هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۴

دنیس کریوی.


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۴ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
ویدر و امپراطور در کاخ امپراطور نشسته اند و دارند نوشابه های خارجی برای هم باز می کنند و همچنین تلویزیون روشنه و داره جادوگر تی وی رو نشون می ده.
مجری توی تلویزیون: بنا به گزارش خبرنگارا چهار نفر مرتبط با انفجارات دیروز دستگیر شدند، و تلویزیون تصاویر 4 نفر رو نشون می ده.
امپراطور: پناه به ریش مرلین این چقدر شبیه مملی خودمونه!
ویدر: کو؟... کو؟... کجا؟ ،اون که شبیه چرچیله؟ ،راستی امپراطور مرلین ریشاشو از ته زده از این به بعد باید به ریش بز آبرو پناه ببری
امپراطور:نه اون که شبیه بزه! ،چی گفتی؟... مرلین ریششو زد؟! o-:
ویدر: آره دیروز جو گیر شد همشو زد...، توجه کردی اون یکی هم چقدر شبیه کرامه؟!
امپراطور: کدوم؟
ویدر: همونی که داره با اون ساحرهه صمیمی می شه!
امپراطور: مااااا... دهه ببین اون دوتا شبیه گیلدی و عله ان!
علۀ توی تلویزیون: نمید؟... نمید کجایی؟... من اغفال شده بیدم!
امپراطور و ویدر:
امپراطور: ویدر تو هم داری به همونی که من فکر می کنم فکر می کنی؟
ویدر: اهوم!
امپراطور: فردا می ری خبرگذاری اعلام می کنی، سایت ماله امپراطوره ،خوب حالا فردا می ری چی می گی؟
ویدر: می رم می گم امپراطور سایتو بالا کشید!
امپراطور:
ویدر:
مجری: خوب گزارشگر ما مصاحبه ای با این دستگیر شدگان داشته که الان خدمتتون پخش می شه جیگگر!، تلویزیون تصاویر رو نشون می ده گزارشگر به طرف یکی از دستگیر شده ها می ره.
گزارشگر: سلام!
گیلدی سلام جیگگر!
گزارشگر: آقا انگیزۀ شما از این انفجارات چی بوده؟!
گیلدی: کدوم انفجارات؟!
گزارشگر: یعنی شما نمی دونید؟ زدین نصف پنتاگونو ترکوندید!
گیلدی: آهان... منو، عله، ممل و کرام داشتیم با هم کوییدیچ بازی می کردیم که...
گزارشگر: ببخشید کوییدیچ چه کوفتیه؟
گیلدی: یک ورزشه که شما سواره یک جارو می شی و دنبال توپ می افتین!
گزارشگر: خوب شما اگر پیاده برین دنبال توپ راحتتر نیستی؟ جارو مزاحم می شه!
گیلدی: نه... ما با جارو پرواز می کنیم!
گزارشگر: o-: ماااااا مگه می شه؟!
گیلدی: آره ما می شیم... خلاصه دو به دو شدیم عله مملو بلند کرد منم کرام رو، بعد ما داشتیم می بردیم که عله با مغز رفت تو زمین من هم که متخصص ورد های درمانیم!!! رفتم پایین که علی رو درست کنم منظورم جمجمه اشه! خلاصه یک اشتباه... می دونی یک اشتباه جزئی کردم و همه جا شپلخ شد!
گزارشگر: خوب حالا هر چی... این قضیه مشکوک می زنه جا قحطی که نبود... می رفتین یک جای دیگه! درضمن منظور شما از ورد چیه؟ یک اصطلاح تروریستیه؟
گیلدی: آقا شما دیگه ساحره اینطرف ها ندارین!
گزارشگر: ساحره؟ یک اصطلاح تروریستی دیگه؟ نه چطور؟
گیلدی: هویجوری! یک خواهش داشتم!
گزارشگر: بفرما!
گیلدی: لطفا منو ببرین زندون زنان!
گزارشگر: o-: ماااااا



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۹ دوشنبه ۷ آذر ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
كرام:كريچر...شروع كن...

