کاساندرا: شبیه سرژ شدم؟!
ققی: عالیه ولی یادت باشه بعد از انجام ماموریت، اگر مثل سرژ دیدمت، کله ات رو از جا می کنم. شاید هم دو قسمت ات کردم. امممم صبر کن ببینم. نه اصلا می گذارمت کباب بشی. گر چه شاید هم سیخ کردم تو بوقت! اصلا می گم زنده زنده خاکت کنن. دوست داری کنار سرژ خاک بشی؟! نه صبر کن یک جای بهتر برات پیدا کنم. امممم...
یک ساعت بعد...ققی: و همچنین با یک خنجر صورتت رو...
ادی: تموم نشد؟
ققی: نه هنوز! صورتت رو نقاشی می کنم و ...
ادی: ققی بسه دیگه! کاساندرا لطفا بعد ماموریت این تیپ بوقی رو عوض کن.
کاساندرا: باشه. منم چندان با این ریش بزی حال نمی کنم!
گابر و الک:
فکری داری؟ادی: من یک نقشه دارم.
اعضای حذب: خب چی هست؟
ادی: صبر کنید یک کم تکمیلش کنم.
ده دقیقه بعد...اعضای حذب: بگو دیگه.
ادی: نقشه جالبی هست. هه هه الان براتون می گم.
ده دقیقه بعد...یکی: اگه نگی تحریم جوراب می شی.
ادی: خب باشه الان می گم. ققی فکری داری؟
اعضای حذب:
آنیت: من یک فکری دارم. گوش کنید. خوابگاه مدیران رو من بهتر از هر کسی می شناسم. نقشه از این قراره که ادی و ققی می رن رو پشت بوم. اون پایین، کنار در ورودی ساختمان خوابگاه، مونتی می ره توی سطل آشغال. بردویک هم کنارش توی یک سطل بازیافت می ره. مورگان هم می ره گم می شه که دیگه بر نگرده! من و الک و گابریل هم می ریم توی رستوران اونور خیابون و از اونجا همه چیز رو پوشش می دیم. راستی آرنولد رو هم گذاشتیم ذخیره!!!
کاساندرا: پس تکلیف مهره اصلی چی می شه؟
آنیتا: آه بله یادم رفت. کاساندرا هم می ره جلوی در خوابگاه مدیران. وقتی همه آماده بودن، کاساندرا شروع می کنه به داد و فریاد کردن و شعار سیاسی و غیر اخلاقی می ده! مدیران می یان بیرون و می بیننش.
ادی: مامان بزرگ بقیه قصه چی می شه؟
آنیتا: هیچی سیندرالا با شاهزاده ازدواج می کنه اما خبر نداره که قبلا سفید برفی ظرفای شاهزاده رو می شسته.
ادی: و بعدش؟
آنیتا: بعدش دیگه برای زیر هجده ساله ها ممنوعه تپلی من!
ققی: و نقشه ما چی شد؟
آنیتا: بازم داشت یادم می رفت. در همین لحظه بنا به تجربه شخصی من، کوییرل انگشت شصتش رو تا ته می کنه توی دماغ عله. عله پاتر هم عصبانی می شه و می کوبه توی کله مدیر کوییرل. در نتیجه عمامه کوییرل می افته. حواست باشه مونتی که تو باید با بیل ات عمامه اش رو بگیری و برش داری. حالا نوبت به برودریک می رسه. اون عمامه اش رو می گذاره جای عمامه کوییرل. کوییرل برش می داره و می ذاره رو سرش. غصه نخورید. برودریک قبلا عمامه اش رو به سم مهلکی آغشته کرده که فیل رو پاره می کنه؛ پس جای نگرانی نیست.
کاساندرا: و باز جای مهره اصلی کجاست؟
آنیتا: این دفعه یادم نرفت کاسی جون! تا اون موقع دیگه مهره اصلی وجود نداره! مدیران دیگه اون رو تیکه تیکه کردن. در این لحظه است که برای لطیفه هم که شده من توی رستوران اونطرف خیابون یک چیزبرگر می خورم تا روح سرژ شاد بشه!!!
ققی: تکلیف من و ادی چی می شه؟
ادی: و همچنین تکلیف سفید برفی و سیندرلا؟
آنیتا: اینجا هست که مدیران جشن گرفتن و دارن توی خون کاساندرا شنا می کنن که ناگهان ققی، ادی رو با چنگال هاش بلند می کنه و می یاره پایین و ادی رو روی کله مدیران می اندازه. قاعدتا سه چهار تاشون له می شن. یکی شون هم حتما زیر ادی، توی خون کاساندرا نفس کم می یاره و خفه می شه. حالا هم اگر ریاضی تون خوب باشه می فهمید که مدیران قلع و قمع شدن و حذب به هدف والای خودش می رسه.
گابریل: چه رمانتیک!
آنیتا: وقتی هم داشتیم بر می گشتیم خونه، به افتخار پیروزی من، برای همتون از اون رستوران چیپس و نوشابه می خرم که الکسا پولش رو می ده!!!
ادی: پس قصه چی شد؟!
آنیتا: وقتی داشتیم بر می گشتیم خونه، توی راه، ادامه قصه رو برات تعریف می کنم. فقط یادت باشه زشته و برای کسی تعریف نکن.
در ضمن ملت برای اینکه سوژه رو قاطی نکنید پنج بار دیگه نقشه رو از اول بخونید و مرور کنید!!!شب عملیاتسرژ تقلبی شاد و خرم جلوی در ساختمان خوابگاه مدیران ایستاد و خوشحال بود که بعد از عمری یک مسئولیت خفن گرفته...
ادامه دارد...
7 امتیاز محاسبه شد ! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۹ ۱۶:۵۷:۱۲
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۹ ۱۹:۱۲:۵۸
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۴ ۲۱:۰۶:۳۹