هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۴:۳۸ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
موذمال:حالت خوبه گیلدی جان؟
گیلدی:به مرحمت شما!
موذمال:عامل نفوذی میشی مامانم؟
گیلدی:چیزی فرمودید؟
فلور:می بینم کم پیدایی...
گیلدی:چیزه...یعنی من داشتم از اینجا رد می شدم بعد یه سوراخ تو دیوار ددیدم....
مادربزرگ ونوس:مانیا ...زینجر رو اماده کن...شکنجه گاه حاضره؟
چو:می روم حاضرش کنم....
مادربزرگ:خب میلی من و تو و موذمال و نمید هم یکم باید با گیلدی صحبت کنیم.... خانم ما مشکل شما رو حل می کنیم برید فعلا
خانومه:
مادربزرگ:
حانومه :
بعد می ره
گیلدی:من نه منم ....
در همین وقت یه قسمت دیگه از دیوار می ریزه و سیبل می یاد تو :
سیبل:غیب بین نمی خواید؟
میلی:در حال حاضر نه...
مادربزرگ:بلدی اینو شکل ادم کنی؟
سیبل:این که کاری نداره....گیلیدید ادمید.
همه می بینند یه مرد شش متری جلوشون سبز شده...
موذمال:طفلی هوا چی می کشیده...
مادربزرگ:انسان ...گیلدی.نه ادم...
سیبل:
نمید:
سیبل: گیلدییوس ادمییوس دوبس
گیلدی جلوی اونها سبز می شه....
در همین وقت چو هم می اید
چو:مادربزرگ.اتاق شکنجه حاضر شد...
مادربزرگ:خب بریم....
میلی: گیلدی دلم می خواد حرف نزنی...
سیبل:جان؟
همه پا می شند برن به سمت شکنجه گاه...ولی انگار رقابت شدیدی برای بردن گیلدی سر گرفته.
مادربزرگ:اه سیبل...تو بیارش...
سیبل:
در راه:
گیلدی:سیبل بذار برم در اصای ازدی بهت...250 تا تنفس مصنوعی می دم...
سیبل:کمه...
گیلدی:بیشتر نمی تونم..
سیبل: ما با هم را نمی یام...سی لنسیو...مادربزرگ تو پرونده گیلدی بنویسید می خواست به من رشوه بده
گیلدی:
سیبل:
بعد می رسن به شکنجه گاه.
سیبل:منم بیام؟
موذمال: می یای ولی حق نداری حرف بزنی...
بعد بر می گرده.
نمید:خب گیلدی....
سیبل:
جملگی: ساکت...
سیبل:من می میرم اظهار نظر نکنم...
میلی:حب بکن....
سیبل:
جملگی:ششششششششششششش
---------------------------------
ادامه دارد
----------------------------



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
در همون موقع یکهو صدای زنگ خونه آدامس اینا به صدا درمی آید.

فلور: هی هی چو برو درو وا کن

چو: چه پر رو حالا خوبه یه ویلای پیزروی بیش نیستی به من دستور میده خودت برو وا کن

فلورکه داره موهای یه خر ناز نازی رو شونه میکنه : مگه نمیبینی دست من بنده مادر بزرگ آهای مادر بزرگ تو برو وا کن

ونوس: مادر بزرگ عمته حقا که راس گفت پر رویی

در همچنان زنگ میخورد

میلی: این که نمیشه آخه مادر بزرگ چجوری میشه عمم باشه؟

و همچنان زنگ میخورد ( 23ومی)

نمید : چقدر خنگی تو ماشامرلین ( نوعی ماشا.. در ز بان جادوگری -- زز )

میلی: اه ببین مانیا ببین به من فش داد شیطونه میگه همچین بزنمش با اون شوور مفنگیش

و میخورد ( 123 ومی)

موذمال که مدتی داره با غضب این صحنه ها رو نگاه میکنه یهو یدونه از اون فریاد های مازامولایی معروفش که طهارت را بر دیگران واجب میکنه میکشه : شماها خجالت نمیکشید مثلا اینجا جمع شدید که حق این جادوگرا رو کف دستشون بزارید همش که میپرید به هم طرف مرد پشت در اینطوری میخواید انجمن عدسو سرفراز کنید

مانیا: آداس ! در ضمن به من چه چرا سر من داد میزنی

موذمال: حالا هر چی برای من ملا لغت بازی در نیار برو درو وا کن

و بالاخره در باز میشه و در پشت آن دختری نمایان میشه. مانیا راهنماییش میکنه و میاردش داخل.

