هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۳:۳۵ سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶

ریموس لوپینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 604
آفلاین


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۸:۲۳ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۲ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶
از اينا مي خواي؟!!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 115
آفلاین
پاشيد وايستيد..
مدير هاگوارتز وارد شدند!!(آخرين مدير ثبت شده ي هاگوارتز منم ديگه فعلا!)

خوب بود تدي عزيز پست خوبي بود و سرشار از خشانت ها و ماجراجويي هاي ارتشي اين حركتت نزد رئيس احترام زيادي داره
پستت خوب بود كوتاه و مختصر و با عجله

با پيشينه ي خوبي كه ازت سراغ دارم ..قبولت مي كنم

دو تا آرم رو دستت موند ريموس
ريموس عزيز شما يكي از همين آرم ها رو كپي كن و تغييرش بده چه جادوگري هستي تو كه نمي توني يه تغيير شكل ساده رو انجام بدي...
نيازي به تعويض آرم نيست گرگينه ي عزيز


عضو محفل ققنوس

چه چشمايي!!!!

[url=http://www.jadoogaran.org/userinfo.php?uid=11679]ادوارد بونز ! همون شناسه اي كه به خودش �


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
سر میز غذا سکوت محض برپا بود. همه مات و مبهوت به صندلی بزرگی چشم دوخته بودند که دوباره توسط هیکلی چاق و قد کوتاه اشغال شده بود. جینی با دهان باز به هری گفت:
- چطور ممکنه دوباره اینجا اومده باشه؟
هری در حالی که با خشم به آمبریج نگاه می کرد گفت:
- رشوه، طلسم ایمپریوس، نفوذ در وزارت خونه! هر کدومش باشه مهم ترین عامل موفقیتش در بازگشت اینه که طلسم والده مورت روی درس دفاع در برابر جادوی سیاه برداشته شده و ما باید خودمون رو واسه مبارزه جدیدی آماده کنیم.
هرمیون که داشت به صحبتهای اون دو تا گوش میداد دست در جیب کرد و گالیونی تقلبی دراورد. با چوبدستیش ضربه ای بهش زد. ارقام و حروف روی سکه تغییر کردند و روشن شدند. لحظه ای بعد سر میزهای گریف، هافل و ریونکلا افرادی زیادی بودند که داشتند به گالیونهایی مشابه گالیون هرمیون نگاه می کردند و لبخندی رضایت بخش بر لب داشتند.

همان شب - اتاق مشروط

حدود 20 نفر توی اتاق جمع بودند و با همدیگه صحبت می کردند تا اینکه صدای بلندی گفت:
- مطمئنین این دفه گیرش نمیفتیم؟
هرمیون مستقیم به چشمان مایکل کرنر نگاه کرد و گفت:
- رمز ورود ما رو فقط خودمون می دونیم مگر که باز کسی بخواد خودی به این زنیکه نشون بده.
همه در مقابل این حرف سکوت اختیار کردند. عاقبت رون ویزلی به حرف اومد:
- همه صحبتهای امروزش رو شنیدین. درسته به ظاهر اختیاراتش محدوده ولی مطمئین باشین از هیچ فرصتی برای آزار و اذیت ما بخصوص موگل زاده ها چشم پوشی نمی کنه.
دنیس کریوی گفت:
- خب میخوای چیکار کنیم؟
هری این دفه جواب داد:
- سر بزنگاه گیرش بندازیم. شرایط رو طوری کنیم که یا اخرج بشه و یا خودش بار و بندیلشو جمع کنه. بهتون بگم این سانتور های جنگل ممنوع هم بدشون نمیاد دوباره عرض ادبی به آمبریج بکنن.
لونا سوتی کشید و چشمای گردش رو گردتر کرد و گفت:
- اوه هری! مگه نمیدونی اونا سانتور نیستن؟ در واقع اونا ترکیبی از تکشاخ ها و غول بیابونی ها جنگل ممنوع هستن.
- مرسی لونا! خب کی با ماست حال این زنیکه رو بگیریم؟
فریادی از سر شوق بلند شد. برق شادی و امید توی چشم تک تک الف دالی ها دیده میشد و مطمئن بودند این دفه هم آمبریح برای مدت کوتاهی توی هاگورات موندنی میشه.


