جوزف و بازيكناش از تو رختكن اومدن بيرون و وارد زمين شدند . مردم ريخته بودند تو ورزشگاه و اربده مي كشيدند : اليزا تيمتو بردار و برو ...
از اون طرفم بازيكناي سلطنتي وارد شدن و رفتن كنار جومالي ها وايسادن . داور اومد جلو
داور : دوستانه بازي كنيد !
جوزف و اليزا : چشم !
( هر دو در دل
)
داور : كاپيتانها با هم دست بدند !
تا اومدن دست بدن برادر حميد وارد شد و گفت : اوهو ! بي ناموس بازي ممنوع !
( خطر اسموت شدگي )
داور :
ببخشيد ! دست نديد !
همه سوار جارو هاشون شدن و به هوا رفتن و مشغول بازي شدند .
جوزف : نور علي ! اون چماق واموندت رو بيار بالا و بزن به اون بازدارنده بخوره تو مخ شاهزاده جك !
نور علي چون خيلي مستعد بود اومد و با چماقش زد تو سر جوزف !
جوزف :
آخه من از دست تو چيكار كنم ! من برم دنبال گوي خط حمله ! حمله !
همه رفتن دنبال كارشون ! جوزف و اليزا رفتن دنبال گوي زرين ، نور علي و كور علي داشتن گل يا پوچ بازي مي كردن ! مالدبرم از بيكاري داشت دماغشو مي گرفت !
كه ناگهان جاگي يه حمله ي ارزشي كرد !
نور علي و كور علي را دور زد و به سمت دروازه اومد . تا اومد سرخگون رو بندازه فهميد سوتي داده و سرخگون دست ريموسه ! و داره به سمت دروازه ي جري پرواز مي كنه !
ريموس شاهزاده رو دور زد و رفت و سرخگون رو انداخت تو دروازه جري !
جري :
ريموس :
تا تو باشي با جومالي در نيفتي !
اين لحظه ها همينطور گذشت تا يه دور اريك ارزشي ! با سرخگون به سمت دروازه ي جري اومد و درست در لحظه اي كه جري داشت سرشو مي خاروند سرخگونو فرو كرد تو دروازه ي جري !
ناگهان در يك لحظه ي ارزشي در حالي كه جري داشت به اريك فحش مي داد ، در يك جاي ارزشي ! جوزف و اليزا گوي زرين رو ديدن . هر دو به سمت اون پرواز كردن و تو راه همديگه رو له مي كردن !
جوزف يه چماق تو سر اليزا خورد كرد و اليزا يه چكش تو سر جوزف !
جوزف و اليزا با هم :
تا دوتايي دستشون رو جلو بردن گويو بگيرن يكهو ...
________________
اعضاي جومالي ادامه بدن !
عربده درسته نه اربده