هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
1. پارچه رو کنار بزنین و بگین با چه جانوری مواجه شدین؟ بزرگ یا کوچیک؟ (2 امتیاز)

بله..الان میگم خانوم معلم...هولم نکنید، دست و پاهام رو گم نکنید...آره...من ده بیست سی چهل کردم و یه قفس رو انتخاب کردم، لکن چون تجربه ثابت کرده شانس و اینای من وجود خارجی نداره()، پس قفس بغلش رو انتخاب کردم و پارچه‌اش رو کنار زدم...و خیلی خوشحالم که به شانسم اعتماد نکردم...گربه ای ماده بود، بزرگ شده و در حجم یک انسان!
عکسش رو دارم اصلا...ایناهاش...کت ومن!



2. برخوردی که جانور با شما داشت چی بود؟ (4 امتیاز)

برخورد بدی نداشت...من که خوشم اومد...یکم خشن بود، یک خورده شلاق داشت، یک خورده سعی کرد دست و پام رو ببنده...یک خورده...چیز...اممم...نشکافم دیگه...خوب بود...تمام این رفتارها هم نشان از علاقه‌ای بود که نسبت به من داشت...کمی وحشی و تهاجمی بود، ولی خب همین وحشی‌گری و روحیه تهاجمیش هست که کمالاتش رو برجسته کرده بود...من که راضی بودم!



3. چه غذایی برای جانورتون با این ابعاد جدید مناسب می‌دونین؟ چرا؟ (2 امتیاز)

به هر حال اینکه ابعاد این جانور هم بُعد انسان هست، طبیعتا غذاهایی رو باید میل کنه که انسان ها میخورن، در همون ابعاد...و...رکُ بگم؟ من مناسبشم...بیاد منو بخوره!



4. آیا جانورتون از غذایی که تو سوال 3 تهیه کردین خوشش اومد؟ چرا؟ (1 امتیاز)

اولش یک خوره پوف پوف کرد..بعد ناکس نشت تا تهش رو کوفت کرد!
(همین قافیه سازی به تنهایی 20 نمره داره!)



5. هرگونه انتقاد و پیشنهادی که نسبت به کلاس در طی این سه جلسه داشتین ارائه بدین! (1 امتیاز)

والا یک خورده کمالاتش کم بود کلاس...والا...آدم میاد سر کلاس چارتا کمالات ببینه دلش باز شه، آشنا شه با چهارتا آدم، تشکیل خانواده بده، فراشش رو تجدید کنه و اینا...این کلاس چی اما؟ یه مشت مگس و سوسک و زنبور و مورچه و نویل و هوریس و زاخاریاس و سدریک و مرلین و بیدل و ماریوس و پلاکس ریخته بودن توی کلاس!
ترم بعد لطفا کلاس رو تفکیک جنسیتی بکنید، که من بیام سر کلاسای این جنس!




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۵ جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۹

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
تدریس جلسه سوم



این‌بار محل برگزاری کلاس جا به جا شده بود و برای همین جادوآموزا مجبور بودن مسافت طولانی‌تری رو برای رسیدن به کلاس طی کنن. بالاخره وقتی به محوطه‌ای می‌رسن که صدای بال‌بال زدن پیکسی ازش به گوش می‌رسید، می‌فهمن به جایی که باید رسیدن.

- اینجا چه خبره؟

این سوالی بود که تو ذهن همه شکل گرفته بود. برخی با اشتیاق و بعضی با نگرانی به چیزی که جلوشون بود نگاه می‌کردن. در سرتاسر محیط پارچه‌هایی از کوچیک گرفته تا بزرگ دیده می‌شد که به قصد پنهان کردن چیزی پهن شده بودن. اما نوع قرار گرفتن پارچه‌ها یکسان نبود و معلوم بود هرکدوم روی چیزای مختلفی انداخته شدن.

لینی بی‌مقدمه شروع به صحبت می‌کنه و همه رو از فکر و خیال خارج می‌کنه.
- زیر هرکدوم از این پارچه‌ها که می‌بینین جانوری مخفی شده. شما قراره هرکدومتون یکی از اونا رو انتخاب کنین و با کنار زدن پارچه با اون جانور رو به رو بشین و تا پایان کلاس باهاش سر و کله بزنین.

جادوآموزا از جاشون تکون نمی‌خورن. هنوز سرنخی گیرشون نیومده بود که بر چه اساسی باید یکی رو انتخاب کنن. لینی که این سوال رو از چهره‌ی جادوآموزا خونده بود ادامه می‌ده:
- تو انتخابتون دقت کنین چون تمام این جانورا معجون تغییر سایز خوردن. بزرگ بودن یه پارچه به معنی این نیست که با یه جانور بزرگ مث اژدها مواجه می‌شین، بلکه ممکنه یه کرم فلوبر باشه که با معجون اونو بزرگ کردیم.