تصویر کوچک شده


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶

ریموس لوپینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 604
آفلاین
به سوروس: آقا من آرمو ندارم. آلیشیا رو هم نمیبینم. اما سعی میکنم بزودی یه آرم جدید برای اعضا تهیه کنم. فقط ازت خواهش میکنم کل اعضای فعال رو برام پیام شخصی کن.
درضمن سوروس لطفا سعی کن با الیشیا ارتباط برقرار کنی.اگه نه که خودت به عنوان رئیس دست به کار شو. پنسی رو هم یه مدته ندیدم.
اگرم قراره مأموریتی چیزی باشه به من خبر بده شاید محفل هم با ارتش همکاری کرد تو این مأموریت.

به اعضا: تمامی اعضایی که میتونن سوژه ای برای تاپیک خانه 13 پورتلند که متعلق به ارتشه و همینطور تاپیک ارتش الف دال که در همین انجمن هست سوژه ای بدن به ادوارد یه پیام شخصی بدن تا ارتش از این خاک خوردگی در بیاد

-----


تصویر کوچک شده


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۲ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶
از اينا مي خواي؟!!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 115
آفلاین
هر كي مي گه من اجازه ندارم بدونه من ادوارد بونز بودم و از سران ارتش اينم مدركم!!(نمي بيني مشكل خودته!)

بعد از گذشت ده هزار سال من اومدم كه جواب بدم كه سارا مديران رو زير سوال نبره..
سارا خودش جواب جيمز پاتر نوه رو داد پس من مي رم سراغ پست گابر:
گابر عزيز پستت نسبتا خوب بود گرچه مشكلاتي هم در اون به چشم مي خورد يكي از مشكلاتش رد شدن و پيشرفت سريع داستان بود.
اما چون ما فعلا تعداد اعضامون كمه و عضو جديد مي خوايم و همين طور پارتي بازي و اين حرفا شما ر وتاييد مي كنم...
فعلا اعضا كم هستن هر موقع كه يه تعداد بيشتري جذب بشن يه ماموريت داريم با سوژه ي كتاب هفت و مبارزه با كاروها.

ريموس عزيز وقت كردي آرم گابر رو بساز

جيمز پاتر (نوه) خوشحال مي شم درخواست عضويت بدي!


عضو محفل ققنوس

چه چشمايي!!!!

[url=http://www.jadoogaran.org/userinfo.php?uid=11679]ادوارد بونز ! همون شناسه اي كه به خودش �


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
سلام

از اونجایی که خب خیلی وقته مدیران و معاونان ارتش رو توی سایت ندیدم خودم دست به کار شدم تا جواب این دوست عزیز رو بدم... البته امیدوارم مایه دلخوری نشه!


جمیز عزیز در مورد سوال اولت اینکه شما در همین تاپیک باید یک داستان مثل داستانی که برای عضویت در ایفای نقش در " کارگاه نمایشنامه نویسی " زدید اینجا می نویسید و ارسال می کنید.
داستانت می تونه در رابطه با نحوه عضویتت در الف دال یا آشنایی با بچه های عضو اون باشه!
در کل باید مرتبط با الف دال باشه!


اما در مورد سوال دوم!
خب زیاد توقع نداشتم این سوال رو بپرسی...
تو وقتی عضو ارتش الف دال می شی باید تنها هدفت جنگ با تاریکی و ولدمورت باشه... مزایا عضویت افتخار حضور در ارتش دامبلدور که سیاهی رو نابود کنه و این برای یک دانش آموز مدرسه ای بزرگترین مزایاست!

منتظر پست قشنگت در اینجا هستم... نسل خانواده پاتر ها باید شجاع باشن!
موفق باشی
سارا



Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
ببخشید برای عضویت باید چی کار کنم؟
اگه عضو بشم چه مزایایی داره؟

منم همین سوالو دارم.... خواهشا جواب بدین.( متشکرم رون عزیز)



Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۶

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
این پستو آماده کرده بودم که برای کلوپ جادوگران بزنم، ولی نشد!!

حالا با اون سوژه اینجا میزنم.بلکه فرجی بشه!نشدم تعداد پستام زیاد میشه دیه!



- بدو بدو که آتیش زدم به مالم! بدو بدو...دس نزن بچه...بدو بدو که آتیش میگم دست نزن!

