همزمان با بازگشت کراب، یک نفر دیگر وارد آرایشگاه شد. شخصی با پیکر سفید و بی شکل که هالهای خاکستری اطراف آن را گرفته بود.
- آینه چون عیب تو بنمود راست، خود شکن ... آیینه شکستن خطاست!
تصویر مرد چاقی که بطری نوشیدنی کرهای در دست داشت برای چند لحظه در نویزهای پشت سر کراب ظاهر شد و سپس، پیکرش دوباره بی شکل شد. متن «متاسفانه این شخصیت انتخاب شده. لطفا از لیست شخصیت های خالی، شخصیت جدیدی انتخاب کنید.» مقابل چشمان پیکر به نمایش در آمد.
- انتخاب شده؟ دو روز رفتم مو رو از ماست سیستم بکشم بیرون نمادهاشو افشا کنم ... شناسمو به کی دادین؟
عبارت «به این!
» مقابل چشمانش نقش بست و همزمان شخص دیگری هم وارد شد.
- آینه چون عیب تو بنمود راست، خود شکن ... آیینه شکستن خطاست!
- این چرا دیالوگ منو کپی کرد؟
لرد لحظهای آینه را فراموش کرد و نگاهی به دو مشتری جدید انداخت.
- اینجا چه خبر است کراب؟ این دونمایهها کیستند؟
- اینجا چه خبر است کراب؟ این دونمایهها کیستند؟
- گستاخ دیالوگ ما را نیز کپی کرد!
- میبینید ارباب؟
میبینید شخصیت ما رو دادن به کی؟
- ارباب؟
تو کاربر عضوی بیش نیستی. افتخار بندگی ما را نداری.
کاربر عضو نگاهی به لرد و مادرش انداخت. نگاهی به سوژه انداخت که پوکرفیس گوشهای ایستاده بود و نقشی در پستش ایفا نمیکرد. ناگهان یاد جملهی «ما سه نفر رو کجا میبرین» افتاد! باید هر چه زودتر شخصیت خود را معرفی میکرد.
- زمان سالازار ... مرلین بیامرزتش! اینطوری نبود که.
یه بار یه آینهای در رفت ... سالازار با پوتین رفت تو شیکمش.
آینه هم با شیشه خورده رفت تو پوتین سالازار!
- بیش از این یک خاندان اصیل را معطل نکن کراب. این کاربن را بیرون بینداز و آینهات را نزد ما بیاور.