لینی پروازکنان به سمت پارچه‌ای کوچیک که در نزدیکیش قرار داشت می‌ره و اونو کنار می‌زنه.
- یا زیر یه پارچه کوچیک اژدهایی باشه که اندازه کف دست کوچیک شده. یه جانوری که سایز اصلیش کوچیکه، شاید به خاطر کوچیک بودنش بی خطر به نظر بیاد، اما وقتی بزرگ می‌شه می‌تونه خطرناک‌تر از تصورتون باشه. برعکسش هم صادقه، یه جانور بزرگ شاید با کوچیک شدنش دیگه خطرایی که ازش انتظار می‌ره رو نداشته باشه. پس حواستون باشه که با هیچ جانوری در سایز اصلیش مواجه نمی‌شین.

لینی بعد از گفتن این حرف، به حالت انسانیش برمی‌گرده و اژدهای کوچیکو کف دستش می‌گیره. اژدها سعی می‌کنه با آتیشش خودشو از چنگال لینی نجات بده، اما این اژدهای کوچیک آتیشش همچون باد گرمی بود که وسط تابستون می‌وزه و آسیبی به لینی نمی‌رسوند.

- حتی کوچیک‌ترین تیکه گوشت هم تو دهن این اژدها جا نمی‌شه از بس که کوچیکه! پس من برای تغذیه‌ش تعدادی پشه شکار کردم تا بدم بخوره.

اژدها با دیدن پشه‌هایی که لینی یکی یکی از تو ظرفی بیرون میاره و به سمت دهنش می‌گیره به وجد میاد و مشغول خوردنشون می‌شه.

- حالا نوبت شماست که انتخابتونو بکنین!

جادوآموزا به خوبی فهمیده بودن که حسابی باید تو انتخابشون دقت کنن. پس چشماشونو تیز می‌کنن و به پارچه‌های رنگارنگ زل می‌زنن تا ببینن کدوم یکی رو برای انتخاب ترجیح می‌دن.


تکالیف:
1. پارچه رو کنار بزنین و بگین با چه جانوری مواجه شدین؟ بزرگ یا کوچیک؟ (2 امتیاز)
2. برخوردی که جانور با شما داشت چی بود؟ (4 امتیاز)
3. چه غذایی برای جانورتون با این ابعاد جدید مناسب می‌دونین؟ چرا؟ (2 امتیاز)
4. آیا جانورتون از غذایی که تو سوال 3 تهیه کردین خوشش اومد؟ چرا؟ (1 امتیاز)
5. هرگونه انتقاد و پیشنهادی که نسبت به کلاس در طی این سه جلسه داشتین ارائه بدین! (1 امتیاز)



لطفا به امتیاز هر سوال دقت کنید! با توجه به امتیازی که داره ازتون انتظار خلاقیت و توضیح دارم.
توضیح سوال 1: کامل جانورتون رو توصیف کنین. شکل، رنگ، اندازه و...
توضیح سوال 2: مثلا اژدهای کوچیک من سعی کرد با آتیش زدنم از شرم خلاص شه، اما آتیشش اثر آسیب‌زنی روم نداشت. من مجبور بودم توی تدریس خیلی کوتاه اشاره کنم، اما شما کامل توضیح بدین که اگه می‌خواد بتون آسیب بزنه به چه شکله و موفق می‌شه یا نه؟ یا حتی شاید قصد آسیب زدن نداشته باشه و حیوون اهلی باشه، اما چون بزرگ شده به اشتباه آسیب ببینین. خلاصه هر برخوردی این جانور می‌تونه داشته باشه که ممکنه موفقیت‌آمیز باشه یا نباشه.


نکته مهم: تمام این جانورا مصنوعی هستن و فقط جهت تدریس تو کلاس‌های مراقبت از موجودات جادویی تهیه شدن. پس به شما اطمینان خاطر می‌دیم که هیچ جانور حقیقی‌ای مورد آزاد و اذیت قرار نگرفته و حقوق جانوری نقض نشده. به حیوانات آسیب نزنیم لطفا.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
امتیازات جلسه دوم



جادوآموزا! لطفا متن تدریس رو با دقت بخونین. من صریحا اشاره کرده بودم که لوگومبا برخلاف بوگارت قدرت تغییر شکلش از ترس ما نشات نمی‌گیره، ولی یه عده دقیقا نوشتن لوگومبا به شکل هرچی بترسیم در میاد.
هرکی اینو نوشته از سوال یک امتیازی نگرفته! 1 امتیاز ناقابل بود البته.