تصوير صندلي خالي رو نشون ميده.موجودي داره تلاش ميكنه بره بالا..
صداي كرام:يكي اينو ببره بالا...
بروم..بروم..بروم..گراپي وارد ميشه و يه فوت ميكنه به زمين ...فوتش به زمين ميخوره و تغيير مسير ميده به طرف بالاميره و ميخوره زير كريچر...كريچر با مغز ميخوره به سقف و بعد روي صندلي ميافته...

كريچر:سلام بيننده تيوي...همون طور كه ميدونه چند روز اخير مشكلات زياد بين دو جبهه سياه سفيد پيش اومد..از دو روز پيش گزارش گر گزارش گرفت...ببيند...!

صحنه سياه ميشه و عبارت « دو روز قبل» رو نشون ميده...
عده اي سفيد پوش در وسط ميداني تجمع كرد و با انداختن دست خود پشت گردن ديگري در مركز ميدان دايره اي درست كرده و دور آن ميچرخند...دستاي شخصي مشكوك از ان بالا بيرون زده و در حال بندري زدن هست...با كمي دقت ميشه فهميد كه يكي از دستان سياه شده گوي كه گوشت آن سوخته باشد...!
عده اي سياه پوش قد بلند اطراف ميدان ايستاده اند و نظاره گر حركات زننده سفيد پوشان هستند...!و همچنين مقدار زيادي پوست تخمه جلويشان ريخته است...و با دهان پر از تخمه پيش خود شعار ميدهند:ما لرد ميخواييم يالا...ما ترد ميخواييم يالا(منظور از ترد همان بيسكويت ترد هست)
صفحه سياه ميشه و عبارت «يك روز بعد» روي آن شكل ميگيريه...دوباره همون صحنه قبل بدون تغير...سفيد ها و سياهان در حال قبلي خود بسر ميبرند فقط زير چشمشان گود شده و چهره شان فرياد ميزند كه شب گزشته نخوابيدند و در همين حال بودند...!
ناگهان فضا رو مه غليظ سبز مايل به سياه فرا ميگيره...آرام آرام مه سبز رنگ سياه تر ميشه...تا اينكه كاملا فضا تاريك شد...صداي دويدن عده اي مياد...يكي جيغ ميكشه...
صداي پير مردي:نه...نرين!
دوباره آرام آرام فضا به حالت اول خودش بر ميگرده ...با اين تفاوت كه سفيد پوشان غيب شده و فقط گرد خاكي از خود به جاي گزاشتند و فقط پيرمردي باقي مانده...و مردي با رداي سبز بلند و ماري بزرگ در كنار خود...!
مرد سبز پوش صورتش را بالا ميگيرد و مردمك و بيني مار مانند او پديدار ميشود...مار در كنار او فيس فيس ميكند...!
صداي پير مرد با ريش هاي نقره اي(تابلو دامبلدوره ديگه):تام...!ميدوني كه...
ولدمورت با صدايي بيروح:ميدونم دامبلدور...و براي آخرين بار ازت انتظاري دارم...فعلا برو من با مرگخوارهام حرفي دارم...!بعدا فرصت زيادي براي رسيدگي به گزشتمون داريم...!
دامبلدور با چرخشي زيبا غيب شد...!

همه مرگخوارها با حالتي تدافعي موضع گيري كرده و با اخم به زمين نگاه ميكنند...!به نظر ميرسد كه در نبود ولدمورت شير شده اند...!

لرد ولدمورت با قدم هاي سنگين شروع به راه رفتن ميكند...با هر قدم خود يك مرگخوار نا خودآگاه تعظيم ميكند و سر جاي خود با حالت ندامت باري مينشيند...لرد سياه سه بار مسير ده قدمي را طي ميكند و بالاخره مي ايستد و به جمعيت مرگخوار نگاه ميكند...همه نشسته اند به جز يكي كه هنوز ايستاده است...ولدمورت با ديدن آن شخص پاي خود را تكان ميدهد و آن شخص تعظيم سريعي ميكند كه با مخ به زمين ميخورد...!
همه مرگخواران نشسته اند و فقط فيلم بردار ايستاده است...!
ولدمورت به دوربين نگاه ميكند و يه تكان به رداي خود ميدهد و ....