رون دستشو محکم روی دست ِ پسر کوچکی میزنه که مشغول وارسی اجناس عتیقه ی رون بوده.رون با قیافه ای ژولیده دم در ِ رستوران ِ سه دسته جارو نشسته بود و خاطرات خودشو می نوشت. خاطراتی از دیروز..روزی که بین مشنگ ها رفته بود و اجناسش را آنجا فروخته بود....


در خاطرات رون..( الان ابرها میان، دورتا دور رون رو میگیرن، بعد هم میره تو خاطرات)

- صبر کنید! صبر کنید! نه آقا..باشه به شما هم میدم..به همه میرسه ..!اَه! خفه شید!

ایستاده بودم زیر آلاچیق یک بستنی فروشی.مردم مشنگ زاده ای که از آنجا عبور میکردند اجناس من را دیده بودند و من مجبور شده بودم! مجبور شده بودم که وسایلم را در معرض دید بذارم. و بفروشم...

-اقا اقا! این چیه..!؟
او تلسکوپ مشت زن ِ فرد و جرج را که کش رفته بودم برداشت.
بومب!

- آخ!جیــــــــــــــــغ!
-جیــــــــــــــــغ!

من که میدیدم ملت همین طور دارن جیغ میکشن و خود زنی میکنن، تلسکوپ را قاپ زدم و دویدم.صدای پاهای اون ها رو از پشت سرم میشنیدم. لعنتی ها ول کن نبودند...!

-آی وایسا بینم!
ترق!ترق!ترق!ترق!

چهار جادوگر همراه با چوبدستی های به دست گرفته جلویم ظاهر شدند.

- آقای ویزلی..شما به جرم جادوکردن در مقابل مشنگ ها، به حبس ابد در ازکابان محکوم...

اما من باشنیدن به جرم! فرار کرده بودم، با اینکه میدانستم نتیجه ای ندارد. از آن طرف کوچه ی تنگی که واردش شده بودم، متوجه مردم عصبانی همراه ِ آن مرد شدم...باید کاری میکردم. یاد شنل نامرئی هری افتادم. مامورین وزارت هم به خاطر حضو مشنگها نمی توانستند جسم یابی کنند.

-اکسیو شنل نامری..اکسیو شنل نارمی..اکسیو شکلکی که هری گذاشته!!

در همون لحظه شکلک () ظاهر شد و من با خوشحالی شنل او رو در آوردم و با یه افسون بزرگ کننده (توی این کار تبحر خاصی داشتم..آخه هر شب پیش هرمیون...بوق!!!!*)اونو جادوکردم.

در همون لحظه غیب شدم و به سمت مشنگها رفتم. همه ی اونا با تعجب به جایی که من بودم خیره شدند و مامورین وزرات مجبور شدند چوبدستی هایشان را بیرون بکشند.

-آخ!

شنل کم کم از روی من لغزید و زمین افتاد. دختر کوچولویی بود که با دیدنم جیغ بنفش رو به سیاه کشید!و من با نگاهی به مردم از آنجا در رفتم.اما دو متر جلوتر، بالاخره دستی یقه ام را گرفت و تا میخورد...مرا زد...!

تا من باشم دیگه بین مشنگا چیزمیز نفروشم.


*= در اینجا ملت منحرف به جای بوق!!!! خودشون هرچی دوست دارن بذارن. و ملت مودب، سوت بزنن.


[b]دیگه ب


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۶

ادوارد بونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
از اینوره!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 475
آفلاین
به رون ويزلي عزيز:
پستت به شدت از كمبود يك موضوع خوب و سوژه ي مناسب رنج مي برد تا جايي كه هيچ حسي به خواننده القا نمي شد كاملا يكنواخت بود. از لحن جدي خوب استفاده كرده بودي و شبيه كتاب نوشته بودي. فضاسازيت كم بود ولي همون چندجا خوب توصيف شده بود.
دركل مشكا اصليت نبود يك موضوع خوب بود
تاييد نشد..منتظر پست بعديت هستم


می تراود مهتاب..