هافلپاف

آرتمیسیا لافکین: 1+ 3 + 4 = 8
خیلی جواب سوال یکتو دوست داشتم! می‌دونم گشتن دنبال یه عکس مناسب هم زحمت داشته، اما من می‌خواستم اگه بنا به ارائه‌ی تصویره، خودتون بکشینش. سر همین 2 امتیاز کم کردم.

گابریل تیت: 0 + 3 + 3 = 6
توضیح اول پست + باقی سوالات رو امتیاز کم کردم چون انتظار توضیحات و خلاقیت بیشتری داشتم.

گابریل ترومن: 0 + 5 + 3 = 8
توضیح اول پست + از تیکه‌ی "دیگه نمیتونم ببینم" خیلی خوشم اومد.

زاخاریاس اسمیت: 1 + 5 + 4 = 10
تکالیفو خودت انجام بده پسر. چون 1 امتیاز بیشتر نداشت حساسیت به خرج ندادم.

پومانا اسپراوت: 1 + 5 + 4 = 10
حرفی ندارم جز این که توضیحاتت خوب و کامل بود.

سدریک دیگوری: 1 + 5 + 4 = 10
روونا خواب رو ازت نگیره.



ریونکلاو

لیسا تورپین: 1 + 5 + 4 = 10
سوال یکت خیلی خوب بود! نقاشی و توضیحاتت هم کامل.

هلنا ریونکلاو: 1 + 5 + 4 = 10
اتفاقا نقاشیت خیلیم خوب بود! از دقتی که به خرج دادی هم خوش‌حالم.

بیدل نقال: 1 + 5 + 4 = 10 (تو امتیازات نهایی گروه محاسبه نشه)
متاسفانه مهلت ارسال تکالیف جلسه دوم تا پایان 31 مرداد بود و 3 دقیقه دیر فرستادی، برای همین امتیازت برای گروه حساب نمی‌شه + چرا فرضیه سومت کپی پیست بقیه بود؟ به هر حال با توجه به فرضیه دوم جواباتو خوندم و امتیاز دادم.




اسلیترین

مگان راوستوک: 0 + 3 + 4 = 7
توضیح اول پست + حرفایی که در مورد عکس به آرتمیسیا زدم در مورد تو هم صادقه. ولی چه موجود گوگولی‌ایه ها.

ماریوس بلک: 1 + 5 + 3 = 9
واو! مرسی از اطلاعات علمیت! لذت بردم! این که آدم هیچی نبینه هم در نوع خودش جالبه. فقط جواب سوال آخرت به اندازه کافی قانعم نکرد.

هوریس اسلاگهورن: 5 + 4 + 1= 10 (تو امتیازات نهایی گروه محاسبه نشه)
متاسفانه مهلت ارسال تکالیف برای جلسه اول به پایان رسیده بود و باید تکالیف جلسه دوم رو پاسخ می‌دادی. امتیازتو دادم اما این امتیاز برای گروهت حساب نمی‌شه + جوابات خوب و کامل بود.


بلاتریکس لسترنج: 1 + 5 + 4 = 10
حقیقتا اولش فک کردم اشتباهی تکالیف کلاس گیاه‌شناسی رو آوردی ریختی تو کلاس مراقب از موجودات جادویی.

مرلین: 1 + 5 + 4 = 10
خیلی خیلی با جواب سوالات حال کردم. عالی بود و به شدت هم مرلینانه!

پلاکس بلک: 1 + 5 + 4 - 1 = 9
یک امتیاز از کل امتیازاتت کم کردم چون انتظار خلاقیت بیشتری داشتم.



گریفیندور

لاوندر براون: 1 + 5 + 4 = 10
جوابات عالی بودن. همونطور که گفتی، ای کاش از این قابلیت استفاده می‌کردم.

پروتی پاتیل: 1 + 5 + 4 = 10
اوه پروتی! چیزی نمونده بود "چشم‌هایم" اثری از لینی وارنر به انتشار برسه. مرسی توضیحات کامل، ولی به فکر چشم پروفسور گرامی هم باش خب.

نویل لانگ‌باتم: 0 + 3 + 4 = 7
توضیحات اول پست نویل + چیزایی که به آرتمیسیا در مورد عکس گفتم.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

بیدل نقال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 50
آفلاین
1. قدرت تغییر شکل لوگومبا از چی نشات می‌گیره؟ (1 امتیاز)


خب چند تا فرضیه وجود داره .

فرضیه اول : خب این موجود قدیمی و موذی و شیطونه در رابطه با سوال که کردین .
این موجود از احساسات ما ریشه می گیرند.
برای مثال ما کسی متنفر هستیم و از اون نمی ترسیم و یا اینکه به آتیشی سوزاندیم و می ترسیم استاد یا پروفسور پیدایشان کند .


