ریموس هر روز صبح در حالی که بسیار خوشحال و علاقه مند به کارش بوده به سرکار میرفته و با اشتیاق به کار های روزانش میپرداخته و سعی میکرده در کارش پیشرفت کنه(از شغل شریف کهنه کشی به شغل شریف تر باربری).
مثل همیشه در حال کهنه کشی بوده که ناگهان متوجه میشه که بازیکنان تیم مطرح آجاس به همراه یک سری داور به داخل فرودگاه میان
بازیکنای تیم آجاس:
ریموس که حسابی جو گیر شده که در مقابل این بازیکنان کوییدیچ قرار گرفته به سرعت قلم و کاغذی فراهم میکنه و برای گرفتن امضا به طرف اونا میره
-ببخشید آقای زابینی میشه یه امضا بدید
بلیز در حالی که نگاه سردی بهش تحویل میده:وقت ندارم
ریموس ناامید به طرف ایگور میره
-ببخشید جناب کارکاروف میشه یه امضا بدید
-من به توی زمین شور کثیف امضا بدم،برو اونور حالتو ندارم
به این ترتیب شدیدا به ریموس بر میخوره و در حالی که خیلی ضدحال خورده دوباره مشغول کار میشه.اما هر لحظه زمین شوی کثیف توی مغزش تکرار میشده
تو فکر ریموس:چرا من باید همش زمین بشورم چرا من نباید یک شغل آبرومند داشته باشم.اصلا من باید از این مملکتی که قدرمو نمیدونن بریم.
همونطور که ریموس به رفتن فکر میکرده ناگهان صدایی از داخل فرودگاه به گوش میرسه
-از مسافرین محترم پرواز 477 به مقصد ایران خواهشمندیم هر چه سریعتر سوار قالیچه پرنده بشن
تو فکر ریموس:فهمیدم با همین پرواز میرم دبی حال این بوقیای آجاس رو هم می گیرم.
و به این ترتیب ریموس به طور مخفیانه وارد قالیچه پرنده میشه و قالیچه هم پرواز میکنه.
-------------------داخل قالیچه-----------------------
حاج کالین که از قضا مسافر این پرواز بوده:از مسافران خواهشمندم برای اینکه سفر خوبی داشته باشیم.سه بار بر آفتابه مرلین دروود بفرستند
در همین لحظه ساحره ای که مهماندار بوده برای نشان دادن طریقه استفاده از ماسک در مواقع خطر میاد
هوریس:این ساحره چشه؟؟به نظرم میخواد بی ناموس بازی در بیاره.
بلیز:فکر کنم حق با تو هست.بزار این حاج کالین حواسش پرت شه ببینیم میشه یه جوری باهاش راز و نیاز کرد.
هوریس رو به مهماندار:
مهماندار:
مدتی میگذره و ملت در حال خوردن چیپس و پفک و گفتگو بودن که ناگهان ریموس از سر جاش بلند میشه و به وسط قالیچه میره.
ریموس:این قالیچه توسط یک بمب ماگلی بمب گذاری شده و دکمش هم دست منه دست از پا خطا کنید همتون رو میکشم من میخوام برم دبی وگرنه این قالیچه رو میبرم رو هوا.
ملت مسافر:جیییییییییییییییییییییغ
مهماندار:جییییییییییییییییییییییغ
راننده:جییییییییییییییییییییییغ
خب رولت خوب بود..!ولی یکسری مشکل داشت!اولیش اینکه سوژه فرعی برای داستانت درست نکرده بودی..!سوژه فرعی برای رول های طنز بسیار مفید است!باعث میشه خواننده بسیار به رولت جذب بشود!
نکته دوم اینه که به سوژه خوب نپرداختی!عجله داشتی که سریع هدف تو که ریموس بمب در قالیچه بذاره رو اجرا کنی و برای این کار از خیلی چیزها گذشتی که اگر اونها را بیشتر توصیف میکردی رولت خیلی قشنگتر میشد!در کل سعی کن سریع پیش نبری!نکته های طنز رو هم بیشتر میکردی و البته دور از چشم همه اینو میگم!یک مقدار کوچک بی ناموسی هم وارد میکردی بد نمیشد!