"وقتش رسیده که همه‌ی ما بین چیزی که درسته و چیزی که آسونه، یکی رو انتخاب کنیم."
- پروفسور دامبلدور



Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲:۱۹ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۶

علیرضا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۲ جمعه ۱۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۳۵ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۸
از از کنار هرمایون جونم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 468
آفلاین
با سلام خدمت ناظران محترم
این پست رو برای عضویت در ارتش دامبلدور می زنم.
امیدوارم که قبول بشه.
فقط ذکر یک نکته رو ضروری می دونم و اون اینکه زمان اتفاقات این پست در سال پنجم تحصیل هری در هاگوارتز است.
با تشکر
رون
*** *** ***

- خوب ،همه اومدند؟
- نه ،فکر کنم دین نمی یاد.می گفت که یه جلسه تنبیه با وزغ پیر داره.
این رون بود که داشت به سوال هرمایون جواب می داد.رون ادامه داد:
- مگه یادت نمی یاد سر آخرین جلسه کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه روبان صورتی روی موهای آمبریج رو به هزار پا تبدیل کرد؟
- اوه ،آره.
هرمایون دوباره سرش رو تو برگه اسامی اعضای ارتش دامبلدور کرد و گفت:
- خوب ،فکر کنم غیر از دین توماس همه اومدند.شروع کنم هری؟
هری که سر گرم دست تکان دادن برای چو بود با بی حواسی جواب داد:
- خواهش می کنم.
هرمایون سرش رو به طرف اعضای الف دال بر گردوند و گفت:
- دلیل اینکه امروز از همتون خواستم که تو اتاق ضروریات جمع بشید اینکه برای گروه یه شعار مناسب انتخاب کنیم.دفعات قبل به خاطر حجم کارها وقت نشد در مورد این موضوع صحبت کنیم اما به نظر من برای اینکه اهداف گروه بهتر مشخص بشه واجبه که برای گروهمون یه شعار مناسب انتخاب کنیم.کسی یه شعار مناسب به ذهنش می رسه؟
اولین کسی که دستش رو بالا برد رون بود و هرمایون سرش رو تکان داد.
- به نظر من بهتره یه چیزی باشه که حال این اسلیترینی ها رو بگیره مثلا، "برتری گریفیندور رو عملا اثبات می کنیم" چه طوره؟
از طرف بعضی از اعضا صداهای مخالفت به گوش رسید.
هرمایون ضمن تکان دادن سرش گفت:
- نه ، یه همچین شعاری نمی تونه اهداف گروهمون رو بیان کنه در ضمن از گروه ریوانکلاوا و هافلپاف هم تو الف دال داریم.
فرد گفت:
با اینکه می گی اهداف گروه رو نمی تونه به خوبی بیان کنه موافقم.
و جرج ادامه داد:
آره ،اما یه چیزی مثل "ما اسلیتزینی ها رو سوسک می کنیم" دقیقا این کارو می کنه.
صدای خنده بچه ها بلند شد.
هرمایون اخم کرد و به جرج گفت:
- شما دو تا دوباره شروع کردید؟من دارم جدی حرف می زنم.
فرد هم در مقابل اخم کرد و گفت:
- از اتفاق ما هم داریم جدی می گیم ،اما اگه یه شعار جدی تر می خوای نظرت در مورد " تاپاله در دهان اسمش رو نبر فرو خواهیم نمود " چیه؟
صدای خنده بچه ها بیشتر شد.حتی می شد لبخند کم رنگی رو در صورت هرمایون تشخیص داد.بعد از اینکه همه ساکت شدند این دفعه لونا شروع به صحبت کرد و گفت:
چه طور شعارمون یه چیزی باشه که بیانگر همدلی اعضا باشه.این چه طوره؟ "ما تا ابد به ارتش دامبلدور وفادار خواهیم بود حتی اگر زیر یه گروه اسنوکر شاخ چروکیده رم کرده له بشیم".
این دفعه قبل از هرمایون ،چو مخالفت کرد و گفت:
یه کم خشن نیست؟
جینی گفت:
یه کم.اما فکر کنم شعار "یکی برای همه و همه برای یکی " از هر نظر مناسبه .کاملا یک دلی اعضا رو نشون می ده.این طور نیست؟
زمزمه هایی مبنی بر تایید پیشنهاد جینی به گوش رسید.
هرمایون گفت:
- کسی مخالفتی نداره؟همه موافقند؟پس تایید شد.


اونی که سرور و پادشاهمونه ویزلیه!
***
تاپیک ها:
[url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=4587&forum=3&post_id=175197#forum







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.