فرضیه دوم : در مورد توهمه او موجود ذهن ما رو میخونن اما یه دو فرق دارند .

اگه تکنیک چفت شدگی رو بلد باشی بهت نفوذ نمیکنند و بیشتر از آثار روحی آثار احساسی داره .
و صدمه ی زیادی نمیبینی . البته بدنی منظورم

فرضیه سوم: از عقده‌های درونی فرد. عقده‌هایی که ریشه در کودکی ما دارن و تا امروز همواره همراهمون بودن. و قدرتش از ماوراست. و هر بار شکلش فرق داره . و قدرتش ماوراست .

---------------------

2. لوگومبایی که شما دیدین از نظر ظاهری چه شکلی بود؟ یا توصیف کنین، یا نقاشیشو بکشین! (5 امتیاز)


خب من چند بار دیدمش وهر با شکلش به یه چیز شبیه بود .

شکل اول : اماده شدم و وایستادم . اون اوه یادم رفت بگم یکم چندش آوری پس توصیه میشود یه توپ ضد استرس همراه داشته باشین .

لوگومبای من ... یه بدن متوسط شبیه بالون هوایی شکل بیضی
رنگ آبی مایل به زمردی
یه جونور چندش زشت بد قواره بامزه . (البته از نظر من اینطوریه ) . دندون های بزرگ و مثل بی شکل داره. دست و پا های لا قری داره که درهم پیچ در پیچن لای موهای اون کک ها و شپش ها یه قصر باشکوه دارن.و چشم های سیاه ریزی داره .

---------------------

3. علت این که لوگومبای شما به شکلی که تو سوال 2 توصیف کردین در میاد، چیه؟ با توجه به جوابی که به سوال 1 دادین توضیح بدین. (4 امتیاز)

دلیل هاشو گفتم اما ....
من از کودکی دوست داشتم تو ذهنم موجودات زشت و چندش آور درست کنم . و داستان سرایی کنم . ناسلامتی من بیدل نقالم .
موجودات زشت بستگی به عمق رفتار من داره هر بیشتر متمرکز تر زشت



ویرایش شده توسط بیدل نقال در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۳۱ ۲۳:۰۷:۵۴
ویرایش شده توسط بیدل نقال در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۳۱ ۲۳:۱۰:۰۳
ویرایش شده توسط بیدل نقال در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۳۱ ۲۳:۱۲:۱۶


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۵۰:۲۷
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
پیام: 707
آفلاین
1. قدرت تغییر شکل لوگومبا از چی نشات می‌گیره؟ (1 امتیاز)

از عقده‌های درونی فرد. عقده‌هایی که ریشه در کودکی ما دارن و تا امروز همواره همراهمون بودن.

2. لوگومبایی که شما دیدین از نظر ظاهری چه شکلی بود؟ یا توصیف کنین، یا نقاشیشو بکشین! (5 امتیاز)

به محض این که با لوگومبا مواجه شدم، به دو قسمت تقسیم شد و خیلی سریع هر چی عقده داشتم، جلو چشمم ظاهر شدن.
قسمت اول، هیکلش بزرگ و بزرگ‌تر شد تا به اندازه‌ی خودم درومد؛ بعد، یه بالش از پشت کله‌ش رویید که چسبیده بود بهش و می‌تونست هر جا که می‌ره با خودش ببره. یه ردای بلندم پوشیده بود که بعدا فهمیدم پتوی سیّار بوده که می‌تونه مثل یه لباس بپوشدش.
همون لحظه قسمت دوم هم بزرگ شد تا این که به شکل و شمایل پدرم درومد. بعدش جلو اومد و با لبخندی ملیح، لوگومبایی که شبیه خودم بود رو تشویق به خوابیدن کرد و دست نوازشی بر سرش کشید. بعد هم از به خواب رفتن فرزند دلبندش سرشار از شور و شعف شد و با رضایت نگاهش رو بهش دوخت.

3. علت این که لوگومبای شما به شکلی که تو سوال 2 توصیف کردین در میاد، چیه؟ با توجه به جوابی که به سوال 1 دادین توضیح بدین. (4 امتیاز)

خب، از اونجایی که من بیشتر دوران بچگیم رو خواب بودم و معمولا هر جایی به پتو و بالشی مناسب دسترسی نداشتم، همیشه این عقده رو داشتم که کاش یه بالشِ دائمی همراهم می‌بود تا هرموقع می‌خواستم سرمو بذارم روش...توی روزای سرد زمستونی هم نیازم به یه پتوی ردایی انقدر شدید شد و کسی برام نخرید، که کم‌کم تبدیل به عقده‌ای عمیق و درونی شد...
قسمت دوم هم به این خاطر بود که همیشه از طرف پدرم به دلیل خواب بیش از حد، سرزنش می‌شدم و مدام با پندها و نصیحت‌های فراوونش در رابطه با سحرخیزی و زیاد نخوابیدن، دنبالم می‌کرد. این بود که عقده‌ی این که حداقل یه بار از خوابیدنم خرسند باشه، تو دلم جوونه زد و تا همین الانم همراهمه.


