقد میکنن ببینم چقدر گند زدم؟



هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
جناب لرد لطف میکنن اینو نقد کنن؟
لینک پست


نقد شما رو با خرس گریزلی فرستادیم و سفارش کردیم قبل از برگشتن شما را میل کند.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۳ ۱۶:۳۸:۵۸


هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۶:۵۸ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۴۱:۵۴
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
ناظر انجمن
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
گردانندگان سایت
پیام: 462
آفلاین
فلفل دلمه ای مامان لطف می کنه اینو برای مامان نقد کنه؟


مادر!

می بینیم که وقتی قراره کاری براتون انجام بدیم، اسم میوه نمیاد و ما فلفل دلمه ای می شیم.

نقد شما رو با پاتروناس خودمون فرستادیم. گفتیم وایسه با دقت براتون بخونه. اگه خواستین بهش بگین تکرار کنه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۱ ۱۸:۰۵:۰۲



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 204 جانورنماها، شیلا بروکس:


اشتباهای تایپی و املایی و نگارشی جزو موارد خیلی مهم برای نقد کردن نیستن. مگه این که روی فهمیدن مفهوم داستان تاثیر بذارن یا خوندنش رو سخت کنن. ولی اینا مواردی هستن که رعایت نکردنشون یه حالت بی اعتمادی نسبت به نویسنده در خواننده ایجاد می کنه که خوب نیست. برای همین خیلی بهتره که بر طرف بشن. شما هم اشتباه املایی دارین، هم نگارشی، و هم تایپی.
حواص نه...حواس( این یکی ممکنه اشتباه تایپی باشه).
آخر هر جمله ای بدون استثنا باید علامت بذارین. شکلک داشتن یا نداشتن جمله تاثیری روی این مورد نداره. هر جمله ای با علامت تموم می شه.


پستتون کمی طولانیه. بهتره کوتاه تر بنویسین. مگه این که قصد داشته باشین داستان رو به نقطه خاصی برسونین و چاره دیگه ای نباشه.


نقل قول:
شنیدن صدایی که ورد کروشیو را به زبان آورده بود و پس از آن صدای جیغ بلند یک دختر حواص لوسیوس را از وردی که میخواست به زبان بیاورد پرت کرد پس به سمت صدا برگشت و بلاتریکس را دید که داشت یک دختر را شکنجه می کرد
اولین اشکال این قسمت اینه که کلا هیچ علامتی نداره. منظورم وسطشه. همین بدون علامت بودن باعث می شه لحن نداشته باشه.
شنیدن صدایی که ورد کروشیو را به زبان آورده بود، و پس از آن صدای جیغ بلند یک دختر، حواس لوسیوس را از وردی که میخواست به زبان بیاورد پرت کرد. پس به سمت صدا برگشت و بلاتریکس را دید که داشت یک دختر را شکنجه می کرد.

اینجوری بهتر شد.

ایراد بعدیش اینه که برای توصیف از شکلک استفاده کردین. شکلک اصولا مال دیالوگه. احساس شخصی که اون حرف رو زده رو نشون می ده. برای توصیف ها از جمله ها استفاده کنین. بعضی وقتا ممکنه شکلک هم برای توصیف کمک کننده باشه؛ ولی این "بعضی وقتا" خیلی به ندرت پیش میاد.

اون "پس" اون وسط اضافه اس.

مورد آخر هم اینه که کروشیو خیلی برای این جا مناسب نبود. اگه یکی بلاتریکس رو تعقیب کنه، منطقی ترش اینه که دستگیرش کنه...بیهوشش کنه... اگه مورد خاصی باشه یا مثلا یهویی ترسیده باشه، حتی می تونه بکشه. ولی کروشیو مال وقتیه که حداقل یه بار ازش پرسیده باشه که کی هستی و چرا تعقیبم می کنی و جواب درستی نگرفته باشه.


نقل قول:
_چیکار میکنی بلا؟این بیچاره کیه؟
_داشت یواشکی منو تعقیب می کرد
_اه نکن بابا منم مرگخوارم
کروشیو یه طلسم خیلی قدرتمنده. کسی که این طلسم روش اجرا بشه اینجوری نمی تونه جواب بده. حتی بعد از قطع طلسم هم مدتی طول می کشه که به خودشون بیان...چه برسه به در طول اجراش.