صفحه سياه ميشود و دوباره به استديو برميگرديم...!

كريچر:بله...بينندگان همانطور كه ديدند فيلم بردار ما ديگر قادر به فيلمبر داري نبود...!تا برنامه بعد ريش مرلين نگهبانتون...!

كريچر چوبدستيش(!) رو در مياره:اه..كرام اينقدر بال بال نزن...كروشيو...
صداي جيغ و فريادهاي دردناك كرام مياد



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۳۰ شنبه ۵ آذر ۱۳۸۴

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
عده ای علاف...

(نکته : توجه کنيد گزارشگر داره داد ميزنه...)با سلام خدمت شما گزارش تصويری ويژه ای رو از جريان جنگ تحويلی (!) ارائه ميدم...من اکبر پاتر خبرنگار از جان گذشته گروه خبری قزوين هستم...بله دوستان الان نميدونيد ميدون قزوين چه خبره همه خوشحالن که تيم ملی رفته بالا همه اينجا خوشحالن بچه ها متشکريم...دايی متشکريم...

يکی از پشت دوربين : هوی اکبر اون که گزارش يه ماه پيش بود...تيم ملی چيه؟

...بله ببخشيد اشتباه لپی بود! الان ميدون قزوين مملو از مرگخواران و سياهان علافيه که منتظرن ببينم لرد سياه کجاست؟ و چرا اينجوری بلا تکليفن! اما در وسط ميدون من دارم سفيدا رو ميبينم که به رقص و پای کوبی پرداختن و خطر اينکه کميته بياد همشونو دستگير کنه هست! بيايد برم به جمعيت و با آلبوس دامبلدور مصاحبه ای داشته باشيم...

- سلام...

- عليک سلام...

-چه خبره اينجا؟

- والا نميدونم فکر کنم اينا خوشی زده زير دلشون...

-يعنی شما جنگو بردين؟

- نه بابا اين يه عقب نشينی کوچک از طرف سياهاس ولی ماشاالله جو اين آقايون رو گرفته فکر کردن بردن!

در همين بين يکی از سفيدان مشتاق دست آلبوس رو ميگيره : پروفسور پروفسور بروبچ منتظرن بيا از اون رقص بندريا که رقصيدی بازم برقص!

اکبر پاتر : بله دامبلدور عزيز مزاحم نميشم شما به کارت برس...اما بيايد به جمع مرگخواران و ياران ولدمورت بريم...

- سلام ...

-بيشين بينيم باب...

- خيلی ممنون...شما ميدونيد چه اتفاقی برای لرد افتاده؟

- شوما برو شير موزتو بخور به لرد ما کار نداشته باش...

-درست حرف بزن کوچولو!!!...بگذريم بهر حال جنگ هنوز ادامه خواهد داشت...بعد از بازگشت لرد...البته بعضی از شايعه ها
مبنی بر اين است که لرد به دليل خوردن بستی چوبی زياد در هوای سرد در بستر بيماريست! البته هيچ کدام از اين شايعه ها منبع معتبری ندارد...تا گزارش بعد خدا نگاهدار...

يکی از سفيدها : اکبر...هوی اکبر بيا يه دهن بخون برامون...

- اومدم...


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
با سلام و خسته نباشید خدمت بینندگان عزیز:

هم اکنون برنامه رو بابت توضیحاتی قطع کردیم:

بار دیگر جامعه جادوگران در خطر فرو رفت. مجمع مرگ خوارن و اسمشونبر در حال نابود کردن دنیا می باشند.

خبری از یک منبع آگاه به دست ما رسیده که حاکی از قتل یک خانم در دهکده ی هاگزمید توسط یک مرگ خوار است.
گزارش خبرنگار ما را در این قبال بشنوید:

هم اکنون در مورد این قتل مصاحبه ای می کنیم با آقای لوری رئیس ژاندارمری هاگزمید:

آقای لوری چه شد که این اتفاق افتاد؟
متاسفم از پاسخگویی معذورم.. به دلایل محرمانه...

====================================

بینندگان عزیز جادوگر تی وی از این که با ما همراه بودید متشکریم.

