هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۴:۱۰ جمعه ۷ اسفند ۱۳۸۳
#21

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
با عرض پوزش خدمت تمامی کسانی که در باب موضع من دچار نوعی سرگشتگی موضعی شده اند ... مجبورم نمایش مازا رو ادامه بدم
===================
هرميون: من هيچ وقت بر ضد تو دست به يكي نميكنم ..ببين تو هنوزم ميتونى معاون باشي
كرام:منظورت چيه؟
هرمیون: خوب ببین ویکتور تو 3 تا راه داری :
1- یا با کینگزلی صحبت کنی و قانعش کنی یک انقلاب سفید بکنه و در ضمن سفید بشه ... و معاونتت را هم حفظ کنی .
2- با موضع کینگزلی بمونی و با سقوط حکومت سقوط کنی .. که اینو منم نمی تونم برات کاری بکنم چون من با فاج نیستم و نفوذ ندارم .
3-با فاج وارد مذاکره بشی و بعد از وزارت فاج .. ومعاونتشو به عهده بگیری .. اگه فاج قانع شد که سفید بشه و با دامبلدور باشه که هیچی ولی اگر موافقت نکرد سفیدها وارد نوعی انقلاب فرهنگی می شوند و فاج را سر جاش میشونند.

بهترین راه اینه که با کینگزلی صحبت کنی قانعش کنی ..
کرام : این یک خورده پیچیده شد .. هووم .. من به کینگزلی خیانت کنم ؟؟؟ نگهبانا .... اینو ببرین انفرادی ..
هرمیون: ..مگه من چی گفتم؟ .. منو کجا میبرین؟ ...انفرادی؟ ولم کنین ... .. ای بابا ولم کنید !!!!!

هرمیون را میندازند تو زندان ..
هرمیون میله های زندان را گرفته داره تکون میده : بابا یعنی چی ؟من به سازمان حمایت از کودکان شکایت میکنم ..به پروفسور مک گونگال میگمتون ... این بر خلاف موازین اخلاقی آسلامی .. برابریه !!! من به سازمان حمایت از نوجوانان بسیجی شکایت میکنم ... من به یونسکو شکایت میکنم .به ایوپاک شکایت میکنم (چه ربطی داره !!)... ازتون به SIRP(سیستم اینترنشنال آف رول پلیینگ) شکایت میکنم ... من به نحوه ی برخوردتتون با من اعتراض دارم ..
میله ها کنده میشه هرمیون میافته زمین : اه این دیگه چه وضعشه ؟؟ همه میله های اینجا پوسیده ... من به سازمان بین المللی رسیدگی به امور زندانیان شکایت میکنم !!! :YMAD: هلال احمر اینجا چی کارست؟ صلیب سرخ چرا کاری نمیکنه آخه؟ من نسبت به این موضوع شکایت دارم ..
یکی از نگهبانا : یکی اینو خفه کنه ...
هرمیون : جرئت داری یک قدم به من نزدیک شو ...
دوربن کم کم میاد بیرون ساختمان آزکابان را از بیرون نشون میده .. بعد صدای جیغ گوشخراش هرمیون میاد(کشدار) .. کل آژکابان مدل تام و جری مشکنه میریزه زمین ..


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳
#20

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
هرميون: ما داريم به هدفمون ميرسيم! انقلاب فرهنگيمون داره نتيجه ميد
مرلين- تا اون جايي كه ميتونيم بايدكاري كنين پيام امروز به نفع ما خبر چاپ كنه روي جادوگران تاثير داره
هرميون: پيام امروز يكي از عوامل مهم در انقلاب فرهنگي ماست
مرلين: اين وسط فقط كرامو بايدبكشونيم به سمت خودمون
هرميون: من ميتونم باهاش صحبت كنم
مرلين: كرام الان يه عده از اعضاي ما رو انداخته آزكابان
هرميون: خوب حق داره بابا داريم وزارت و ازشون ميگيريم
مرلين: كرام معاونه نه؟
هرميون: خوب؟
مرلين: ميتونه بازم معاون باشه
هرميون : منظورت چيه؟
مرلين: اگه من وزير بشم كرام ميتونه معاون من باشه! اگه علاقه به انقلاب فر هنگي داري ....
مرلين: دست شويي كجاست؟
هرميون: من دارم از انقلاب..
مرلين: ميخوام برم فكر كنم....آفتابه داري؟
كسي حواسش به يك جفت چشم خاكستري رنگي كه به پنجره چسبيده بود...نبود
______________________________

