هری:چی کار کردین میدونم شما به عقب رفتید
هرمیون: رفتیم به هاگرید اون هم خودش می دونه چی کار کنه ما هم میریم تا بقیه رو خبر کنیم
تو هم اینجا نگهبانی بده و اوضاع رو زیر نظر داشته باش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هاگرید با یک ضربه درپادگان رو میشکنه
هاگرید: با زبون خوش اینجا رو خالی کنید
سیاه ها:اینو
کرام: گیلدی یک لبخند حرومش کن
هاگرید: پس نمی خواین برین
هاگرید دستش رو میبره بالا و خودش میره کنار صدها هیپوگریف و ترستال از زمین و هوا میریزن تو پادگان
سیاه ها:مااااااااااااااااااا
هاگرید در رو میگیره دستش و هر کی میاد جلو رو ناکار میکنه
یک سیاه: ما به نیروی کمکی احتیاج داریم با شکنجه گاه تماس بگیرید
یک سیاه دیگه: نیرو ها تو راهن باید مقاومت کنیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرمیون: کریچر من میرم به محفلی ها خبر بدم تو هم برو ببین میتونی کسی رو گیر بیاری
لشکر سیاه به دروازه ی پادگان میرسن
هرمیون به همراه 12 نفر دیگه جلوشون رو میگیرن
لشکر سیاه: اینا میخوان جلوی ما رو بگیرن
مودی: هرمیون نگفته بودی این قدر زیادن
هرمیون: هه من نمی دونستم که این قدر زیادن ولی روحیتون رو نبازین ما شکستشون میدیم
سیاه ها: حمله
جنگ سختی در میگیره و با اینکه محفلی ها خیلی قوی هستند ولی سیاه ها 100 برابر اونا هستن. سفیدها در داخل پادگان در حال پیروزی و در خارج در حال شکستند که یک دفعه کرچربه همراه لشکر عظیمی از سنتور ها از داخل جنگل ممنوعه وارد ماجرا میشن
سیاه ها: ماااااااااااااااااااااا
سیاه ها: آقا در رین
کرام: پس این نیروی کمکی چی شد
گیلدی: دیگه نمیشه مقاومت کرد
کرام : آره باید از خیر پادگان بگذریم
عقب نشینی میکنیم
گیلدی: کسی نمونده که فقط من و تو هستیم
کرام و گیلدی در راه فرار
کرام: اون کیه اونجا رو اون تپه خوابیده
گیلدی: موهاش بنفشه پس اون کسی نیست جز هری شتره
کرام: میبینم که تنهاست
گیلدی: اره
کرام وگیلدی:
r: