- تو کدوم یکی از اعضای ریون رو بیشتر دوست داری؟
اورلا با نیش خند، زهرش را ریخت و نشست.
دای ماند و سوال یکتای بدبختی او. چقدر سوال سختی بود لامصب. نمی توانست بگوید چه کسی را دوست دارد. بقیه ناراحت می شدند. اما جرئت و
حقیقت بود و باید کاملا روراست می بود.
از روزی که یار پا به ریون گذاشته بود، در همان نگاه اول... او یک دل نه صد دل عاشق بر و بالایش شده بود. عاشق شکن زلفش. عاشق لعل گوهرفشانش...
دای سری به پایین افکند و گفت: لوک چالدرتون.
صدای همه ی ریونی ها در آمد.
- آه لوک! تو چرا این قدر خفن و دوست داشتنی هستی؟
- چرا هیچکی من ره دوست نداره؟ من که خیلی باحال هستمه.
- بار عشق تو خیلی سنگینه. آسمون هم نمی تونه تحملش کنه. چقدر تو ماهی آخه!
- لوک! به ما یاد می دی چطور زیر بار فقر به آسمان ها رفتی و سرت از رفعت به گردون رسید؟
اما آن ها می دانستند که نمی توانند شبیه لوک شوند. چون لوک خیلی گولاخ و ژانگولر بود و هم اکسپلیارموس بلد بود و هم اواداکداورا. شما کدام جادوگر سفید یا سیاهی می شناسید که به هر دوی این ورد ها مسلط باشد؟ از شما چه پنهان، حتی یه جورایی استیوپفای هم بلد بود. اصلا این بشر نابغه بود!
باید می گفتیم که لوک در همه ی زمینه ها چیره بود؛ حتی با این که آهی در بساط نداشت و با گاری به هاگوارتز می آمد. ولی باز هم دخترها و ( و جدیدا) پسرها برایش خودشان را می کشتند؛ یا از آن بدتر! حاضر بودند از هاگوارتز اخراج شوند.
لوک آهی کشید. مهم نبود که کجا می رفت. اما خاطرخواهانش یکسره به دنبالش بودند. دیگر داشت خسته می شد. شاید باید می زد خودش را سیاه و کبود می کرد تا بلکه... اما نه. چهره اش همیشه زیبا می ماند. ای بابا...
___
و بچه های توی خانه! دیگر به آخرهای
برنامه پست رسیدیم. شما را تا پست بعد به روونا می سپاریم.
* شاید شما ندانید. اما گزارش شده بود که رنگ جام آبی شده بود. این بار چه کسی قربانی جام آتش بود؟
روایت است لوک آنقدر خفن است که نیاز به امضا ندارد.