نقل قول:
بلاخره بعد از دو مین بلاتریکس به خودش آمد و گفت:
مین نه...دقیقه. اینجوری مثل این شده که یکی داره خاطره تعریف می کنه.


دیالوگاتون کمی بی هدفن. ساده هستن. اینا رو باید یه جوری از سادگی در بیارین. یه ذره بیشتر به شخصیت ها توجه کنین. حرفایی که شخصیت ها می زنن، طبق ویژگی هاشون باشه. مثلا بلاتریکس، بلاتریکس تر باشه. با جسارت بیشتر. مغرورانه تر. لوسیوس کمی ترسو تر و محتاط تر باشه. به دیالوگ ها شخصیت بدین؛ طوری که اگه جای شخصیت ها رو با هم عوض کنیم دیگه اون دیالوگ به شخصیت جدید نیاد. ویژگی ها رو هم می تونین از کتاب در نظر بگیرین و هم از سایت. در مورد شخصیت هایی که تو سایت فعالیت دارن، سایت رو در نظر بگیرین.


نقل قول:
لوسیوس نشست تا از نزدیک میمون را برسی کنه که ناگهان میمون با پرش بلندی خود را روی گردن لوسیوس انداخت و همزمان دست هایش را روی چشمان او گذاشت
لحن پست باید یکدست باشه. با همشو محاوره ای بنویسین و یا کتابی. الان "بررسی کنه" محاوره ایه و " دست هایش را روی چشمان او گذاشت" کتابیه. محاوره ایش اینجوری می شه:
لوسیوس نشست تا از نزدیک میمون رو برسی کنه که ناگهان میمون با پرش بلندی خودشو روی گردن لوسیوس انداخت و همزمان دست هاشو روی چشمای لوسیوس گذاشت.

با هر لحنی که راحتین، همونجوری بنویسین.


نقل قول:
میمون که انگار چیزی گیر آورده بود که بیشتر از اتقام گرفتن از لوسیوس به دردش میخورد پس دستش را گرفت
از این "پس" های اضافی چند تا توی پستتون هست. اینا لازم نیست باشن:
میمون که انگار چیزی گیر آورده بود که بیشتر از انتقام گرفتن از لوسیوس به دردش میخورد، دستش را گرفت.

پس حذف شد...و مفهوم تغییری نکرد.


نقل قول:
ولی نگرانی مهم تری داشت اونم این بود که حالا چوبدستی اش به دست میمون افتاده بود
داشتم فکر می کردم این همه جنگ و درگیری با میمون چه دلیلی داره، که به این جاش رسیدم. فکر خوبی بود. این که توی سوژه ها برای شخصیت ها دردسر و مانع درست کنیم خوبه. فقط باید دقت کنیم که روی سوژه اصلی تاثیر منفی نذاره.


مرگخواراتون کمی بچگانه رفتار می کنن و حرف می زنن. یه ذره بهتره جدی تر و قوی تر باشن.


نقل قول:
_نه نمیشه خودت چوبدستیتو دادی دستش حالا هم باید خودت پسش بگیری.
این لجبازی بین لوسیوس و بلاتریکس خوب بود. برای شخصیت هر دوشون خوب بود.


نقل قول:
_من همیشه کار با چوبدستی برام بی مزه بود چون فقط کافیه یه ورد مسخره رو بگی
_یعنی من الان باید چیکار کنم ؟
_من میتونم کمک کنم.
_چه کمکی ؟ تو که گفتی چوبدستی نداری!
_من میتونم دو تا از مار هام رو بفرستم تا اونو برات پس بگیرن
_دو تا از مارهات رو بفرستی؟ مگه مار داری؟
_خب معلومه که دارم
کسی که توی سایت یا کتاب مرگخوار نیست رو توی سوژه ها مرگخوار حساب نکنین. لزومی هم نداشت مرگخوار باشه. می تونست همینجوری اونجا باشه. فرقی نمی کرد.