آزكابان

هرميون در يكي از سلول هاي آركابان نشسته در حالي كه صداي خشخش راه رفتن 4 ديوانه سازو ميشنوه
رون سوار بر اسب بر روي صفحهي شطرنج ميافته
هرميون توي دستشويي در حال خوردن معجون ... موهاي گربه روي صورتش
صداي مالفوي توي گوشش ميپيچه: تو يه گند زاده اي..
صداي خودش : كرام خواهش ميكنم بذار باهات حرف بزنم
صداي كرام:اعتراف میکنی ؟
هرميون: نه ..
__________________________
در دفتر زندان
كرام: تو به من پشت كردي! تو با اون سفيداي بي مصرف دست به يكي كردي
هرميون:ويكتور ببين من ميخواستم يه انقلاب فرهنگي را بندازم همهي جادوگرا داشتن تبديل به مشنگ ميشدن
كرام: انقلاب فرهنگي تون چه ربطي به وزارت كينگزلي داره من نيمتونستم تحمل كنم پيش اونديوانه ساز ها باشي تو داري احساست منو بازي ميدي
هرميون: من هيچ وقت بر ضد تو دست به يكي نميكنم ..ببين تو هنوزم ميتونى معاون باشي
كرام:منظورت چيه؟


آداس این جا وطن من است!


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۳
#19

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
یک عده دارند هرمیون را کشون کشون میبرن آزکابان ..
هرمیون : ولم کنید .. ولم کنید .. من کاری نکردم .. میگم ولم کنید .. اگه جرئت داری یک گام دیگه برو جلو .. خوب لابد داری دیگه ..
کرام : ببرینش
هرمیون : تو ..تو .. من ازت شکایت میکنم . میرم به استانداری میگم .. د میگم ولم کنید ...
کرام : ببرینش اون سلول سمت چپ .. انفرادی ..
یکی از گاردا : ببخشید فقط یک دونه انفرادی داریم که اونم الان فاج توشه
کرام : خوب بگین یک دیوار توش بکشن .. یک طرفش هرمیون بشینه یک طرفش فاج .. اینم ببرین تو اتاق بازجویی تا ببینم چی میشه ..
---
در اتاق بازجویی:
کرام : اعتراف میکنی ؟
هرمیون : من کاری نکردم .. از همون اول هم گفتم که من با کینگزلی مشکل ندارم ..
کرام: پس اون ماجرا افشا گری چی بود ؟
هرمیون: کی اول شروع کرد ؟ کی عکس مادرشو چسبوند تو روزنامه گفت این هرمیونه؟ کی ..؟ کی اول اومد منو دعوت کرد به بال ؟
کرام : این چه ربطی داره
هرمیون : کی ازم خواست تابستون بیام بلغارستان ؟کی هر روز واسم نامه میفرستاد ؟ منو بگو به خاطر تو کلی با ران دعوا کردم ..
کرام : اسم اون بچه یتیم را جلو من نیار ..
هرمیون : تو حق نداری راجع به دوستای من اینجوری حرف بزنی .. دیگه به اینجام رسوندی (نقطه ای در دو متری بالای سرش رو نشون میده ) هر چی هی میخواهم باهات همراهی کنم نمیگذاری .. هر چی میخواهم هیچی بهت نگم هی سو استفاده میکنی .. آخه اینم شد زندگی ؟
کرام : هی صدا تو رو من بلند نکن ها
هرمیون : تو چه حقی داری که میگی صدامو روت بلند نکنم ؟

--- به علت صحنه های دلخراش از نشان دادن این قسمت معذوریم-----
دو ساعت بعد :
نگهبان میاد تو اتاق بازجویی : قربان .. ا .. مثل اینکه بد موقع مزاحم شدم ..
کرام در حالی که سعی میکنه صورتشو نشون نده(خودتون بفهمین چرا) : .. چیزه ..
نگهبان : قربان .. وسط سلول یک تیغه کشیدیم آمادس
کرام : خوب اینو ببرینش ..
هرمیون : مگه ما به توافق نرسیده بودیم ؟ منو کجا می برین ؟ ولم کنید ..
نگهبانا هرمیون را میندازن تو سلول فاج
فاج : ا هرمی تو اینجا چیکار میکنی ؟ تو که پارتی داری .. چرا دیگه ..؟
هرمیون : :yamd: میشه تو مسائل خصوصی دیگران دخالت نکنی ؟؟


