هیاهوی بسیاری در میان دانش آموزان کلاس برقرار بود ، هر یک با دوست و یا دوستان خویش در رابطه با آنچه که دققایقی بعد به وقوع میپیوست صحبت میکرد و نظر و یا نظریات اطرافیانش را جویا میشد . با آنکه کلاس در طبقات بالای هاگوارتز قرار داشت اما این باعث نشده بود که صداهای برگرفته شده از آن محل به طبقات زیرین انتقال پیدا کند .
اما آنچه که بیشتر عجیب مینمود حضور جعبه های بزرگ و تمام بسته ای بود که در وسط کلاس قرار داده شده بود ، جعبه هایی که به گفته مری باود - استاد درس پیشگویی - هر یک گنجینه ای رادر خود گنجانده بود ، که موضوع درس این هفته را تشکیل میداد . اما مری باود به این نیز بسنده نکرده و تعدادی برگه را که دقیقاً متناسب با 5 جعبه مرموز بود میان بچه های کلاس تقسیم کرده بود .
مری : امیدوارم راجع به مفهومات جلسه پیش دیگه مشکلی نداشته باشین و خب مطالعه کرده باشین ، امروز میخوایم روی مفهوم پیش بینی زووم کنیم ، پرسی تو اول برگت رو بخون .
پرسی از جای خود بلند شد و برگه ای را که در دست داشت کمی بررسی کرد ، سپس تنهاجمله ای که بر آن حک شده بود را با صدایی رسا ادا کرد :
- می توانست بهترین باشد اما آزمودن بهترین کاری بود که او آن را به اشتباه انتخاب کرد .
مری : این برگه مربوط به یکی از این جعبه هاییست که در اینجا قرار داره و فقط اگر برگه مناسب رو در جای درست قرار بدهیم ، باعث آزادی آنچه در این محل محبوس است خواهد شد . نوبت توئه پیوز ، برگت رو بخون ...
پیوز : همیشه باید به خاطر سپارد که گلهای اقاقیای زیبای خانه مان خارهایی دارد که باید بدان آنها دقت نمود .
مری : و تو لیسا ...
لیسا : بهترین راه برای آنکه خود را نشان دهی آن است که تصمیمی بر خلاف آنچه در ذهن دیگران است بگیری ، اما باید دقت نمود تغییری در سرنوشت دیگری نداشته باشد .
مری : تا حالا چیزی دستگرتون شد ؟ باید توجه کنی که قوای ذهنی همیشه میتونه از کوچکترین روزنه ها عبور کنه ، برای همین هست که چفت شدگی و ذهن خوانی یکی از بالاترین حربه های اصلی جادوگران است و در پیش بینی های مختلف بکار میرود . لونا جمله تو فکر میکنم در مورد ذهن خوانی هم باشه ...
لونا : میتوان از روزنه های بی شمار گذشت ، باید توانست بهترین روزنه را یفت و از آن بهره جست ، اما بهترین ها زمانی مشخص خواهند شد که بتوانند حیله را خنثی کنند .
مری : خب تا الان محتویات چهار تا از جعبه هایی که در این قسمت قرار دارد مشخص شده است ، یکی از جعبه ها رو فراموش میکنیم و یک نگاه به سه جعبه ای که اکنون وارد شد میاندازیم ، من متنی رو براتون میخونم که هر سه این جعبه ها رو در بر میگیره ...
از زمانی که سرزمین جادوگران به هرج و مرج گرفتار شد ، گروهی دور هم گرد آمدند تا بدین وضع خاتمه بخشند ، اما آنچه سبب میشد که این عده در کار خود موفق باشند همکاری دیگر اعضای جادوگری با آنها بود ،در این میان سه نفر بسیار زبانزد و کار آمد بودند ، به فکر روابط جادوگران بودن و استفاده درست از ابزار هر آنچه که هست ، چه برای ما باشد و چه خیر یکی از خصوصیات یکی از این سه نفر بود .
مری : ... اما من خودم به شخصه به دنبال منصب قدرت و بالاترین قسمت کار نبوده و نیستم ولی همیشه باید تلاش کرد ، باید حداقل سعی کنین که انقدر تنبل نباشین که هر لحظه بگیرین بخوبین و هیچ کاری نکنین ، یا حداقل در این مورد هم خوابی ببینین که یوزارسیف بتونه تعبیرش کنه و دبدرد بخوره
، در کل همین قدرت ، کاری که میتونست از انگیزه های یکی دیگه از افراد گروه باشه ...
