به سرژ:
سرژ عزیز زدی وسط خال و به جایی رسیدی که ادامه بحث رو میطلبه ببین شما نوشتی:
نقل قول:
چون اين پيشگويي كه شده و بايد جاسوسه ولدمورت اينو ميشنيد و بايد نصفه كاره ميشنيد.
کاملا غلطه در هیچ جای پیشگویی گفته نشده که باید جاسوس ولدمورت پیشگویی رو بشنوه و باید نصفه بشنوه و فلان و فیسار. مساله اصلی دقیقا همینه. تو پیشگویی یه سری جملات اومده و من میگم آیا اون جملات در هر حال عملی میشدن؟ حتی اگه هیچکدوم از حوادث دیگه ای که
در ارتباط با پیشگویی اتفاق افتادن ولی
در پیشگویی نبودن اتفاق نمیافتادن؟
به کرام:
اگه تا اینجا رو قبول کنیم که پدر و مادر هری از قضیه اطلاع داشتن انتخاب پیتر به جای سیریوس برای راز داری بسیار مشکوک به نظر میرسه و تئوری فدا کردن جونشون برای از بین بردن ولدی قوت میگیره. حتی شاید فقط جیمز این قضیه رو در نظر داشته. ببینید به جای جیزم فکر کنید شما با یک ولدی طرفید که به هیچ صورتی از بین نمیره و جون دو سه نفر این وسط برای اینکه اون کاملا از بین بره زیاد مهم نیست از پیشگویی هم که خبر دارید در نتیجه کاری میکنید که پسرتون و ولدی با هم روبرو بشن چون مطمانید این دو تا با هم بالاخره روبرو خواهند شد.
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.