داخل قرار گاه آداس موذمال جلو همه وایساده فلور جلوی آینه داره همچنان به موهای خره ور میره چو و بقیه هم پشت سر موذمال به طرف زل زدن.

دختره ( به دلیل بعضی از مسایل که بعدا پیش میاد از گفتن اسم معذورم100 البته که یه اسمی داره حالا شما میتونید بگیرید صغری ) : اینجا انجمن دفاع از حقوق ساحره هاس

موذمال با صدایی که سعی میکنه هر چه بیشتر ملیح باشه ولی خب البته که ناموفقه: بله عزیزم بفرمایید آداس در خدمت شماست

چو که میخواد خود شیرینی کنه میگه: آداس اینجا آداس اونجا آداس همه جا

و یه صندلی به طرف تعارف میکنه

دختره: من اومدم که از دست یکی به اسم هری پاتر معروف به پاتر سیم سرور که عله صداش میکنن به شما پناه ببرم.

فلور که داشت منظم شونه میکرد یهو شونه رو کشید و خره یه عر زد و از دستش در رفت اون پشت چو که داشت عقبکی با صندلی بازی میکرد داشت پرت میشد که اگه مانیا نگرفته بودش با مخ پت و پهن شده بود نمید یه جیغ خفه کشید ولی موذمال یکمی تو جاش اینور و اونور شد: خب عزیزم گفتی پاتر مطمانی همین پاتر خودمون؟

دختره: آره خود خودشه همونی که نمید داره

موذمال با تعجب به بقیه و سپس به دختره نگاه میکنه: خب حالا میشه بگی چی کارت کرده

دختره اول بغض میکنه که بعد بغضه میترکه : دیگه میخواستی چی کار کنه آبرو برام نذاشته هر دفعه که میام کلی نامه کلی پی ام اصلا دس وردار نیست روم نمیشه از سر این فروم تا سر اون فروم برم.

نمید میپره وسط: هری این کارا رو کرده؟ برو خانوم هری من هر چی باشه این وصله ها بهش نمیچسبه

دختره یه لحظه گریه رو قطع میکنه: شما؟

نمید: من نمیدم

دختره: ا شما نمیدی و شما باور نمیکنی خب منم همینجوری نیومدم با مدرک محکم پا شدم اومدم اینجا بله بفرمایید اینا نمونه های کوچکی از پی ام های اون به منه

موذمال پی اما رو از دختره میگیره و شروع میکنه به خوندن:
« آه عزیزم inbox ام را از غیر خالی کردم و منتظرم تا کی بشه که تو در سایت خودت قدم بزاری و روی این آی دی حقیر من کلیک کنی.دکمه پی امم در عطش است آه خدایا جاوا اسکریپت ها مزاحمش نشوند! session هایش exprire نگردد ! که جانم expire می شود. فقط یک گوشه چشم به من بینداز مرا ببین ! در این گوشه سایت کز کردم و منتظرم زمانی برایم نمانده و جانی ، حتی مکانی که از این اطرافیان ظاهر فریب دمی آسوده گردم آیا شانه هایت آن مامن رهایی است؟ آیا انتظارم به ثمر میرسد یا Time out میشود؟ فقط اگر اشاره کنی تمام این کاربران را دیلیت خواهم کرد وه چه روزی فقط من و توتنها در دیتابیس ! ولی آیا میشه؟ اه چرا شک دارم چرا چرا ...»

اون پشت خره تا اینا رو میشنوه از لاکش در میاد ( اگه تا الان متوجه نشدید که خره گیلیدیه برید و اسمتون رو در کتاب رکورد های گینس ثبت کنید) و میشینه پشت میز دستاشو میزاره زیر چونش چشماشو خمار میکنه و با لذت شروع میکنه به گوش کردن

موذمال ادامه میده: خب اینم یکی دیگه « بدون تو زمین کویییچ برایم زرد است و ورود هیچ کوافلی به دروازه مرا شاد نمیکند هیچ بلاجری را از خود نمیرانم به هیچ اسنیچی نظر نمیاندازم. آه من از اینجا اخراج شده ام از تیمم از عشقم بدست یک شیطان صفت ! چه سخت است که یتیمی را دوباره یتیم کنند دیگر کویدیچم تویی اسنیچم تویی دنبالت خواهم آمد تعقیبت خواهم کرد پیدایت خواهم کرد اگر در کنام ولدمورت باشی تو را بیرون خواهم کشید. جانم عمرم حیثیت و آبرویم چه بی ارزش هستند وقتی تو در میان باشی !»
و اینم هست « تنگ در آغوشم گیر ترس هایم را فراموش خواهم کرد و تو را :bigkiss: ... »

نمید یه داد هیستریک میکشه: دیگه بسه !!!!