خب حالا چند تا اسم براتون بگم ، سوروس اسنیپ ، لرد ولدمورت ، آرتور ویزلی ، کورنلیوس فاج ، پیتر پتی گرو ، مری باود ، لونا لاوگود و اینیگو ایماگو ... همین طور که میبینید میشه هر شخصیت رو در یک کلمه خلاصه کرد ، کار سخت که نویشنده موقع نوشتن باید انجام بده ، یعنی وقتی تو میگی زخم باید فرد روبرو اولین چیزی که به ذهنش خطور میکنه هری پاتر باشه ، توجه کنین به این جمله :
آری صورتش را پوشانده بود اما در همان ثانیه اول وی را شناختم ، زخمش یکی از بالاترین ویژگیهایش بود ... مری ... در کل نوشته همین طور باید طوری نشون بدین که شخصیت اصلی پنهان بمونه ، مقلاً کسی در کتاب اول کمتر به ذهنش خطور میکرد که دست و پا چلفتی کوییرل رو بر دقیق بودن و مخالف هری بودن های اسنیپ ارجحیت ببخشه ، حتی میتونین از صحبتها هم بهترین استفاده رو بکنین ، یعنی وقتی من دارم صحبتی رو از یک دید میبینم میتونم اشتباه کنم ...
یکی از بهترین و وفادارترین یارانش بود ، فقط او میتوانست شجاعتی را که لازم داشت به وی هدیه کند ...مری : ... پس همونطوری که میبینید ، بهترین راهکار ها برای ذهن خوانی خواننده و پیش بینی او این چنین است که خود را در موقعیتهایی که میتونه قرار داشته باشه قرار بدی ،
برای مثال آخر صحنه ای رو که در کتاب اول ... - در مورد شخصیتها و نویسندگانی که آنها رو خلق میکنند صحبتهای زیادی هست مثلاً کسی میدونه یکی از بارزترین خصوصیات هرکو پوآرو در خالق او وجود داره ؟ یعنی آگاتا تونست شخصیتی رو خلق کنه که کمی به خودش شباهت داشت و شاید اگر کسی پوآرو رو میدید و قرار بود از بین نویسندگان حاضر کسی رو انتخاب کنه دست بر روی آگاتا میگذاشت ...
- و در آخر اینکه دیالوگها هم میتونه شخصیتهای مختلف رو نشون بده ، مثلاً دیالوگ یک انسان کوچه بازاری و یک انسان متشخص درس خوانده تفاوتهای زیادی داره که در خلق یک شخصیت باید به چنین نکاتی دقت نمایید .
خب توضیحات کم بود ، ببخشید ، اگر هر سوالی بود توی قسمت تکالیف و امتیازات جواب میدم ، منتهی بیش از این نتونستم بنویسمدر رابطه با این موضوع ، بریم سر تکالیف :
قسمت مفاهیم 10 نمره :1. هشت اسم در بالا قرار داره که شما هفت توضیح برای آن اسامی دارید و میتونین اسامی رو با توضیحاتشون تطبیق بدین ... منتهی یک شخصیت هیچ توضیحی نداره و شما باید یک خط توضیح خودتون در مورد آن شخصیت بنویسید ...
هفت توضیح ، هشت شخصیت ... یک توضیح با شما ...
2. مثال آخر رو بیان کنید ؟
قسمت تئوری : 9 نمره یک رول بزنین و سه تا از کاربردهای
سه نقطه رو در آن اعمال کنید .
قسمت عملی : 10 نمره دو تا مقاله میخوام ازتون :
1. یکی از خصوصیات پوآرو و خوصصیتی که در این شخصیت و خالقش وجود داره رو پیدا کنید و در چند خط توضیح بدین .
2. جک لندن یکی از نویسندگانی بود که قبل و بعد از نویسندگی دو شخصیت متفاوت داشت ، این شخصیت رو قبل و بعد از نویسندگی در یک خط توضیح بدین ... و یا یک دیالوگ ازش بیان کنید .
نکته : باز هم یک امتیاز براتون باقی گذاشتم ... منتهی چون همانند دفعه پیش قسمت عملی کمی سخت هست ، کسی که امتیاز بالایی از دو قسمت مفاهیم و تئوری بگیره ، 18 و 19 و 20 ... امتیاز قسمت عملی رو به طور کامل میگیره و احتیاجی به ارائه تکلیف هم نداره ...
موفق باشید .