هم اکنون به نمآهنگ زیبایی گوش فرا دهید.


دوست من این پستت رو پاک نکردم تا درس عبرتی برای دیگران باشه ؛ این جور خبر ها جاش تو پیام امروز هست ... نه اینجا ... اگر برنامه ای( مثل پست های دیگران دارید) ... بزنید ما خوشحال می شیم... ناظر


ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۳ ۲۲:۰۱:۴۲

[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خبرنگار جادوگر تی وی:الو الو صدامو میشنوین اوهم اوهم
مجری:بله صداتونو داریم بفرمایین
خبرنگار:من هم اکنون در میدان گریمولد هستم.اینجا وضعیت واقعا خرابه .تعداد زیادی از مرگخواران رو میبینم که دارن به محفل حمله میبرن.صبر کنین ببینم وایییییییی
تق تتق تق
ببخشید چند تا طلسم مرگبار از کنارم رد شد شانس آوردم .ببیندگان عزیز هم اکنون من یه مرگ خوارو در حال شکنجه کردن یکی ازاعزای محفل میبینم وای وحشتناکه.تعداد مرگخواران حداقل پنج برابر محفلیهاست.با اینکه تعدادیشون غا یب اند ولی اگه اینطوری بخوان پیش برن تا چند دقیقه دیگه ,دیگه چیزی از سفیدا باقی نمیمونه.
چیزی که واقع عجیبه اوهم اوهم ببخشید اینجا دود واقعا زیاد بله میگفتم چیزی که عجیبه ندیدن دامبل بزرگه عده ای گفتن که دامبل خودشو مخفی کرده شایدم داره از دور جنگ رو تماشا میکنه والا به ما خبر درستی که نمیدن ولی من چیزی رو که دارم میبینم میگم اینجا تعداد سفیدا داره به صفر میرسه اینطور که شایع شده محفلیها شدیدا ترسیدن و فرار کردن بعضیام میگن که اونا هنوز تو خونه خوابن و خبر ندارن که امروز جنگه
تق بوم دیش گرومپ
وای الان یکی از مرگخواران به طور وحشیانه ای یه طلسم جریوس روی یه محفلی اجرا کرد نه صبر کن ببینم نه اشتباه کرد رویه یه مرگخوار اینکارو کرد با این دود هیچی معلوم نیست اگه درست چشاشونو باز نکنن ممکنه خودشون خودشونو تارو مار کنن
واییییی اونجا رو اون لرده سیاه داره میره تو محفل وای چه توهمی باورتون نمیشه اجازه بدین برم یه مصاحبه باهاش بکنم
مجری:بله ما خیلی خوشحال میشیم منتظریم
خبرنگار:جناب لرد یه لحظه ببخشید اجازه میدین....
شپلخ
مجری:بله متاسفانه این خبرنگار ما پاشو از حدش فراتر گزاشت و با یه طلسم آواداکداورا جمع ما رو ترک گفت اجازه بدین بله الو الو ریتا تو اونجاییی؟
ریتا:بله اینجام من الان تبدیل به سوسک شدم و دارم بر فراز شهر پرواز میکنم باورتون نمیشه ولی شهر در زیر بمباران طلسمهای مختلف بسیار درخشان شده .من الان دارم لرد دو میبینم که وارد محفل شده خیلی جالبه سفیدا کوشن؟واقعا عجیبه این دامبل معلوم نیست داره چیکار میکنه شاید رفته خونه خوابیده شاید منتظره هری پیداش بشه و این بارم حسابه لرد رو برسه.
الان من یه سفید رو میبینم که داره از دست یه مرگخوار فرار میکنه فکر کنم رونه نمیدونم از اینجا زیاد معلوم نیست.وای اونجارو دیوانه سازهاهم اومدن من چیزی زیاد نمیبینم ولی اگه اینطوری بخواد پیش بره سیاها حتما پی....
مجری:الو الو از مجری به ریتا .ریتا هستی؟خوب متاسفانه ارتباطمون با ایشون قطع شد امیدواره کسی تصادفا زیر پا لهش نکرده باشه با ما همراه باشید .