گیلیدی که همینجوری تو حال خودش بود یهو دستاش از زیر چونش لیز میخوره: ا چی شد چرا قطع شد بقیشو بخون باب

موذمال سعی میکنه با اشاره چشم و ابرو گیلیدی رو متوجه وضعیت بکنه ولی گیلیدی دوباره میگه: چرا اینجوری میکنه گفتم بقیشو بخون

موذمال: نمیشه

گیلیدی: جون من بخون بخونش دیگه

موذمال: بقیه نداره

گیلیدی: اه ضد حال نزن دیگه حالا که اینطوری شد ....آکسیو پی ام

گیلیدی که پی اما رو گیر آورده شروع میکنه به خوندنشون که با توجه به توانایی وی در این زمینه در عرض سه ثانیه کلش رو میخونه: ههه باید میدونستم اینا رو این هری شیطون از من دزدیده یادش بخیر اینا رو یه ساحره که مدیر یه سایتی بود برام مینوشت میدونید خیلی منو دوست داشت ولی خب من گرفتاریام زیاد بود خلاصه آخرشم ...

گیلیدی یه لحظه چشما رو به اطرفا میندازه و متوجه وضعیت بسیار خفنش در اطراف میشه ولی بازم خودشو نمیبازه تو دلش میگه: گیلی تو از همه مراحل سخت سر بلند بیرون اومدی 6-7 تا ساحره که عددی نیستن تو کرور کرورشونو میریختی تو گونی هی گیلیدی به خودت مسلط باش هی


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
In the name of Darkness

هوووومك هوووومك

ميبينم كه عدس پزون راه انداختين و ميخواي براي ميتينگ بعدي عدس پلو خيرات كنيد


اندر احوالات فلسفه عدس چند نكته اي خدمت شما بانوان عدسي تريپ عرض نمايدم

توجه : نكات مربوط به رنك بندي عدسي ها ميباشد
-=-=-=-=-=-

بانو ونوس ملقب به وني عدسي : ****** جزو عدسي هاي فوق العاده خطر ناك ميباشد ... اسلحه : عدس انداز كالبير 45
-----------
سركار خانم مازمولا ملقب به عدس مولا ***** جزو عدسي هاي خطرناك ميباشد ... اسلحه : عدس انداز فلفلي ---------
ميلي سنت بالستورد ملقب به نيناش عدسي -* جزو عدسي هاي بي خطر و اهلي ميباشد ... اسلح : عدس پلوي مسموم
-------
مانيا ملقب به عدس پيامي **** جزو عدسي هاي نيمه خطرناك ... اسلحه : عدس لانچر
------
بانو فلور ملقب به عدسي زاد (از پري زاد مياد ) ** جزو عدسي هاي معمولي ... اسلحه : 1آواز عدسي
-----
چو چانگ ملقب به ملامين عدس * جزو عدسي هاي معموليرو به آرام اسلحه : جيغ عدسي رنگ
-----------------------------------------
1= آواز عدسي : هفت در و بستي عدسي يه در و نبستي عدسي بيا در و باز كن عدسي ---ء بعد از خوندن اين آواز حريف از خنده نقش زمين ميشود

* * *
در آخر تشكر ميكنم از تمام دست اندر كاران اين برنامه كه مرا در زدن اين پست ياري كردند

