صبح زود خورشید خانوم نور خودشو روی زندان انداخت اما اونجا هیچ پنجره ای نداشت که نور ازش عبور کنه، پس کسی متوجه نشد که صبح شده.
چند ساعت بعدتمام زندانی ها دم سلول سیریوس و اسنیپ وایساده بودن و هر هر کر کر می کردند! سیریوس با صدای هولناک خنده ها چشاشو باز می کنه و ناگهان اینجوری میشه :
- وایـــــــــــی... دیشب چه گندی بالا اومد؟!
بعد که یه نگاه به شلوارش می کنه، همه چی یادش میاد!
- هــــوی... به چی می خندین؟ مگه خودتون شلوار خیس نکردین؟ برین تو سلولاتون ببینم... ( و ناسزا هایی که گفت و ما گوش خودمونو گرفتیم:دی)
سیریوس که داشت از عصبانیت منفجر می شد، دوباره روی تختش برگشت و در فکر نقشه ی بهتری فرو رفت. پس از اندی چشمانش شروع به برق زدن کرد!
بــــیـــز....بــــــــــــیــــــــز...بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــز ( افکت زنگ تفریح زندان
)
همه زندانی ها مثل اسب رم کرده به سمت حیاط حمله ور شدن و عده ای هم رفتن تا از دکّه شکلات قورباغه ای بخرن.
اما در این بین سیریوس بود که با لبخند ملیحی که روی لب داشت به سوی زیر زمین زندان می رفت.
زیر زمین پر از خالی بود.هیچ شئ یا موجود جانداری اونجا نبود. به آرامی گفت:
- کریچر؟!...کریچر خوشگلم؟!
در همین حال گوشه ای از زیر زمین را مه فرا گرفت و کریچر از میان دودها بیرون آمد.
- چه مرگته اول صبحی؟!
- کریچر جونم؟ عزیزکم؟ یه کاری برای من بکن!
- چی میخوای؟
- معجون سوسک ساز!
-
می خوای چیکار کنی؟! اگه وزارت بفهمه دیگه کریچری نیست! کریچر نابوده! کریچر مرده! کریچر پر پر میشه! کریچر...
سیریوس پرید وسط حرفش:
- اون کهربای بنفش رو که همیشه می خواستیش بهت میدم!
- همونی که برای زنم می خواستم؟ وای! کریچر مخلصته! کریچر می میره برات! کریچر هر کاری می کنه! کریچر اینجا، کریچر اونجا، کریچر همه جا !
- خب... حالا زودتر برو اون معجون رو پیدا کن و بیار ولی مراقـ...
قبل از اینکه حرفش تموم شه معجون رو تو دستاش حس کرد!
- هاون... خب دیگه، برو!
- باشه ارباب.
و کریچر ناپدید شد. سیریوس معجون را بالای سرش گرفت و از روی خوشحالی قهقهه ی شیطانی سر داد.
اندر افکارات سیریوس" آخ جون! حالا کافیه این معجون رو بریزم تو غذاش تا اون تبدیل به سوسک بشه، بعد اونو توی جعبه میذارم و بعد اون جعبه رو تو یه جعبه دیگه میذارم و اون یکی رو هم تو یه جعبه دیگه میذارم و برای خودم پست اش می کنم و وقتی که رسید با چکش لهش می کنم!! خودشه... خودشه... یسسسس...
ویرایش شده توسط الکساندر پردفوت در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۴ ۱۸:۲۳:۲۵
ویرایش شده توسط الکساندر پردفوت در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۴ ۱۸:۳۱:۵۷