عضو ارزشی؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۴

هکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
از تالار راونکلا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
عضو ارزشی؟


مجری:یعنی کی می تونه باشه؟
سوژه:عضو ارزشی و نیمه ارزشی...
کارگردان :نداریم!فعلا!

هوووووووو نور ممد اون نور رو تنظیم کن چشممون کور شد.

آبدار چی در حال اوردن چایی برای مجری و مهمان قبل از پخش برنامه:
می خواید من کارگردان بشم ؟

مجری :؟؟ تو تو اخه چی از کارگردانی می دونی برو چایت را دم کن.
آبدار چی :جان من بابا کارگردانی راحته منم بلدم شما هم کارگردان ندارید.
مجری:باشه ولی فقط این یک دفعه چون کارگردان نداریم ببینم چه گلی میزنی ها.
آبدار چی : اه بیا .
مجری:بی شخصیت این حرکات چیه برو سر جات

آبدارچی :باشه و میره سرجاش آماده نور صدا تصویر شروع.

سلام بینندگان عزیز ما امروز در باره ی اینکه عضو ارزشی و نیمه ارزشی کیست و چگونه می توان شد بحث می کنیم و دراین باره میهمان عزیزی را دعوت کرده ایم که در این باره از او سوالاتی بکنیم
مجری:سلام آقای گرنجر

هکتور:سلام میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و متشکرم که م
مجری :بسه دیگه وراجی نکنید ما شما را دعوت کردیم که سوالاتی را از شما بپرسی ه و ی ی س
چرا میکرف غع وصل مشه....
مجری :با عرض پوزش خدمت بینندگان عزیز میکروفون ما دچار نقص فنی شده بود میکروفونه دیگه کاریش نمیشه کرد خوب جناب گرنجر من میخواستم از شما بپرسم که عضو ازرشی و نیمه ارزشی کیست؟
هکتور:بگم خدمتتون عضو ارزشی ونیمه ارزشی :خوب عضو ارزشی افرادی بیکار و ول خل هستند که پست های چرت و پرت میزنن و فکر میکنن همه چی به پسته و این گونه افراد از هر ده پستشون 9 تاش پاک میشه پست هایی که اونامیزنند از 5 خط فراتر نمیره اگه هم بره دیگه خیلی چرت و پرت نوشتند. و عضو های نیمه ارزشی کسانی هستند که آشنایی لازم را از سایت دارن اما نمیدونن دوست دارن کجا فعالیت کنن و به خاطر همین نمی تونن پست های مطلوبی بزنن یا اینکه اصلا پست نمیزنن. ظمنا چیزی هم به ذهنشون نمیاد که بنویسند

مجری:خوب ما سوالات دیگری ه وای اخ..
وای کمرم بابا اینم صندلی مال 100 سال پیش .

کارگردان:وای چه افتضاحی نور ممممممممممممممممممد

نور ممد میاد پیش کارگردان(آبدارچی) بله
کارگردان :بدو برو یک صندلی بیار تا اوضاع از این بدتر نشده.
نورممد میره و یک صندلی میاره و به جای صندلی شکسته میزاره.

مجری:آی ببخشید بینندگان عزیز مسکه امروز ما رو شانس نیستیم
خوب بحث را دوباره شروع میکنیم جناب گرنجر سوال بعدی من اینه که افراد چگونه عضو ارزشی و می شوند؟

هکتور:والا اگه وقتی فردی وارد یک سایت میشه بدون شناخت کافی از سایت در اونجا پست های پشت سرهم و چرت و پرت بزنه میشه یک عضو ارزشی البته کسانی که شناخت کافی از سایت دارن و میدونن که دوست دارن در کجا فعالیت کنن هم عضو ارزشی میشوند اما خیلی کم.
مجری:از شما ممنونیم که به سوالات ما بومممممم ...

هکتور: همین طور که می بینین صندلی مجری ما دوباره شکسته و احتمالا گردنش هم شکسته ای مرد من چقدر گفتم وزنت زیاده برو رژیم بگیر ....
بینندگان عزیز من از طرف تمام عزیزانی که ما را در ساختن این برنامه یاری کردند از شما خداحافظی می کنم امید وارم خوب و خوش و سلامت باشید.