با تشكر سالازار اسليترين سلطان جادوي سياه


نمایشنا


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۸ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
میلی : اینا مارو دست کم گرفتن .یکی نیست بشون بگه اخه ما اون کرام و می خوایم چی کار که باسش به ما حمله کردید .خودتون رو زدید به درو دیوار آداس که بگید به ما هم هستیم.
موذمال:به اونی که می خواستیم رسیدیم.
فلور:
یه دقیقه سکوت همه جارو فرا گرفت . نگاه کردیم دیدیم نه مادربزرگ هست نه هرمیون نه مادام نه مانیا.
میلی:مامان بزرگم کشتن هی هی خونشو ریختن هی هی.
ساحره ها:
: در راستای یک راه روی دراز و کپک زده . مخفیگاه جادوگران .
هری :اه.... این جا پر شپش یکی نیست بیاد این جارو تمیز کنه.
گیلدی:اون زمان که به نمید جفا میکردیو یادت بیاد.
کرام:شما ندیدیدمن چی کشیدم اگه می دیدید برای ابد پیش شپش ها زندگی می کردید با این ساحره ها در نمیوفتادید.
هری :یعنی ما الان امنیت جانی نداریم؟
سوسک به شپش : مادر بزرگ ونوس ضبط کن .
شپش به سوسک:مانیا همین که مخفیگاه کپکی رو شناسایی کردیم خودش خیلیه.
کرام:به بد سرنوشتی دچار شدیم . یادش به خیر روزی در زز بازار کسی بودیم .
شپش:
: گیلدی:هری یادته یه بار با من تو خیابون راه اومدی همه افتادن دنبالم.
هری:ااااااااا خوب اره حالا که چی؟
ابرفوروووس:هری بزار حرفشو بزنه .خوب می گفتی .یه طلاق من و خواستید بگیرید .جادوگرای....
گیلدی:یکی من و باسه جشن رقص دعوت کرده.
ملت:پخ .....ما در خطر مرگیم بعد تووو .
ابرفوروووس:گیلدی من به تو افتخار می کنم نفوذیه؟
گیلدی:اخر نفوذیه . اون کسی نیست جز..
هری:جز؟
گیلدی:مادام ماکسیم.
شپش و سوسک با هم رفتن تو دیوار .
هری: واییییییییی .عجب تیکه ای گیرمون اومد.
شپش : بلند شو بریم .
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
دم در آداس
ونوس: میلی صدای عربدت تا دم مخفیگاه جادوگرا میومد .
موذمال:انجمن جادوگران؟
میلی:شما چه جوری؟
مانیا : کاری نداشت فقط باید به انجمن شپش های روی پوست هری می پیوستیم .
ونوس:حالا فقط بگید مادام کجاست.
و همه ی ساحره ها با ضربه ی خشن ونوس پرتاب شدن تو آداس.
فلور مثل همیشه به ارامی از روی جاروش پرید پایین در حالی که یه خوکچه در دست داشت.
موذمال:ااااااا سلام بابایی.
ونوس :بریم تو خیلی چیزا باید روشن شه.


THe return of ADAS


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
مکان: مخفیگاه جادوگران/زمان:چند روز بعد
گیلدی:ما باید به سنت های پدرامون احترام بذاریم کی حرف اول تو خونه میزنه
همه:زن
گیلدی:نه احمق ها مرد حرف اول میزنه
همه ز..مرد!
_محکم بگید
همه:مرد
گیلدی:هری تو چرا نمیگی
هری:نمید من دلم نمیدو میخواد دلم براش تنگ شده نمید مثل مواد من رو التیام میده
گیلدی:پس چرا رفتی معتاد شدی؟
هری:خوب اونای خود دارد...نمید ...نمید ...نمید
در همین لحظه الرم ها به صدا در میاد گیلدی دوربین ها رو نگا میکنه:ای بدبخت شدیم ساحره ها حمله کردن
جادوگرها سراسیمه اینور اونور میدون
شپلخ!در شکسته میشه
گیلدی سریع به خر تبدیل میشه
کرام:من پنجره م
هری در حال اشک از چشاش سرازیره:نمید.....
نمید:هری....
هری نمید هم دیگه رو بغل میکنن
همه:اه مگه مجبوری چیزی بنویسی فیلم هندیش کردی
سیریوس:باشه خوب پس
هری در حالی اشک از چشاش سرازیره:نمید.....
نمیدپازوکا رو از جیبش در میاره سر هری رو نشونه میگیره
پلخ!(سری هر می پاچه رو دیوار)
نمید:این سزای کسی که از فرمان زنش سر پیچی کنه
جادوگرا:
همه:نه بابا دیگه اینطوریم نه
سیریوس:خوب باشه پس
هری در حالی اشک از چشاش سرازیره:نمید..
شق!
نمید میزنه تو گوش هری:برو معتاد بدبخت
ساحره ها سه سوت از جیبشون زنجیر دو درمیارن
این خره یکم مشکوک نیست
گیلدی:آآآآآآا فوسسسس آآآآفوسسسس
ونوس:اه خره دیگه چیکارش داری بدبختو
مکان:آداس/زمان:چندی بعد
هری:نمید تو به من بد کردی گله عشقم رو پر پر کردیcry:

ماذمول:ام کرام گیلدی کجان؟ اونارو پیدا نکردیم
فلور:ناراحت نباش همیشه میگم متهم به محله اتهام بر میگرده :


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
4 ساعت بعد مادام ضبط رو خاموش میکنه لبخند ملیحی میزنه:مازامولا این نوار و به پرونده ی کرام اضافه کن
ساحره ها زینجر رو آماده کنید کرام میخواد از انجمن آستکبار بهمون خبر بده!!!