مورد بعدی شخصیت شیلاست.
این قضیه مارداشتن شیلا اشکالی نداره. هر چند هنوز نمی دونم توی سوژه ها و موقعیت های مختلف به دردش می خوره یا جلوی دست و پاشو می گیره و مانعش می شه. خودتون می تونین اینو تجربه کنین. این که از چوب دستی استفاده نکنه، می تونه جالب باشه. ولی قراره چیکار کنه؟
می تونین یه شخصیت کاملا طنز داشته باشین که چوب دستی نداره و مشنگی رفتار و زندگی می کنه. به نظر من جالبه. سوژه هم زیاد داره. اینطور که می بینم فعلا شخصیتتون اینجوری نیست. ولی اگه قراره چوب دستی نداشته باشه، بهترین راهش همینه.


نقل قول:
بعد از گفتن این حرف یک کیف کوچک را باز کرد و وارد آن شد و پس از مدتی با دو تا مار بیرون اومد
این جاش قشنگ ترین قسمت پستتون بود. این دقیقا چیزیه که برای نوشتن پست های ایفای نقش بهش احتیاج داریم. کمی شجاعت برای شکستن قالب های عادی. فراموش نکردن این که این جا دنیای جادوییه و می شه وارد یه کیف شد. با همین طرز فکر بنویسین.


نقل قول:
مار ها بدون معطلی از درخت بالا رفتند و با چوبدستی از آن پایین آمدند لوسیوس دستش را دراز کرد که چوبدستی را بگیرد اما آنها چوبدستی را به دست دختر دادند و دختر سریعا اونو به لوسیوس داد و با هم به سمت جایی که لرد به سر می برد رفتند
یه مانع برای سوژه ایجاد کردین(همین که میمون چوب دستی رو برد بالای درخت)...و همون مانع رو خودتون برطرف کردین. این کار اگه مربوط به سوژه اصلی یا سوژه فرعی اول باشه اشتباهه. موانع اونا نباید خیلی سریع از بین بره. ولی اینجا سوژه اصلی اینه که لرد می خواد تو جنگل زندگی کنه. سوژه فرعی اینه که می خواد آب بخوره. سوژه فرعی دوم اینه که برای آب خوردنش دنبال یه جمجمه می گردن. سوژه هایی که بعد از این داده می شه دیگه خیلی فرعی هستن. برای همین اصلا نباید کش داده بشن. چون اینجوری هی از سوژه اصلی دورتر می شیم. سوژه های فرعی باید دور سوژه اصلی بچرخن. با توجه به این توضیحات، این کار شما که خودتون مانع رو برطرف کردین اشتباه نبود.


نقل قول:
که با صحنه ای مواجه شدند که اصلا فکرش را هم نمی کردند همه مرگخوار ها به هم ریخته بودند هرکسی به طرفی میدوید حتی لرد!
لوسیوس یک نفر را گرفت و پرسید:
_اینجا چه خبره؟!
_اون روحه از این که جمجمه جسدشو در آوردیم عصبانیه و همه جارو به هم ریخته

دختر که کنار لوسیوس ایستاده بود با شنیدن این حرف به شکل نا مشخصی ناپدید شد
لرد با دیدن یه روح، هر چند عصبانی، اینجوری نمی دوئه یا فرار نمی کنه.
ممکنه بترسه...ولی ظاهرش رو حفظ می کنه. نکته اصلی هم برای طنز نوشتن و هم برای سیاه نوشتن همینه که بتونیم این تعادل رو رعایت کنیم. نشون بدیم که لرد ترسیده...ولی ظاهر قضیه حفظ بشه. اعتراف نکنه که ترسیده یا با رفتارش خیلی روشن و واضح نشون نده که ترسیده.


نقل قول:
دختر که کنار لوسیوس ایستاده بود با شنیدن این حرف به شکل نا مشخصی ناپدید شد
***

حالا باید روح را آروم میکردند اما چجوری؟
دختر مگه مرگخوار نبود(یا مرگخوار حسابش نکرده بودین؟)؟ چرا اومد و چرا رفت؟ اگه مرگخوار حسابش نمی کردین این رفتنش هم منطقی می شد. چون اجباری به موندن در اون جا نداشت.
آروم کردن روح همون سوژه خیلی فرعیه که به نظر من الان بهش احتیاجی نداشتیم. چون خودمون یه سوژه داریم که فعلا درگیرشیم. در آوردن جمجمه. فعلا همین برای ادامه دادن کافیه. لازم نیست مشکل جدیدی بهشون اضافه کنیم. می شه این مشکل رو حل کرد...جمجمه رو در آورد و آب رو به لرد داد...و بعدش روح دختره بیاد و بگه من خیلی عصبانیم. چرا از جمجمه ام استفاده کردین!


اشکال مهم پست شما شخصیت ها هستن. شخصیت ها خیلی کمرنگن. طوری که اصلا با هم فرقی نمی کنن. لردتون با بلاتریکس و بلاتریکس با لوسیوس فرقی نمی کنه. موقع نوشتن، ویژگی هاشونو در نظر بگیرین. طبق اون بنویسین.


خیلی از دیالوگ هاتون به شکلک احتیاج داشتن. بدون شکلک، حس شخصیت به خواننده منتقل نشده.


کاری که هیچوقت هیچوقت نباید با شیلا انجام بدین، قهرمان جلوه دادنشه. شجاعت خیلی زیاد و شکست ناپذیر بودنش. اینا ویژگی هاییه که شدیدا روی شخصیت تاثیر منفی می ذاره. من حتی روی لرد سیاه که قوی ترین شخصیت کتاب بود، هم کلی نقطه ضعف گذاشتم. این نقطه ضعف ها هستن که موقع نوشتن بهمون کمک می کنن. شخصیت رو واقعی تر و قابل درک تر می کنن. اگه قرار بود لرد کتاب رو بدون تغییر بنویسم، خیلی بی مزه تر و خشک تر از آب در میومد. نه به نفع من بود و نه سایت. چون بقیه هم مجبور می شدن همون شخصیت خشک رو توصیف کنن و خیلی محدود می شدن. شما هم شیلا رو واقعی تر معرفی کنین. انسان های واقعی نقاط ضعف دارن. برای همین بود که گفتم به نظر من ایده جادو نکردنش خیلی جالبه. به این شرط که بتونین باهاش کنار بیایین. اگه جادو نکنه، مجبوره بین کسایی که جادو می کنن کمی ضعیف باشه. این ظاهرا به ضرر شماست...ولی واقعیت اینه که شدیدا به نفعتونه. براتون کلی سوژه ایجاد می کنه. در موردش فکر کنین و تصمیم بگیرین که شیلا چطوری باشه.

پس اول به شخصیت ها توجه کنین. شخصیت های توی پستتون و شخصیت شیلا.
بعد به روند داستان. که اینجا توی چه موقعیتی هستیم؟ مشکلی وجود داره که وقتشه حل بشه؟ مشکل حل شده و وقتشه یه مانع جالب و جدید ایجاد کنیم؟ یا نباید کار خاصی انجام بدیم و سوژه رو مستقیم پیش ببریم. یا لازمه کلا تغییرات اساسی توش ایجاد کنیم.

دیالوگ های غیر ضروری رو حذف کنین. جالب ها و نکته دار ها باقی بمونن.

یه ذره هم بهتره کوتاه تر بنویسین. مثلا این پست می تونست همون جایی که میمونا چوب دستی لوسیوس رو می برن بالای درخت، تموم بشه.



آرزوی موفقیت می کنیم!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹

شیلا بروکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۶:۰۲ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
از کیف ارزشمندم دور شو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
سلام ارباب
ممنون میشم اینو برام نقد کنین


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
فلور

اصولا شما سهم بلاتریکس بودین...ولی ما سهمشو بالا کشیدیم. استثنائا.


بررسی پست شماره 530 کافه تفریحات سیاه، فلور دلاکور:


همین اول نقد، جمله ای رو که توی بیشتر نقد ها می گم، تکرار کنم.
هیچ جمله ای، بدون علامت تموم نمی شه. هیچ جمله ای!
این برای کسی که پست شما رو می خونه مهمه. علامت، جمله ها رو درست و کامل می کنه. گاهی بهشون لحن و احساس می بخشه.

بجز مورد بالا، ظاهر پستتون خوب بود. این که تیتر ها رو جدا کردین. فاصله هاتون هم قابل قبول بود. البته تو نقد قبلی هم گفتم، دیالوگ های پشت سر هم رو بهتره بدون فاصله بنویسین. اینجوری:
-ارباب، همین الان حرکت کنیم؟
-هر چه سریع تر...همین الان هم به اندازه کافی دیر شده.
-ولی قرار بود منتظر بقیه بمونیم که برسن.
-لازم نیست. خودتون می تونین از پسش بر بیایین.


