در همين حين مايك لوري ميپره وسط و ميگه:
شمها هیچ کدومتون هیچ گوری نمی رید.....فهمیدید...من جادویی به همتون مشکوکم پس همتون بازداشتید...
جرج: بخف بینیم بابا لاهاف یخ کرده....
لوری: متوجه نشدم....توهینی کردی؟؟؟!!!
ولدمورت: گفت که خفه شو.....
لوری: یقینا با تو بوده....
ولدمورت:
لوری: الان خشمگین شدی...جای اینکه حرف بزنی شکلک خشم می فرستی....
جرج: بابا غلط کردم....ول کنید...مایک جون..برای چی ما دستگیریم....
لوری: یه کم بخندیم و دور هم باشیم....
زابینی: حالا بعدا بخند...نمیشه...؟؟؟؟؟؟
دیرینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
لوری: موبایل منه...وحشت نکنید...از اینا تو مشنگستان...زیاده...یه نوع تلفن همراه هستش...
لوری: الو...
- سنه..باخ لار...یوچ...سیمول..چی باخلین...
لوری: یو آر ترکمن...
- آق لا..تی گتیا تی...سنمن..بیخ لون...
لوری: من ترکی بلت نیستم...داداش..یه دیقه صبر کن...
لوری: کسی اینجا ترکی بلده....؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
جرج: برو کنار...گوشی رو بده من....
جرج: ایکبن...اشتن باخ...یورگن کلینزمن...یاختین میشائیل بالاک آختین باخ...
- سنه باخ لار..جیموس..آتا گنی آقاس منو..
ملت: نه بابا این جرج بلده....آره خوب صحبت می کنه...
لوری: ساکت....هی جرح تو که داری آلمانی صحبت می کنی....اونم همش از ورزش مشنگی فوتبال...
جرج: مگه ترکی همون آلمانی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
لوری: زهر مار...بیا کنار بابا...
و گوشی را از دست جرج گرفت...
لوری: ببین یارو...نمی دونم ترکی هستی یا نه اما من نه دوست و رفیق و نه فامیل و آشنای ترکی دارم..پس گودبای...
دینگ...
و گوشی رو قطع کرد و در جیبش گذاشت...
بعد خواست یه چیز بگه که یهو.............................
ادامه دارد.........................
[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im