در همین هنگام فلور نفس نفس زنان خودشو به مادام میرسونه!
فلور: ساختمون انجمن توسط نیروهای نوشابه ای محاصره شده... خیلی مشکوکه!!!

همه ساحره ها کرامو ول میکنن و میرن سمت پنجره و از پشت پنجره میبینن که نیروهای نوشابه ای که دستشون پلاکاردهای «به ساحره جماعت نباید رو داد» بود به سرکردگی جاسم ساختمونو محاصره کردن...

جاسم: برادران من... امروز روز ادای دین است... نامتان در تاریخ ثبت خواهد... زز ها از شما به عنوان بزرگترین قهرمانان زندگیشان یاد خواهند کرد... برای نجات کشور و همه زز ها... حمله...
همه نیروهای نوشابه ای که تابلو یه چیزایی به خودشون بسته بودن فریاد زنان به سمت ساختمون انجمن حمله ور میشن...

همه ساحره ها:

همه نوشابه ای هم زمان میرسن به ساختمون و کل انجمن منفجر میشه و همه چیز (از کرام گرفته تا آجرهای ساختمون) میره هوا...
خدا که داشت تماشا میکرد: جبرئیل... بدو صحنه رو Slow motion کن...

صحنه اسلو موشن میشه...
پاتر که طبق نقشه قبلا سوار جاروش بود و خودشو آماده کرده بود با سرعت هر چه بیشتر از میون شعله های آتیش رد میشه و پایه صندلی ای که کرام بهش بسته شده بودو میگیره...
گیلدی که از دور نظاره گر بود از اینکه پاتر کرامو با موفقیت نجات میده بسیار ذوق زده میشه و میپره هوا و میگه: هی!!! (تریپ اون یارو اپراتوره تو متریکس ریلودد)

پس از اینکه پاتر و کرام از صحنه خارج میشن ساختمون انجمن به همراه تمام محتویاتش همون جوری که بود میفته سر جاش... فقط ساحره ها بر اثر گرمای حاصل از انفجار یه خورده عرق میکنن... (نگید گیلدی زد همه رو کشت)

چند ساعت بعد... مخفیگاه جادوگران...
گیلدی: من هم دیگه ایمان آوردم که نباید به این ساحره ها رو داد... برای اینکه حالشونو بگیریم باید چند تا عکس دیگه ازشون بگیریم...
کرام: خفه شو بابا... دوباره مث اون دفعه سر از گوشه زندون درمیاری...
پاتر: سیم سرور منم که دست نمیده...
گیلدی: خوب پس میگید چی کار کنیم؟!!

از لحاظ زمانی همون موقع... از لحاظ مکانی توی آداس...
فلور: اینا دیگه دارن مجبورم میکنن که زینجر 2 رو به معرض نمایش بذارم...
موذمال: فکر کنم اگه دو سه سال بگن من غلط کرده بودم، غلط میکنم و غلط خواهم کرد درست میشن...



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۸ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
کرام در جلو داره حرت میکنه و مثل پاندول ساعت میره این ور و اونور شوالیه های ساحره پشت سرش با سرعت سر سام آوری در حرکت اند از انتهای وندشون دود های سبزی خارج میشه
کرام به زیر پاش نگاه میکنه جزیره ای پر از نخل رو میبینه....اون پایین کسی رو میبینه که داره براش برف پاک کن میزنه...از دور پاتر رو تشخیص میده....نوک جاروش رو پایین میگیره تا فرود بیاد

*******

کرام لپهای باد شده-جاروی فرور رفته در کف اقینوس-ماهی هایی که با کرام بای بای میکنند