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۳
#18

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
'شیکم:کرام مرگخوارها رو آزاد کردی یانه ؟؟
کرام:اخه قربان ممکنه علیه شما عمل کنن
شیکم:کردی یانه؟
_نه
_پس سریعا اقدام کن
آزکابان.............
لسترنج رو به سیریوس:
سیریوس:به جون مادرم من مرگخوارم منم آزاد کنید
کرام:بابا الان ما کتاب پنجمیم لو رفتی که مرگخوار نیستی اون برای کتاب سه بود
_حالا نمیشه آزادم کنید جون مادراتون
_ نه
_نذار رون روی سگم بالا بیاد
_بیاد چی میشه
_تغییر شکل لیوس! هاپ! هاپ!
_چه جالب میشه باشه آزادی برو فقط نری تظاهرات
_باشه
دمه کاخ شیکمبول.............
سیریوس از نزدیک کاخ شیکم
صدای مردم:بگو! مرگ بر شاه بگو مرگ بر شاه
سیریوس جو گیر میشه :سنروس!(صدای بلند میشه) هرکی به گل دست بزنه
مردم:زنبور نیشش میزنه
سیریوس:تو کتابا نوشته
مردم:تنبلی کار زشته
سیریوس:تنبل همیشه خوابه
مردم:جاش توی زختواب
_مامورا اومدن فرار کنید نخو دیوس زدن گاز نخودیوس
ملت:بدو ... فرار ..کنین
سیریوس:پا پاشو پاشو بیدارش کن
ملت همه فرار کردن
کرام:خوب میبینم که علیه شیکم شعار میدی حالت میکنم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۰۷ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۳
#17

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
تق...تق...
اسنیپ وارد میشه!
اسنیپ:
کرام:تو اینجا چی کار میکنی؟
اسنیپ:من داشتم دنبال یک جا میگشتم که برم موهامو روغن بزنم!
کینگزلی:ویکتور ناسلامتی اینجا محرمانه بود بعد آقا میخواست بیاد توالت....
کرام:پست دستمو بو نکرده بودم که.....
کینگزلی:حالا باید اینجا نگرش داریم چون اگه بره لو میده!
کرام:مثل اینکه چاره ای نیست!
کینگزلی:بیا اینجا بشین ببینم چی کار میتونی بکنی!
کینگزلی:خب ویکتور ما اول مرلین باید خفت کنیم چون تبعید کردن دیگه فایده نداره!
کرام:بسپرش به من!
کینگزلی:و اما آمبریج....
کرام:آمبریج دیگه بر علیه ما فعالیت نمیکنه !
کینگزلی:بالاخره کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
کرام:ولی.....
کینگزلی:ولی نداره..
اسنیپ:من میتونم یک جوری تمیزی آمبریج رو خفت کنم!
کرام:تو چی میگی این وسط؟
اسنیپ:درست صحبت کن فسقلی
کرام:تو....(کینگزلی میپره وسط)
کینگزلی:بس کن ویکتور!
کرام:
کینگزلی:بگو سوروس!
اسنیپ:من میتونم تغییر شکل بدم و شبانه به خونه آمبریج برم و کارشو همونجا تموم کنم بعدش یک اعلامیه میزنم که سکته کرده(البته با یک معجون در سکته کردنش مطمئن مین)
کینگزلی:عالیه!
کرام:جناب وزیر نمیشه!آمبریح دیگه دست از فعالیت علیه شما برداشته!
کینگزلی: قبلآ که بر علیه من فعالیت میکرد چی؟من میخوام اونو به سزای اعمالش برسونم!
کینگزلی:کرام مثل این که تو هنوز دیکتاتور کینگزلی رو نشناختی؟
کرام:شرمنده جناب وزیر!
کینگزلی:خب سوروس تو میتونی کارتو شروع کنی فقط با دقت!
کینگزلی:سوروس اگه بفهمم لو رفتی و دست از پا خطا کردی میدم ببرنت آزکابان دیوانه سازها هفشتا تنفس مصنوعی بهت بدن که همونجا کفنت کنند!
اسنیپ:چشم قربان!
کینگزلی:اگه ببینم کارتو عالی انجام دادی بهت پست و مقامی میدم که تا حالا حتی اسمشونو نشنیده باشی!
اسنیپ:
کینگزلی:کرام تو هم باید در نابودی مرلین دقت بیشتری ب خرج بدی چون مرلین هم هواداراش زیادن و اگه هواداراش بفهمن که ما خفتش کردیم....
کرام:خیالتون راحت جناب وزیر!