مگه این که بین حرفاشون مکثی وجود داشته باشه و لازم باشه اون مکث رو نشون بدیم. در این صورت می شه فاصله گذاشت.


نقل قول:
پشت شیشه مغازه پر بود از جعبه هایی که روی آن نوشته بود چسب.
این قسمت، ساده و بامزه بود. گاهی برای طنز نوشتن لازم نیست ایده های خارق العاده داشته باشیم. ایده های به همین سادگی هم می تونن جذاب باشن. مثل این که به عبارت "چسب فروشی" اکتفا نکردن و روی کل جعبه ها نوشتن چسب!


نقل قول:
بالاخره مغازه دار از راه رسید .او مردی قد بلند با ریشی متوسط بود و ظاهرا تازه از خواب بیدار شده بود .
این توصیف خیلی مختصر و خوب بود. همین قدر اطلاعات در مورد مغازه داری که خیلی برامون مهم نیست کافیه.


نقل قول:
_ نه اومدیم چسب فروشی معجون مو بخریم .
این شکلک، با مفهومی که قصد دارین برسونین متناسب نیست. این شکلک این حس رو منتقل می کنه که اینا واقعا اومدن معجون مو بخرن. حالت شیطانیش، کنایه شو نشون نمی ده. این دیالوگ بدون شکلک بهتر می شد.
یه مورد دیگه هم روش اجرای این قسمته. اگه قرار باشه همچین چیزی بگیم باید یه وسیله ای انتخاب کنیم که خیلی از چسب دور باشه. یه چیزی که اصلا امکان نداشته باشه تو اون مغازه پیدا بشه. این کار غافلگیری کوچیکی وارد جمله می کنه که خنده دار ترش می کنه.


نقل قول:
مغازه دار با هر حرف تام لیستی از چسب هایش را برای او بیان می کرد و اجازه نمیداد او حرفش را تمام کند. تام تصمیم گرفت راه دیگری برای بیان چیزی که می خواهد پیدا کند.
این ایده خیلی خوب بود. خنده دار بود. شما طنز رو خوب پیدا می کنین. مشکل خاصی در این مورد ندارین. حتی با وجود این که هنوز از آسون ترین روش طنز نوشتن که استفاده از ویژگی های شخصیت هاست استفاده نمی کنین و خودتون صحنه های طنز خلق می کنین. راه سخت رو می رین...ولی راهتون درسته.


سوژه رو خیلی کند پیش بردین و از موقعیت کاملا استفاده کردین. این خیلی خوب بود.
توی پست شما شخصیت چسب فروش به خواننده معرفی شده. شخصیت خوب و سوژه داری هم براش در نظر گرفتین که باعث می شه ادامه دادن داستان خیلی آسون بشه.

دیگه با شکلک ها توصیف نمی کنین. این عالیه. احتیاجی هم بهشون ندارین چون توصیف هاتون کافی و خوبن.


قسمت های طنز پستتون یه ذره احتیاج به پررنگ شدن دارن. درست شروع کردین..درست نوشتین...ولی کمی باید محکم تر باشن. مثلا جایی که فروشنده اسم چسبا رو می شمره، بهتره چسبا کمی عجیب و غریب تر باشن. چسب جن گیر خوب بود. ولی چسب موش و چسب دو طرفه کمی معمولی بود. می تونست کمی جادویی باشه. یا همون جایی که گفتم ربکا می خواست کنایه بزنه می تونست از یه وسیله عجیب تر و غیر قابل پیش بینی استفاده کنه. اینجوری طنزتون خیلی بهتر می شه.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۶:۵۶ شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹

فلور دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۱ یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سلام ارباب
اگه میشه اینو نقد کنین.


Happiness cannot be found But it can be made


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۱ سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 436 گورستان ریدل ها، زاخاریاس اسمیت:


نقل قول:
فکری بزرگ به ذهن عنکبوت رسید.چوب کوچک را برداشت و در چشم فنریز فرو کرد:
-بگیر که اومد.
ایده خوبه. فکر خوبه. صحنه خوبه. چیزی که خوب نیست انتخاب کلمات هستن.
"فکری بزرگ" برای اینجا مناسب نیست. فکری جالب...فکر بکری...فکر خوبی بهتر می شد.
"چوب کوچک را برداشت" این مفهوم رو می رسونه که یه چوب کوچکی این جا بوده و قبلا درباره اش حرف زده شده و الان همون چوب رو برداشتیم.
اینا خیلی مهم نیستن...ولی یه ذره روی مفهومی که جمله ها منتقل می کنن تاثیر منفی می ذارن.