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۴۶ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
سلام پرفسور وارنر عزیز

این هم تکلیف جلسه دوم بنده

1_ قدرت لوگومبا از ماورا میاد، یعنی کائنات کنترلش میکنن.
این موجود عجیب و غریب هر انسانی رو در ده سال بعد خودش نشون میده بعلاوه تمام اتفاقات مهم افتاده در اون ده سال!

2_ لوگومبایی که بنده مشاهده کردم شباهت زیادی به خودم داشت؛البته بزرگ تر و ورزیده تر...خلاصه که خبری از دختر بچه شیطون پونزده ساله نبود و یه زن جلوی روم ایستاده بود.
عینک خوشگلی روی صورتم بود و همینطور کلاه فارغ تحصیلی.
لباس بلندی به تن داشتم و همینطور ردا که روی شونه هام جا خوش کرده بود.
و در نهایت یه جاروی خیلی خوشگل و جذاب که حرفه ای به نظر میرسید توی دستم بود.

3_ مسلما تمام توصیفاتم مربوط میشه به رشد کردن و بزرگ شدنم.توی این ده سال چشمام هم ضعیف شده بود.
از هاگوارتز فارغ و تحصیل شده بودم و اون لباس ها...وای خدای من من پرفسور بودم.
درمورد جارو هم فکر میکنم به همین زودی ها وارد تیم کوییدیج بشم.



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹

HarryFatima


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۰ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۰:۳۵:۰۳ دوشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
نقل قول:
جواب سوال اول


بنظرم لوگومبا ها افراد رو میبینند و از طریق اون به گزشته و حال و رخداد های آن زمان افرادی که در حال نگاه کردنش هستند سفر میکنند و در 1صدم ثانیه به ترس افراد، تغییر شکل پیدا میکنند.

نقل قول:
جواب سوال دوم


لوگومبای من به شکل پرفسور اسنیپ با پیراهن بلند و مشکی رنگ در امد که در کلاس معجون سازی بود با این تفاوت که به جای قیافه ی پرفسور اسنیپ ، قیافه ی خودم ( نویل ) روی بدن پرفسور اسنیپ بود. لوگومبای نویل

نقل قول:
جواب سوال سوم


من همیشه و مخصوصا در کلاس های معجون سازی که پرفسور اسنیپ ان را تدریس میکنند بعضی رویداد ها را به دلیل حافظه ی کوتاه مدتم یادم میره و کمی دست و پا چلفتی هستم. پرفسور اسنیپ به هنین دلیل با من به تندی رفتار میکنه و من از او میترسم. به همین دلیل میترسم که جای او با اخلاق و رفتار او باشم و به همین دلیل لوگومبای من وقتی من را دید در 1 صدم ثانیه متوجه ترسم شد و به شکل تن پرفسور اسنیپ و چهره ی من در آمد .



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
1. قدرت تغییر شکل لوگومبا از چی نشات می‌گیره؟ (1 امتیاز)

از تجربیات هر فرد.
اگر قرار باشه توضیح بیشتری بدم ترجیح میدم همراه با ذکر یک مثال باشه.
لوگومبا قدرت این رو داره که قلب و مغز فردی که بهش نگاه می کنه رو بدون هیچ سانسوری ببینه یعنی عملا شما در برابرش خود واقعیتون خواهید بود.
از طرفی دیگه باید یادآوری کنم که همه ی انسان ها بخشی از گذشته اشون در مغزشون و بخشیش در قلبشون حک میشه. ممکنه اتفاقی در گذشته افتاده باشه که الآن شما حتی یادتون نیاد چی بود؟ چی شد؟ اما اثری که اون اتفاق حالا چه خوب چه بد روی احساسات شما گذاشته روی قلبتون اثر میگذاره و عملکرد درست یا اشتباه شما در اون موقعیت در مغز ثبت میشه. تمام این هاست که شخصیت شما رو می سازه برای همینه که خیلی از افرادی که کودکی های سختی داشتن در بزرگسالی تبدیل به افرادی هنجارشکن میشن.
پس نتیجه گیری کلی میشه اینکه لوگومبا شمای واقعی رو نشونتون میده، اونی که شاید ته ته قلبتون پنهانش کردید و تنها ترین و شاید ارزشمندترین آدم دنیاست.


