هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
#61

شيرين ريدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۷ شنبه ۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴
از گودريك هالو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
اخيرا سال تحصيلي جديد شروع شده بود اما هري مانند انسان هاي مفلوك فرياد مي كشيدزيرا او هم اكنون از هاگوارتز به دليل شرارت اخراج شده بود... اودر هاگزميد سرد و متروك انتظار سگ عزيزش را مي كشيد كه قرار بود از دنياي مردگان به او ملحق شود!هري چشمانش را تنگ كرد و از ميان برف انبوهي كه باريدن گرفته بود هيكل عظيمي را ديد و از آسودگي چشمانش را بست و وقتي چشمانش را گشود گرگينه گرسنه اي را ديد كه دندان هايش در يك وجبي او برق مي زدند...


شجاعت نترسيدن نيست.انجام دادن كاري است كه از آن مي ترسيم...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#60

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
کلمات جدید
گرگینه - فریاد - شروع - هاگزمید - سرد- سگ - فقط - انتظار - برف - متروک

هوا بسیار سرد بود و اولین برف زمستانی شروع به باریدن گرفت.دهکده هاگزمید بسیار خلوت بنظر میرسید و فقط صدای پارس سگی از دور سکوت حاکم بر آنجا را میشکست.آنجا در پشت خانه های هاگزمید در یکی از ساختمانهای متروکه مردی تنها نشسته بود.او لباس پاره ای بر تن داشت و در انتظار وقوع چیزی لحظه شماری میکرد. دیگه وقتش رسیده بود.با تمام توان فریاد میزد.زمان زیادی طول نمیکشید تا لوپین به یک گرگینه تبدیل شود.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴
#59

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
پسرک سیاهپوشی از پلکان آهسته پایین آمد.چشمان سبزش از اشک خیس بود.تمام حاضرین در دادگاه به او لبخند میزدند اما پسرک هنوز از اتفاقی که چند ساعت قبل افتاده بود گیج بود.باورش نمیشد که بهترین دوستش با یکی از جادوهای ممنوعه مره باشد.هری آرزو میکرد که ای کاش هر چه زودتر از خواب بیدار شود و برا ی همیشه آنجا را ترک کند.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴
#58

مسعود--شكوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴ پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از همه ي ايران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
((دو چشم سبز مثله خیاره ....)) هنوز این کلمات تویه ذهنش بود.خودشم نمیدونست چطور اونو از بین برده (اخه اون روح بود)
درهمین افکاربود که صدایی اونو از حالته گیجی دراورد و برگردوندش به همون دادگاه . سرش و بالا اورد که متوجه شد مرد سیاهپوشه اشنایی به او لبخند میزنه . سعی کرد از همون پایین یه جوری خودشو بالاتر بکشه تا قیافه ی مردو بهتر ببینه . یعنی اون دامبلدور ه که اومده تا اونو مثله همیشه با حقه هایه جادوییش ازاد کنه ازاین مخمصه ...یا شایدم خواب و خیال بود ...شایدم....


مذهبم ایران است
وجودم سهراب است
مکتبم باران است


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴
#57

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خدا از برادری کمت نکنه منکه کچل شدم از بس گفتم

دادگاه آنروز شلوغ تر از همیشه بنظر میرسید.مردان سیاهپوش زیادی در حالیکه هر کدام کاغذ سبز رنگی را به دست داشتند در پایین سکو ایستاده بودند.همه بسیار وحشت زده بنظر میرسیدند.یکی از آنها با جادو صدایش را بلند کرده بود شاید صدایش زودتر از بقیه به گوش قاضی برسد.ساحره ای که انگار تازه از خواب بیدار شده بود با لبخندی که بر لبانش داشت خود را به جلو هل داد و شروع به صجبت کرد:جناب قاضی ما همهون گیج شدیم شما نمیتونین مارو مجبور کنید که هاگوارتز رو ترک کنیم.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲:۰۲ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴
#56