*******
بر فراز اقینوس:
ساحره ها حباب های بزرگی رو که از سطح آب بیرون میاد رو میبینند
با حرکتی کاملا هماهنگ سرشون رو به نشانه ی تاسف تکون میدند
میلی:از وقتی با گیلدی گشته توهم پیدا کرده
مانیا:طفلک من نمیدونستم ما اینقدر ترسناکیم که خودشو بخواد بندازه تو آب
میلی: به هر حال من دلم نمیخواد هرمیون خفم کنه بیارینش بیرون
مانیا:این جوری از دستش راحت میشیما
فلور:بکشینش بالا
مانیا طناب کلفتی رو بالای سرش میچرخونه و به داخل آب میندازه

______________________

آداس
اتاق تاریک
چراغی با نور سفید در حال حرکت
صدای جز جیرجیر صندلی مادام نیست
از مادام فقط چشمانش مشخص است
مازامولا بالای سر کرام استاده کلاه کابوی سرش _ سیگار برگ گوشی لبش
کرام بسته شده به صندلی _ از موهاش آّب میکشه_شباهت عجیب به موش آب کشیده
چشمان خمار و قرمز
مادام ماکسیم روی صندلی نشسته دستانش رو در هم حلقه کرده و به نسخه ی روزنامه ی پیام امروز خیره شده
مادام:ویکتور کرام!تو در توطئه یی که استکبار علیه آداس کرد دست داشتی
کرام:...ن..نه...
مازامولا:تو یکی از عامل های آداس رو اغفال کردی که به ما خیانت کنه
کرام:....اون خودش میخواست....
مادام:تو میدونی ما با کسی که با آداس در بیافته چی کار میکنیم؟
کرام...مملی اغفالم کرد....
مازامولا:تو میدونی زینجر چیه؟
کرام:بهتون اطلاعات میدم...
در این هنگام مادربزرگ ونوس در آستانه ی در ظاهر میشه
کلاهش رو مرتب میکنه
طوماری که در دست داره رو باز میکنه
ونوس:اهم
به نام آنکه ساحره رو آفرید تا جادوگران را شکنجه دهد
بدین وسیله اعلام میگردد ویکتور کرام متهم ردیف اول میحکوم به 4 روز همنشینی با استاد گراپی برای آموزش زن زلیلی
4 روز شکنجه با زینجر
و پاک شدن حافظه برای حفظ امنیت آداس .و سری بودن زینجر
مازامولا کاغذی رو جلوی کرام میذاره
مادام ضبظ صوت مشنگی رو روشن میکنه
مازامولا:165 بار تکرار کن
ویکتور به وند مازامولا نگاه میکنه به طناب های دورش نگاه میکنه به دست های لاک زدهی مادام نگا میکنه و آهی پر سوز و گداز میکشه
من زز بودم من زز هستم من زز خواهم بود
_______

4 ساعت بعد مادام ضبط رو خاموش میکنه لبخند ملیحی میزنه:مازامولا این نوار و به پرونده ی کرام اضافه کن
ساحره ها زینجر رو آماده کنید کرام میخواد از انجمن آستکبار بهمون خبر بده