2. لوگومبایی که شما دیدین از نظر ظاهری چه شکلی بود؟ یا توصیف کنین، یا نقاشیشو بکشین! (5 امتیاز)


راستشو بخواید دلم نمیخواست از واقعیتی که لوگومبا نشونم داد صحبت کنم. اما جادوآموزم و معذور، پس باید بگم.
وقتی مقابلش ایستادم خودمو دیدم مثل آیینه ای که جلوم ایستاده باشه، این موضوع کمی خوشحالم کرد آخه تصور کردم خیلی خوبه که داره بهم نشون میده خودمم و توی هر شرایطی مثل مایعی که در ظرف های مختلف راحت فرم می گیره، نیستم. هم رنگ جماعت شدن حد و حدودی داره که خب گویا من رعایت می کردم وگرنه لوگومبام خودمو نشونم نمیداد.
لباس هایی که تنم بود رنگارنگ بود ولی باید بگم اصلا به هم نمی اومدن. اگر اجازه بدید بگم چی تنم بود بعدشم تفسیر خودمو میگم.
شما یه هودی با رنگ های رنگین کمانی که در هم تنیده شدن تصور کنید که آستین هاش خیلی بلنده و نوک انگشت هام فقط معلومه اونوقت این هودی جذاب با چی تنم بود؟ با یه شلوار پارچه ای دم پا گشاد که دم پاش از خیلی از دامن هام گشاد تر بود.
تا یادم نرفته بذارید براتون بگم پارچه ی این شلوار چه رنگی بود. کاش فقط یه رنگ بود، نه اصلا کاش چند رنگ بود، کاش طرح نداشت.
شما یه سبز چمنی رو در نظر بگیرید که روش طرح برجسته ی گل باشه، نه یه مدل گل، نه دو مدل گل که باید خدمتتون عرض کنم صدها مدل گل ریز مختلف که حتی دوتاشونم نبود که مشابه باشن. حالا شما فکر کنید بخواید با این شلوار یه جا بشینید، نصف گل ها له میشن و حامیان طبیعت، همینایی که فاز محیط زیستی دارن میان سراغتون چهارتا طلسم میریزن سرتون که آی داد و آی فغان که طبیعت رو خراب می کنید و براتون مهم نیست چه بلایی سر کره ی زمین میاد.
من یه اشاره ی کوتاه به کفش هام هم می کنم و بعد میرم سراغ احوالات روحیم که سخن در موردشون زیاد است.
خب باید بگم با این شلوار یه پوتین ارتشی پام بود. و این تنها قسمتی از تیپم بود که تفسیری براش ندارم.
شرایط روحیم خیلی درهم بود. یه خوددرگیری خاصی در لوگومبا مشاهده کردم موقعی که میخواست بگه من آدم شادی بودم و هستم یا اینکه آدم غمگینیم.
از اونجایی که ما یه رگ هندی داریم و خب هندیام تا تقی به توقی میخوره و اصوات مناسب حرکات موزون تولید میشه از خودشون حرکات موزون در میکنن، منم به طرز داغونی می رقصیدم، البته از یه جانور انتظار خاصی هم نمیشد داشت.
روی صورتم یه لبخند وسیع و طویل و گنده نقش بسته بود که الآن هرچی تلاش می کنم اونقدر از ته دل بخندم نمیشه، بحث خواستن نیست بحث نتوانستنه چون که ماهیچه های صورتم یاری نمیکنن که انقدر منقبض بشن تا من براتون همونجوری که دیدم بخندم.
تا اینجا فضا شاد بود، رنگا شاد، لباسا مناسب خنده، لبخند عظیم و حرکات موزون اما داشتم گریه می کردم اونم نه یه اشک عادی که آدم خودشو قانع کنه از شدت خنده است نه، داشتم زار میزدم.
دور چشمام گود رفته بود و نوک دماغم قرمز شده بود. مژه هام بهم چسبیده بود و توی سفیدی چشم هام مویرگ های قرمز رو میشد دید.
و در آخر باید از موهام بگم، بلندیشون به زانوهام می رسید و رنگشون هم مشکی پر کلاغی بود. روی سرم هم یه تاج گل یاس که روشون چند تا پروانه هم نشسته بودن بود.

3. علت این که لوگومبای شما به شکلی که تو سوال 2 توصیف کردین در میاد، چیه؟ با توجه به جوابی که به سوال 1 دادین توضیح بدین. (4 امتیاز)

من اول سوال دو یه اشاره هایی به تفسیرم از اینکه چرا خودم رو دیدم کردم ولی بعدش یادم افتاد یه سوال داریم کلا برای این کار واسه همین لطفا اون اولشو توی سوال دو در نظر بگیرید بقیه اشم همینجا خدمتتون عرض می کنم.

