ادامه ی قبلی به عنوان پارازیت!
----------------------------------
پرمیس:هیچی نمیشه!من چی کاره بیدم اصلا؟!
سالی:تو...تو...تو!
لرد:آروم باش جد عزیزم!
رودی:پرمیس!تو نباید یه کلمه میگفتی که این همه٬همه مونو...
پرمیس:چی؟!مگه گذاشتین حرفی بزنم آخه؟!
نخیر!یه چیزیم بدهکار شدیما!
حاجی:سلام بر مسلمین عزیز!
نارسیسا:و رحمة الله و برکاته!
رومیانس:چه یه دفعه جمع آسلامی شد!
ونوس:مشکوکه!
بلا:چرا؟!
ونوس:از این جهت که احساس میکنم پرمیس قراره قسر در بره! (قسر درسته؟این یه مورد رو نمیدونستم.)
پرمیس:دستت درد نکنه!قسر؟!
مثلا چی کار کردم که بخوام در برم؟!مثل این که یه نفرم طرف من نیستا!
سالی:چی کار کردی؟!
پرمیس:بله!وجدانا این مسئله انقدر حرص خوردن داشت؟!
مانیا:بدم نمیگیا!
پرمیس:آخیش!
بالاخره یه طرفدار پیدا شد!
مانیا:نخیر!
چی چیو یه طرفدار؟!من همیشه طرف پدرمم!
سالی:ممنون دخترم!
مانیا:قابل نداشت پدرم!
پرمیس:چه همه همديگرو تحويل ميگيرن!بابا!يکیم به داد ما برسه!
رودی:تا من هستم غم نداری!
بلا:کاملا مشهوده!
ونوس:اصلا گفتن نداره که!
پرمیس:بالاخره که شب میای خونه!
رودی:کسی چیزی گفت؟!
نارسیسا:سمعک میخوای رودی؟!
مانیا:اصلا شوهر خودمه!تو چی کارش داری؟!
رومیانس:چه یهو غیرتی شد!
حاجی:یاد بگیر فرزندم!
رودی:کی؟!من؟!
لرد:بعیده یاد بگیره!
حاجی:خواهرا!چی شده؟!کشف حجاب کردین!
بلا:این چی میگه؟!
نارسیسا:خارجکی میگه!تو گوش نده خواهر!
لرد:تو چشاتو درویش کن حاجی!
رودی:راست میگه!مگه خودت ناموس نداری؟!
حاجی:
رومیانس:کم کم میریم که داشته باشیم یه دعوای...
لرد:دنبال دردسر میگردی؟!
رومیانس:من؟!
پرمیس:دردسر از مال من بالاتر؟!
سالی:اصلا چرا بحثو منحرف میکنین؟!بحثمون سر...
پرمیس:نه!اصلا اشتباه کردم!مشغول باشین!
سالی:
پرمیس:
مانیا:حالا پدر!میگم چه عیبی داره صلح کنین؟!
پرمیس:از قدیم گفتن حرف راستو باید از بچه شنید!
مانیا:بله بله!نفهمیدم؟!
پرمیس:نه چیزه!تو حرفتو بزن عزیزم!
رودی:فکر میکردم فقط منو دوست داری!
پرمیس:رودی!تو دیگه واسه من...
مانیا:بالاخره هر چی باشه من هووشم!
رومیانس:نه که دم به دقیقه دارین همدیگه رو میبینین که لازم باشه همدیگه رو...
بلا:میشه بذارین یه بحث به نتیجه برسه بعد برین سر بعدی؟!
سالی:بله!خوب پرمیس!تو چرا اونو...
پرمیس:چرا نداره که!مانیا جان لطف کردن گفتن!صلح کنیم!چون تا پس فردا هم زور بزنم میدونم که شماها موافقت نمیکنین که من بیگناهم!(هوا داره صاف میشه!خورشید در افق های دوردست میدرخشه!امیدها از نو زاده میشود!
)
سالی:البته!تو که...
حاجی:خوب پس دیگه بحث سر چیه؟!سالی جون!تو بزرگتری و بخشش از بزرگانه!
سالی:خوب!باید روش فکر کنم.میگم فعلا اینو ببرین شکنجه گاه تا من...
پرمیس:مامان!
یکی بیاد کمک!اینا تا منو جوون مرگ نکنن خیالشون راحت نمیشه مثل اینکه!جناب سالازار!عزیز دل خواهر!
ونوس:چایی نخورده دختر خاله شدی!
پرمیس:باشه اصلا هر چی شماها بگین!تا شما فکراتونو بکنین که...
نارسیسا:پرمیسو کشتن!هی هی!
رومیانس:
بلا:راستی تو مراسمت خرما میدن دیگه؟!
پرمیس:روتونو برم فقط!
بلا:حرف بدی زدم؟!
نارسیسا:نه عزیزم!تو خودتو ناراحت نکن!
حاجی:پس حله سالی؟
سالی:حالا که میگین٬باشه!
پرمیس:
حاجی:خوب دیگه.برسیم به پرونده ی بعدی!پرونده ی بعدی در مورد مسئله ی مهم حجابـ...
رودی:چی چیو حجاب؟!
بذار ببینم این زن من دوستم داره یا نه حاجی؟!
مانیا:تو بیجا کردی میخوای ببینی زنت دوست داره یا نه!
اول تکلیف منو روشن کن پرمیس!منظورت چی بود اون موقع گفتی از قدیم گفتن که حرف راستو باید از بچه شنید؟!
پرمیس:نخیر!مثل اینکه اینجا همه ی مشکلات به من ختم میشه!
حاجی:دادگاه رسمی است!
رودی:متهم رشتی است!
بلا:راستی نگفتی!بالاخره خرما میدن یا نه؟!
پرمیس:ای خدا!