او يك ويليام ادوارد بود!!!قسمت دوم
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
قسمت دوم از مجموعه او يك ويليام ادوارد بود!!!!

(نكته تستي:براي فهميدن اين قسمت بايد قسمت قبل رو مطالعه كرده باشيد!)




ويليام از اينترنت مياد بيرون........

يك ساعت بعد

ويليام:سرژ مياي بازي كنيم؟!!من حوصله ام سر رفته...
سرژ:چي بازي عزيزم؟!
ويليام:خاله بازي؟!!!!
سرژ:هوووي مرتيكه مگه خودت ناموس نيستي؟!مگه خودت خاله نداري؟!!بوووووووق
ويليام:خب جيگر بيا يه بازي ديگه؟!
سرژ:باشه بشرطي كه توش بيناموسي نباشه!
ويليام:يه بازي جديد اسمش كل شناسه اس
هر كي برد دو ساعت كارت اينترنت از بازنده مي گيره اوكي...
سرژ:خب اينكه الان گفتي اي يعني چه؟(تيريپ شبهاي برره)
ويليام:خب اين بازي چند مرحله داره اولين مرحله من يه شناسه ميگم تو بايد در مقابلش يه شناسه بگي هر كي شناسه هاش بيشتر بود برنده ميشه!!!!

دو دقيقه بعد

ويليام ادوارد.............سرژ تانكيان
پيتر پن...............السامور
وايدر........روماسلا
اسميگل.....ويكتور كرام!!!!
اورانوس.....................................

ويليام:ووهااااااا(ورژن جديد ژوهااااا) رد كن بياد كارت اينترنتو جيييييگر!!!!!


تق.تق.تق(صداي در)
سرژ:من ميرم درو باز كنم!!
ويليام:برو تا تو بياي من ميرم جادوگران!!

چند لحظه بعد
- به به برادر حميد صفا آورديد بفرمائيد تو......
برادر حميد ميره تو و نور سبز رنگي از پشتش شروع به تابيدن مي كنه!!!!!!!
چشماي ويليام ادوارد به رنگ قرمز در مياد(فكر بد نكنيد انعكاس مانيتوره!!! )

برادر حميد:به به سرژ عزيز مي بينم كه همخوابه ببخشيد همخونه پيدا كردي؟
سرژ:حاجي جان پسر خيلي خوبيه حيف دختر نيست وگرنه باهاش ازدواج مي كردم!!
برادر حميد:فقط يه مشكلي هست از نظر شرعي اشكال داره دو نفر پيش هم زندگي كنن تازه بغير از اين جواب زنتو چي ميخاي بدي!!!!
سرژ:حاجي من كه زن ندارم!!
برادر حميد:دروغ نگو مارغولك پس اين خانوم كيه؟!!!!!

لبخندي شيطاني روي صورت ويليام ادوارد نقش مي بنده......

پايان قسمت دوم......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۴

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
هزار هزار ولدمورت...

در حاشيه هالووين اعلام شد :
يکي از سازمانهاي ماگلي اعلام کرد در شب هالووين هزاران هزار ماگل با لباس مبدل لرد در کوچه ها راه ميرفتند...دست بر قضا فاش شد يکي از نفشه هاي ماگل آزاري ولدمورت(واقعي) در شب هالووين برنامه ريزي شده بود اما نقشه بر آب شد به اين تصاوير توجه کنيد:
کليد : ولدي 1 (اصلي)

ولدي 1 : حاظرين ؟ ميريم وسط خيابون همه داد ميزنيم تا ماگلا بترسن بعد طلسما رو ميزنيم...آماده؟ بريم...
ميپرن وسط...يهو 5 نفر ولدمورت ديگه از سر راه رد ميشن...
ولدي 1 داد ميزنه...هوار ميزنه : يعععع...منم لرد ولدمورتم...يعععع
ولدمورت ماگل : خيلي باحالي ايول...
حالا ولدي هرچي داد ميزنه...هوار ميزنه...انگار نه انگار...ماگلا فقط ميخندن!
ولدي 1 : بابا من اون واقعيم...
ماگل : جون عمت...داداش منم سايز بزرگتر لباس تو رو گرفته...
ولدي 1 : (فحش)

و به اي صورت نقشه لرد نقشه بر آب شد...