من آدم شاد و خوش بینی هستم، یعنی تا وقتی بدی یه آدم کاملا بهم ثابت نشه از نظرم آدم خوبیه. از خندوندن آدما لذت می برم و برام مهمه که اگر کسی رو تنها و غمگین دیدم هرکاری که از دستم براش برمیاد انجام بدم. با توجه به این توصیفاتم اون لبخند از ته دل خیلی راحت قابل درکه.
امام چرا این لباس ها تنم بود؟ خیلی اهل مد نیستم ولی سلیقه ام هم در انتخاب زمان هیچ وقت ثابت نبوده، شده یک سال همش لباس هایی با رنگ خنثی بپوشم و بعدش همشونو بذارم کنار جوری که هیچ وقت وجود نداشتن. خیلیا هستن از بلوز و شلوار بیشتر از انواع دیگه ی لباس استفاده می کنن اما من به همه نوع لباس عشق می ورزم. انواع اقسام دامن شما می تونید تو کمدم ببینید همون طور که همه نوع شلوار در هر رنگی که بخواید دارم. خیلی وقت ها با توجه به روحیات اون روزم لباس می پوشم و این نشونه ی خوبی برای اینکه حدودا اون روز حالم چطوره ست. وقتی این لباس ها رو تنم دیدم متوجه شدم لوگومبا میخواد همین عدم ثبات در سلیقه ام رو بهم نشون بده.
اما گل های روی شلوارم واسه چی بود؟ من تو زندگیم همچین شلواری نداشتم اما تا دلتون بخواد گل چیدم.
بچه که بودم یکی از تفریحاتم این بود که مجموعه درست کنم. مسافرت که می رفتیم دفتر برمیداشتم و گل هایی که توی اون منطقه وجود داشت رو می چیدم و مثلا دفتر گل های فلان قسمت کشور رو جمع آوری می کردم. تفسیرم خودم اینکه توی دنیای گیاهان یه قاتل زنجیره ایم که آه گل ها دامنمو گرفته و روی شلوارم بودن تا من نتونم بشینم، تو سوال قبل اشاره کردم که نمیشد با اون شلوار نشست، وقتی نتونم بشینم پاهام ورم میکنه و خون هم توی پاهام جمع میشه و در نهایت اتفاقات جالبی برام نمی افته.
چرا گریه می کردم؟ چون تنهام. خیلی لحظات سختی داشتم تو زندگیم که جز اینکه شجاع باشم و خودمو جمع کنم تا هرجوری شده اون وضعیت رو درست کنم چاره ای نداشتم. خیلی وقتا می ترسیدم ولی تصمیم می گرفتم ادامه بدم و نذارم ترس تمام وجودمو تسلیم شرایط سختم کنه. گریه می کردم به حال تمام اون لحظات.
و اما در مورد تاج گل یاسی که روی سرم بود باید بگم یاس گل مورد علاقه ی منه، عطری که استفاده می کنم همیشه باید رایحه ی یاس رو در خودش داشته باشه و لای دفتر های خاطراتم گل یاس میذارم تا کاغذهاشون خوش بو باشه. این ها مثال های کوچیکی بود که میشد بزنم تا بگم چه قدر این گل رو دوست دارم و بهم آرامش میده پس منطقیه که لوگومبا یه بخشی از اون منِ واقعی رو به یاس اختصاص بده.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۹:۴۰ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹

مرلین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۰:۰۱:۴۲ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از بارگاه ملکوتی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
پاسخ پرسش اول:

لوگومبای هر فرد آینه تصویر او در بارگاه ملکوتی است. یعنی با توجه به اعمال و کردار، شما یک پرونده در بارگاه ملکوتی دارید. گاهی آن پرونده زشت است و گاهی زیبا.
برای همین هم تازگی ها سعی داریم خرید و فروش این موجود را غیر قانونی اعلام کنیم. زیرا قراراست نتیجه اعمالتان را بعد از مرگ ببینید؛ نه با نگاه کردن به یک حیوان.