(ادامه در دفتر وزیر)


برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
#16

کرنليوس فاج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
من: ببین کرام الکی خودتو نکش خب؟
کرام:
من: ببین رای گیری میکنیم ببینیم کی دوم طرفیه ... هر کی اکثریت رای رو آورد وزارت مال اون قبوله؟
کرام:
من: بابا درست جواب بده
کرام:هوممم باشه! قبول
بعدشم میره بیرون و درو میبنده
من: پس الان اصولا ما باید آزاد باشیما
کرام:ها؟
من:پس الان اصولا ما باید آزاد باشیما
کراک:اها باشه ازادشون کنین
همه:
من:
بقیه ی برنامه در قسمت رای گیری...


[i][size=medium]


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
#15

ديوانه ساز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۳ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۲۸ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
مرلین و فاج داخل سیاه چال
جو سیاه چال و حضور دیوانه سازها اونا رو افسرده کردن
با صدای خیلی خونسرد خونده بشه
مرلین: دیگه کار ما تمومه سرنوشت بدی داشتیم
فاج: من دیگه وزارت رو نمیبینم
مرلین: ما خیلی بد بختیم
فاج: هیچ کس ما رو دوست نداره
فاج: اونا دارن نزدیک میشن دیگه کارمون تمومه

بعد از نیم ساعت


فاج چشماش رو باز میکنه
من: خیلی شانس آوردین کرام دستور داد که شما رو زنده نگه داریم هر کسی از اونجا جون سالم به در نمی بره کلی طول کشید تا شما
رو از زیر دست اونا بیرون کشیدیم

فاج رو به مرلین: یعنی ما زنده هستیم؟
مرلین: باورم نمیشه
من: هوق
فاج: الان ما کجا هستیم؟
من: سلول شماره ی 32
فاج: کی آزاد میشیم؟
من: هر وقت شخص کرام بگن
در همین لحظه باد سردی می یاد و فاج و مرلین به خواب عمیقی فرو میرن



Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۹:۳۷ شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۳
#14

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
از هالی ویزار د یه گروه اومدن فیلمبرداری!!!
کرام:اسم؟
مرلین:مرلین
کرام:جرم؟
مرلین:ضد وزارت فعالیت داشتم
کرام:چهرشو کامپیوتری کنید....چه کسی شما رو فریب داد؟
مرلین:همش تقصیر این استار بود....گفت اگه وزیر شم برام ریش تراش میخره!!!
کرام:پس دلیلش رفیق ناباب بود؟
مرلین:امکانات هم نداشتیم!!!!
کرام:تو زندان چند پست پایینتر یه حرفایی میزدی؟
مرلین:من؟...من نبودم؟
کرام:به خاطر این حرفات دو روز دیگه هم به مدت زندانی شدنت اضافه میشه!!!!!!!!!!!!
مرلین:ببین ویکی!!!...من و تو از رفقای قدیمی هستیم!!...آقا اصلا من پشیمونم!!
کرام:باید دوره محکومیتتو تموم کنی دیگه هیچ حرفی نیست!!
---
کرام:اسم؟
فاج:کرنلیوس فاج
کرام:جرم؟
فاج:همدستی با مرلین!!
کرام:ولی مرلین معتقده اون با تو همدسته!!؟
فاج:دروغه محضه!!...من داشتم اون بالا تو آسمونا برای خودم چشمک میزدم ..میدونی که استار بودم!!...یهو مرلین گفت حیف نیست این همه جادوگر از چشمک زدنت بی نصیب باشن!!!...بیا بشو وزیر !!...به همه چشمک بزن
کرام:پشیمون هستی؟
فاج:اره...نادمم!!...پشیمونم!!...من اصلا میخوام برگردم تو آسمونا!!!
کرام:حالا وقتی چند روز تو زیر زمین موندی!!...می فهمی مخالفت با وزیر چه عواقبی داره!!!
---------------------------
فاج و مرلین گویا قصد ندارن از فعالیتهاشون دست بردارن...باید به مدت دو روز برن تو سیاه چالها!!!!برید حالتونو بکنید