نقل قول:
فنریز چشم خود را گرفت و با تمارض گفت:
-آی چشممممممم.دارم میمیرم.
سریع پیش می رین. این صحنه خوب بود...ولی می شد کمی بیشتر روش توقف کرد. توضیحش داد. چون صحنه قشنگه. حقشه توضیح بیشتری داشته باشه و توجه خواننده رو بیشتر جلب کنه.


نقل قول:
بلاتریکس و لینی با هم گفتند:
-در این مرحله آقای عنکبوت به علت حمله به یکی از تماشاچیان بازنده میشه و لرد ولدمورت برنده اعلام میشه و میتونه مسابقه مرحله بعد رو انتخاب کنه.
این جاش خوب بود. برعکس بالایی، توضیح لازم نداشت. برای این که این دو تا منتظر فرصت بودن که بپرن وسط و بگن لرد برنده شد. وقتی این فرصت رو پیدا کردن، انتظار نداریم تردید یا مکث کنن. همینجوری یهویی باید همه چی رو بگن و تموم کنن.


نقل قول:
-چی؟حمله؟ اون داشت منو میکشت.
-اون فقط داشته شنا میکرده. تو بدون هیچ دلیلی به اون حمله کردی.
-
این جاش توضیح لازم داشت. احساس و حالت عنکبوت، بعد از شنیدن حرفای بلا و لینی، بهتر بود توصیف بشه.


نقل قول:
به سرعت مرگخواران رینگی فراهم کردند و لرد و عنکبوت را داخل آن گذاشتند. برای هر دست و پای لرد پنجه بوکسی آوردند و کلاه و هوگو و ساق بند و زانو بند و هر جی بند بود را به او بستند و حتی رودلف هم مامور کردند که عرق های او را خشک کند و در مقابل هیچ چیزی به عنکبوت ندادند.بلاتریکس گفت:
-چته؟چرا مثل ماست منو نگاه میکنی؟ برو تو رینگ دیگه.
-شما هیچ چیزی به من ندادید که.
-همین هم از سرت زیادیه.
-
این جاش خوب بود.گرچه نمی دونم هوگو چیه! ولی خوب بود. طنزش هم خوب بود. ظاهرا چیز خنده داری وجود نداره...ولی مفهوم و صحنه خنده داره.


نقل قول:
با سوت بلا دو عنکبوت به جان هم افتادند.لرد هوک و آپر کات و اسلیپ و هر چه حرکت بلد بود روی عنکبوت اجرا کرد اما گویی با دشمن فرضی مبجنگید و عنکبوت مدام جا خالی میداد تا اینکه عنکبوت با یک آپر کات زیر چانه لرد سیاه زد و او بر زمین افتاد.لرد دیگر نتوانست بلند شود و شمارش معکوس ناک اوت آغاز کرد.
مرگخواران نگران به هم نگاه کردند.باید هر چه زود تر کاری میکردند.
این جاش خیلی خوب بود. توضیحش خوب و کافی بود. آخرش عالی بود.


سوژه رو سریع پیش بردین...ولی چون به جای خوبی رسوندین و جای خوبی تمومش کردین اشکالی نداره.

شخصیت ها خوب بودن.

شکلک ها خوب و به جا بودن.


این کم ایراد ترین پستی بود که از شما خوندم. جمله ها و توضیح ها هنوز کمی خام هستن. ولی خیلی ایرادای دیگه بر طرف شده. طنز خیلی بهتر شده. شروع کردین به توضیح دادن. اینم خیلی خوبه. ایده های خوبی برای سوژه ها پیدا می کنین. مهم اینه که این احساس که هر ایده ای رو باید پیاده کرد رو همه جا اجرا نکنین. گاهی باید به روند ماجرا احترام گذاشت. سریع ازش رد نشیم که برسیم به نتایج مورد نظر خودمون.


خوب بود.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.