کاري از گروه فرهنگي هنري جادوسيما با همکاري دوستان!


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


قسمت اول
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
قسمت اول از مجموعه ي او يك ويليام ادوارد بود!!!!




جنگل سرد وتاريك......صداي بلند يكي از آهنگ هاي سيستم تو ماشين سرژ پيچيده بود.

سرژ:وقتي كه تنگ غروب بارون به شيشه مي زنه .....همه غصه هاي دنيا توي سينه منه .......توي قطره هاي بارون ميشكنه بغض صدا ..... ديگه غير از يدونه پنجره هيچي نمي خام!!

"ناراحت نباش عزيزم"

سرژ:عجب توهمي درختا با آدم حرف مي زنن...

بومب

نيم ساعت بعد ؛ سنت مانگو ؛ لندن

سرژ:دكتر ، دكتر اين مريض تصادفيه چطوره؟!حالش خوبه؟نخند مرتيكه ..... بوووق!!
دكتر:ببخشيد خنده ام گرفت...آخه ريشاي شما خيلي بانمكه جييگر ، مريضت حالش خوبه فقط يه مشكلي هست اونم اينكه حافظشو از دست داده و فقط دو تا كلمه يادشه!اينترنت و وبمستر..
راستي يه چيزي اسمشم نمي دونه يه بار ميگه ويليام ادوارد يه بار ميگه وايدر يه بار ميگه اسميگل!!!
سرژ:خب بايد چيكار كنم؟
دكتر:مي بريش خونه ي خودت تا وقتي كه حافظشو بدست بياره!!
صداي كارگردان:هوووووي اين كه شد كپي يكم خلاقيت از خودتون بنماييد!!!
سرژ:عمرا...............من اينو ببرم خونه دكتر مگه خودت ناموس نداري عزيزم اشكال شرعي آسلامي داره!
دكتر:به من ربطي نداره...ميخاي ولش كن گوشه ي خيابون بميره!!!
سرژ:عجب فكر تميزي!!!
صداي ناله ي ويليام ادوارد:نه منو تنها نذار!


يه ساعت بعد ؛ هاگزميد ؛ خانه هاي هاگزميد
ويليام ادوارد:اينترنت ، جادوگران!!
سرژ:بيا مرتيكه معتاد اينم كارت اينترنت....
ويليام از خوشحالي در حال صميميت شديد با سرژه!!


دو دقيقه بعد
بووق بيق بووق.....verifying username and password

سه دقيقه بعد

جادوگران محلي براي طرفداران هري پاتر
از ورود شما متشكريم اورانوس!!!!
سرژ

پايان قسمت اول.......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


بسيار مهم
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ شنبه ۷ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
سلام دوستان عزيز من ميخام اينجا يه نمونه جديد از رول نويسي رو شروع كنم با نام "سريال نويسي"!(اين كار تلاش مذبوحانه اي است در جهت رشد رول پلينگ)(كپي رايت از كاخ امپراطور)!

نحوه كار:نوشتن يك عدد سريال اشتراكي توسط اعضا كه هر هفته سر ساعت معيني پستش زده ميشود!!(پنجشنبه شبها فكر ميكنم مناسب باشه)

نحوه پست زني:پست ها همانند هالي ويزارد است تنها كار كش دادن بيشتر موضوع و سريالي كردن آن است!!!

نكته مهم:زياد بودن فاصله باعث ميشه كه فردي كه قرار هفته آينده پست سريال رو بزنه وقت لازم براي فكر كردن رو داشته باشه و نياد يه چيز چرت بزنه و بره!

نكته مهم 2:لطفا ممد پاتر و قلي پاتر و اكبر گرنجر شركت نكنند (فقط اعضاي رول نويس توپ شركت كنند)!



سريال پيشنهادي :او يك ويليام ادوارد بود!!!!



هر كي خواست اعلام آمادگي كنه به من پي ام بزنه اطلاعات بيشتري بگيره!!


فعلا خداحافظ!


اميدوارم ناظر محترم لندن ما رو ساپورت كنه!!!


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.