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۳/۱۱/۲۴ ۱۲:۱۹:۴۷

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#13

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
کرام میاد تو سلول هرمیون :

کرام : اعتراف کن
هرمیون : چیو ؟
کرام : به این که ضد وزیر عمل کردی
هرمیون : من که کاری نکردم !! .. من کسی هستم که میگه صد کینگ بهتر از فاج .. اصلا" من سفیدم ... ما سفیدا با فاج موافق نیستیم .. فاج منافقه !!! کینگ حداقل از پشت خنجر نمیزنه
کرام : ..پس بگو چرا اینکارو کردی ؟ چرا اعلامیه پخش میکردی ؟
هرمیون : من ؟ من کی اعلامیه پخش کردم ؟
کرام : آواتارت در محل جنایت دیده شده ..
هرمیون : آقا من اعتراض دارم .. یکی از من کپی رایت زده .. من شکایت میکنم
کرام : من گیج شدم ! یعنی تو نبودی ؟
هرمیون : نکه نبودم :angel:
کرام : میدونستم :bigkiss:
هرمیون : خیله خوب حالا
کرام : خوب پس این برگه آزادیتو امضا کن ...
هرمیون : امضا !
کرام: راستی امشب میای بریم کافه سنتی پادی فوت ؟ میگن باحاله ..
هرمیون: آره خوب خودم یکی از سهام دارای اونجام ... باشه .. حرفی ندارم بریم .
کرام :
هرمیون :


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۳
#12

ديوانه ساز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۳ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۲۸ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
یعنی که چی هیچ کس هم از اینجا در نرفته فقط هرمی و هری آزاد شدن هری که مدت زمان حبسش تموم شده پاتر هم که مال این حرفا نیست از اول اشتباهی آوردنش اینجا
یکم هم جنبه داشته باشین کرام میگه آکی آزاد میشین در مقابل من هم نمی تونید مقاومت کنید چون همیشه با چند از رفیق فابامم من به زودی به دیگر مکان های جادویی هم سر میزنم تا قربانیان خودم رو به اینجا بیارم
_________________________________
مرلین و فاج تو سلول هستند و دارن نقشه ی فرار میکشن
دیوانه ساز اصلیه که منم وارد میشم
مرلین: به حق 7 تن اگه بیای جلو ریشام رو میکنم تو چشت
فاج: 7 تن؟
مرلین: گیر نده این یارو دیوونه هه داره می یاد جلو
من هم چنان دارم به اونا نزدیک میشم
مرلین میپره بغل فاج
من:دیوانه ساز 13 و 17 هر چه سریع تر به به سلول شماره ی 23 مراجعه کنید
فاج: آقا چرا ما رو هی از این سلول به اون سلول می برین
دیوانه ساز 13 و 17 می یان
من: اینا رو ببرین به سیاه چال زندان
مرلین: مااااااااااااااااااا
برای چی؟
مگه ما چی کار کردیم
من: جناب کرام دستور دادن هر کار که دلمون می خواد با شما انجام بدیم
مرلین: اونجا با اینجا چه فرقی میکنه؟
من: اونجا دیوانه سازهای خاطی رو زندانی میکنیم
مرلین و فاج:ماااااااااااااااااااااا
مرلین: دیوانه ساز خاطی دیگه چه صیغه ایه
من: ما هم خلاف کار داریم این سری افراد بدون اجازه از زندانی ها لب گرفتن
مرلین: حالا ما بریم اونجا چی کار؟
من: خوب اونا هم حق تفریح دارن ما افرادی که جرمشون خیلی سنگینه رو میندازیم اونجا تا یک حالی به خاطی ها هم داده باشیم
دیوانه ساز شماره 13 و 17 می یان جلو و مرلین و فاج رو دنبال خودشون میکشن و می برن
من روی در این سلول یک برچسب میگزارم
روی برچسب نوشته: سلول تخلیه شد








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.