بد عنق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۶ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۹ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
هري گوشه دادگاه ايستاده بود و به اطرافش نگاه مي كرد، هنوز گيج بود يك لحظه فكر كرد داره خواب مي‌بينه . جادوگر سياهپوشي كه كنارش نشسته بود درحاليكه به كاغذ توي دستش نگاه ميكرد لبخند ميزد .ناگهان هري يك نور سبز رنگي رو ديد كه درست توي سينه جادوگر سياهپوش خورد و اون رو نقش زمين كرد .
- آوداكداورا !
نفس هري توي سنيه اش حبس شده بود و نمي تونست به پائين نگاه كنه . يك لحظه احساس كرد كه كسي بازوش رو محكم گرفت وقتي نگاهش رو برگردوند قيافيه صميمي دامبلدور رو ديد كه بهش ميگفت ديگه وقت ترك كردن اون خاطره است .


بد عنق عزیز لطف کن طبق خواهشی که پروفسور کوییرل عزیز کردن کلمات مشخص شده رو با رنگی دیگر تایپ کن...ایندفعه رو بنده ویرایش کردم ولی دفعه ی بعد خواهشاً خودت بهش توجه کن!...باشد که رستگار شوی!!!


ویرایش شده توسط برادر حمید در تاریخ ۱۳۸۴/۷/۲۶ ۱۹:۲۹:۰۶

دوباره مي سازمت هاگوارتز
اگر چه بدون مدير خويش
ستون به سقف تو مي زنم
اگرچه با استخوان خويش


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ یکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۴
#55

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بدعنق عزیز : ممنون از پیشنهادت ولی فکر نمیکنی اگه اینکارو بکنیم تو یه داستان حالا هر چند خط که باشه چقدر کلمات تکراری داریم.

کلمات جدید
جادو - پایین - ترک - سیاهپوش - لبخند - خواب - کاغذ - - گیج - دادگاه - سبز

با صدای تق تق در از خواب بیدار شد.هنوز گیج بود.پتو رو از روی خود کنار زد و از تخت پایین رفت.خو را به در رساند و آن را باز کرد.مردی سیاهپوش در حالیکه که لبخندی برلبانش بود در پشت در پدیدار شد.پاکت خاکستری رنگی را به دستش داد و بدون هیچ حرفی آنجا را ترک کرد.چشمان سبزش بر روی کاغذ خشک شد.نامه از وزارت سحر و جادو بود.آن را باز کرده و شروع به خواندن کرد.هری جیمز پاتر شما به جرم استفاده از جادو در یک مجیط مشنگ نشین به دادگاه احضار شدید.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۴۰ یکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۴
#54

بد عنق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۶ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۹ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
هري به سرعت راهروي طبقه هفتم رو پشت سر گذاشت و مقابل ديوار درست وسط راهرو ايستاد و توي دلش يه چيزي گفت وقتي چشماش رو باز كرد در اتاق ضروريات رو جلوي خودش ديد و آرزو كرد كه آينه نفاق انگيز رو توي اون اتاق پيدا كنه ، اين اولين باري نبود كه هري با اون روبه‌رو ميشد . ولي قبل از اينكه وارد اتاق بشه دوباره به پشتش نگاه كرد و احساس كرد يه صدايي شنيده . اين صداي فيلچ بود كه داشت به طرف اون ميومد هري معطل نشد و به سرعت خودش رو داخل اتاق پرتاب كرد .

----------------------------------------------------------
در حاشيه يه پيشنهادي هم داشتم كه اگر ميشه روش فكر كنيد شايد بد نباشه كه هركسي با كلمات داده شده ، داستان نفر قبلي رو ادامه بده . اينم يه نظره ديگه



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۲۲ چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۴
#53

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
هیچ وقت اولین باری که پایش را در آن اتاق گزاشته بود فراموش نمیکرد.زمانی که با سرعت از میان راهروهای هاگوارتز خود را به آنجا رسانده بود و صدای قدمهایش همه جا را پر کرده بود.کوییرل آرزو میکرد دوباره میتوانست در مقابل آینه نفاق انگیز قرار بگیرد.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۵:۳۰ چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۴
#52

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
به محض این که دوباره مقابلآینهایستاد به آرزوش رسید از اتاق انتهایی راهرو صدای جنی ماده به گوشش رسید اما کریچر میترسید با نگاه کردن به پشتش همه چیز رو از دست بده


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.