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۵:۱۴ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
جلسه فوري جادوگرها!!!
مقام مملي افزايش يافته و سر ميز نشسته بود
سمت راست او کرام و سمت چپ گيلدي نشسته بودند
هري و هاگريد به علت زز بودن....مجبور بودن ايستاده به حرفا گوش بدن!!!!!
------
مملي:به نام استکبار ابرفرووس!!!
جلسه امروز درباره سلاح جديد....آداسه!!!گويا اسمشو زينجر گذاشتن!!کسي اطلاعي داره؟
گيلدي:هومک!!...من ميدونم چيه!!!
همه:چيه؟
گيلدي:از جاسم پرسيدم!!!...گفت از آرنولد شوارتز زينجر!!((آذري زينگر!!)) دعوت کردن براي شکنجه کردن ماها!!!
کرام:اون که مشنگه...کاري نميتونه بکنه!!!
گيلدي:هومک؟چرا نميتونه؟!!!....اگه مارو ببندن و چوبدستيو ازمون بگيرن!!!!...ميتونه!!!
هري:بابا جاسم خالي بنده!!!...معلوم نيست حرفاش راست باشه!!!ميگم بيام بيخيال اينا بشيم!!!بذارين همون زز بمونيم
مملي:خاموش!!!...خام بودم پخته شدم سوختم!!!من اون اولا به حرف تو گوش کردم که ريکو اين بلا رو سرم اورد!!!
کرام:تو و هاگريد باعث ننگ جادوگرانيد...اگه ميدونستم زينجر چيه!!!...ميبستمتون به اون!!!
هاگريد:من که خيالم راحته!!!
هري: چرا؟
هاگريد:چون زينجر اندازه من پيدا نميشه!!!
مملي:مطمئن باش مادام ماکسيم فکر اونجا هم کرده!!!!...پس کسي اطلاعي از زينجر نداره؟؟؟
هيشکي جواب نميده.......
مملي:مورد بعدي!!!....در مورد طلاق من از ريکو هستش!!بايد سريع انجام بشه!!!ويکتور وکيلمون داره کاراشو انجام ميده؟!!!
کرام:بله...قربان!!!...شما واقعا باعث افتخار مائيد!!!...ايشالا نوبت ما هم ميشه!!!!
مملي:ايشالا همه ما از دست اين ساحره ها راحت بشيم!!!!
تلفن مملي زنگ ميزنه!!...مملي گوشي رو بر ميداره صحبتشو ميکنه و اونو خاموش ميکنه
مملي:من بايد برم!!!گويا قسمت جديد فاينال اومده بايد برم بگيرم!!!فعلا همگي باي!!!
کرام:رئيسمون اينه...واي به حال بقيه!!!!
-----------------------
فرداي اونروز در آداس!!!!
نميد:عله!!!...سيب زميني هارو پوست کندي؟با پياز مخلوطش کن بريز تو قابلمه!!!زيرشو کم کن تا وقتي که از اتو شويي بياي!!خاموشش کني!!
هري:باشه
مادام ماکسيم:هنوز ظرفا تموم نشد!!...هاگ!!!!!!!!!!!
هاگريد:چي چي؟
مادام ماکسيم:هاگ!!!اسم جالبيه نه؟مخفف هاگريده!!!!
کرام وارد آداس ميشه!!!....نفرت در چشمان همه اعضاي اداس به چشم ميخوره!!!
کرام:هيچکدومتون اين هرميونو نديديد؟
مازامولا:فرستادمش باز پروري!!!!
کرام:مگه معتاد شده؟؟؟!!!!
مازامولا:نه خير!!!ولي کاش معتاد شده بود....خودت ميدوني که کمي تا قسمتي به اداس خيانت کرد!!!بايد تحت اموزش قرار ميگرفت
کرام:يعني چي؟شماها باعث شديد زندگي من از هم بپاشه!!!جمع کنيد کاسه کوزتونو بابا!!!!
مازامولا:اولا ما باعث ميشيم ساحره ها به زندگي ايده الشون دست پيدا کنن!!!ثانيا خيلي منتظر بوديم تا تورو پيدا کنيم و بگيريمت!!!
کرام ميبينه از چند طرف توسط ساحره ها محاصره شده....ميلي سنت از پشت سعي ميکرد کرامو هدف بگيره
کرام ميبينه اوضاع پسه!!!....کرام:اکسيو اذرخش!!!
اذرخش پنجره رو ميشکونه و وارد اتاق ميشه
کرام ميپره روش و از همون پنجره خارج ميشه
چدي بعد ارتشي از جارو به دنبال کرام روانه ميشه
شواليه هاي آداس در تعقيب کرام هستند!!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲:۱۴ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#99

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
نقل قول:

وگا نوشته:
یک سئوال جالب
آیا این انجمن فمینستیکاله ؟؟؟
اگر هست که منتظر باشید تابیام اگر نیست که معذرت

نمی دونم این چیه!ولی اگر بیای ضرر نمی کنی!
دوستان طناب قدیمیه بگین زینجر!
واگرنه خشم یک ویلا رو می بینید!
دوستان هر تصمیمی که در کنفرانس ها گرفته می شه لطفا به انجمن انتقال بدید مثل همین گفته ی مانیا یا زینجر
اینجوری همه در جریان قرار می گیرن و نمایشنامه ها بر اون اساس می ره جلو ممنون می شم اگه همکاری کنید


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#98

وگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ دوشنبه ۳ تیر ۱۳۸۷
از منظومه ستاره ای وگا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
یک سئوال جالب
آیا این انجمن فمینستیکاله ؟؟؟
اگر هست که منتظر باشید تابیام اگر نیست که معذرت


هنگام سپیده دم خروس سحری ،دانی که چرا همی کند نوحه گری ؟
یعنی نمودند در آینه صبح ،کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.