پاسخ پرسش دوم:

به به. عجب شکلی!
اصلاً نگاه کردن به آن سخت است چون مانند پروژکتوری می‌درخشد و چشم هر بیننده ای را اذیت می‌کند. اما وقتی که عینک آفتابی خود را می‌زنید با صحنه ای رو به رو می‌شوید که نفستان را در سینه حبس خواهد کرد.
یک موجود با هیبت گوشت خواران بزرگ ولی با شش پا! انتهای هر پا پنجه ای پشمالو و ناخن هایی تیز و بلند. دم کشیده ای حدودا به طول 2 متر که در هوا پیچ و تاب می‌خورد. سر و صورت به شکل شیر است و یال های انبوه گوش ها را پوشانده. چشمان سبز رنگ در صورت خودنمایی می‌کنند.
تمام پوست و رنگ تمامی موها سیاه است و برق می‌زند! یک عصا هم در پنجه اول از چپ قرار دارد.
شاید برایتان سوال شده باشد که پس چگونه نوری سفید از پوست سیاه ساطع می‌شود؟ باید بگوییم که از پوست ساطع نمی‌شود؛ بلکه هاله ای است که ما را در بردارد.

پاسخ پرسش سوم:

خب همانطور که گفتیم این موجود به شکل پرونده ای که در بارگاه دارید به نمایش درمی‌آید. با توجه به اینکه ما پرونده ای نداریم، این حیوان از تصورات کارگزاران از ما نشات می‌گیرد!
اولاً که ما در بارگاه به شش پا معروف هستیم، چون خیلی کار می‌کنیم و زحمت می‌کشیم. البته نه به اندازه هشت پا.
رنگ سیاه هم بخاطر تمایلات مرگخواری ما است. فی الواقع دادیم تمام دیوار ها را سیاه کنند جز اتاق خودمان که سبز است و احتمالاً چشمان سبز بخاطر آن است. همه در بارگاه می‌دانند که ما علاقه وافری به اسلیترین و گروه مرگخواران داریم.
عصا هم که مشخص است.
آن نور هم که بخاطر تقدس نمایی ما در اذهان کارگزاران می‌باشد.
فقط نمیدانیم چرا شکل یک حیوان گوشت خوار با دندان های تیز درآمده ایم. ممکن است بخاطر این باشد که اگر کسی در بارگاه کارش را به درستی انجام ندهد می‌زنیم پاره پوره اش می‌کنیم؟
یک صحبتی باید با کارگزاران بارگاه انجام دهیم.


شروع و پایان با ماست!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹

مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۴:۱۸ چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
1. قدرت تغییر شکل لوگومبا از چی نشات می‌گیره؟ (1 امتیاز)

کروشیو!
سوتفاهم نشه... جواب سوال رو دادم.
همچین یه بذر کویچیکی بود، هی بهش گفتم لوبیا سحرآمیز شو، گوش نداد. منم عصبی شدم یه کروشیو نثارش کردم. البته گفتنیه که قبلش این رودولف خیر ندیده اعصاب و روانم رو به هم ریخته بود. خلاصه اینجوری شد که حرصم رو سر این گیاه خالی کردم. اونم یهو زیادی تغییر کرد. هم ماهیتش و هم ظاهرش...

2. لوگومبایی که شما دیدین از نظر ظاهری چه شکلی بود؟ یا توصیف کنین، یا نقاشیشو بکشین! (5 امتیاز)

والا تا اون موقع که من بالاسرش بودم بذر بود... گیاه! ریز و بنفش... یه جوونه هم مثل کاکل فرق سرش بود. بعدا از در و همسایه شنیدم که یه ساقه بلند بالا با هفده‌تا پا ریز داره... البته یکی دیگه می‌گفت هفده‌تا ساقه بلند بالا داره با یه پا ریز! همچنان هم یه کاکل فرق کله‌اشه! چشم داره یکی اینقدر! البته باز یکی دیگه بود می‌گفت اون چشم نبود و دهن بود. من که نفهمیدم دهن چرا باید مژه داشته باشه.
والا یه بار دیگه رودولف هی گفت ایناها... اینجاس رو‌به‌روت... من هی اینور رو نگاه کردم و هی اونور... هیچی نبود. دیگه آخر خسته شدم یه کروشیو کردم تو حلق رودولف...

3. علت این که لوگومبای شما به شکلی که تو سوال 2 توصیف کردین در میاد، چیه؟ با توجه به جوابی که به سوال 1 دادین توضیح بدین. (4 امتیاز)

والا خانم همسایه می‌گفت که اسم من رو می‌شنوه این شکلی میشه. همین که بهش میگه بلاتریکس، جیغ می‌زنه و بنفش میشه و کاکلش می‌زنه بیرون!
والا من خودم نفهمیدم چرا اینجوری می‌کنه. حالا یه کروشیو خورده دیگه... آبرو‌ریزی می‌کنه چرا، نمی‌دونم!
البته گفتنیه که همسایه بالایی می‌گفت خانم همسایه توهم زده و معلوم نیست چی مصرف می‌کنه. می‌گفت اینا همش خرافاته... والا من که نفهمیدم چی درسته چی غلط!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.