افشاسازی بزرگ سالازار اسلایترین
چند روز پیش در مجله ی شایعه سازی مقاله ای مبنی بر ریشه یابی علل پیوستن بعضی از اعضا به ارتش آزاد آزکابان منتشر گشت که در میان این لیست نام بنده نیز به عنوان نفر اول به چشم میخورَد.
در بخشی از این مقاله درباره ی من اینطور نوشته شده است :
نقل قول:
مشخص نیست ایشان که از مقامات وزارتخانه پیشین و از اهالی همیشگی سیاست بوده و می توانستند با پیوستن به ارتش وزارتخانه دارای پست و مقامی باشند، چرا ارتش آزکابان را انتخاب کردند !؟
با توجه به این مقاله که توسط پرفسور فلیت ویک نوشته شده است بنده بر خود واجب دیدم که سکوت را بشکنم و قسمتی از حقایق را افشا سازم.
در روز انتخابات دوره قبل ، تمامی نتایج به نفع بنده بود ، نظر سنجی ها نوید یک پیروزی قدرتمندانه میدادند و شمارش آرا نیز مهر مقتدرانه ای بر این اخبار میکوبیدند . هواداران و طرفداران من در انجمن های مختلف به رقص و پایکوبی میپرداختند و در شبکه ی جادویی چت باکس این پیروزی را به هم تبریک میگفتند.
اما درست صبح روز بعد ، زمانی که همه ی ما از خواب بیدار گشتیم با یک اتفاق غیر منتظره روبه رو شدیم ، اتفاقی که باعث شد خیلی از ماها از خواب غفلت بیدار شویم . در ساعتی که ما خواب بودیم ؛ با دخالت بارز یکی از مدیران زوپسی رای ها عوض شده بودند و لودو بگمن به عنوان وزیر جدید سحر و جادو معرفی گشته بود .
این اتفاق باعث نارضایتی و ناراحتی اقشاری مختلف جامعه ی جادویی به خصوص قشر فهمیده و زحمت کش اصیل زادگان گشت . مردم خواستند به نشانه ی اعتراض به تقلب زوپسی به خیابان ها و کوچه ی دیاگون بریزند. در همین زمان آن مدیر اشاره شده اعلام جکومت نظامی کرد و گفت در صورت رویت مردم در خیابان ها حتی به عنوان یک عابر پیاده برخورد جدی خواهد کرد .
بنده برای جلوگیری از ریخته شدن خون اصیلان ، مردم بی گناه ، قشرهای مظلوم چیزکش جامعه و به منظور حفظ وحدت ملی جادوگرانی طبق بیانیه ای مانع مردم شدم و از آنها درخواست کردم که در خانه هایشان بنشینند.
بنده نیز به نشانه ی اعتراض خانه نشین شدم و ارتباط خودم را با دنیای جادویی کم کردم؛ اما داستان از جایی شروع شد که بگمن خود را در کرسی وزارت دید . آنجا بود که متوجه شد او هیچ برنامه ای برای اداره وزارتخانه و جامعه ندارد ، متوجه شد که نمی تواند از عهده ی این کار بر بیاید . متوجه شد که دیگر زور بولدوزر و تانک به کارش نمی آید .
دیکتاتورگری او نه تنها نمیتوانست مشکلی را حل کند ، بلکه مشکل ها را دو چندان کرده بود . جوامعه جادویی دیگر با ما قطع ارتباطر کردند و شروع به تحریم ما از لحاظ اقتصادی ، روابط خارجه ، دارویی و پزشکی و ... کردند.
حتی ما دیگر نمیتوانستیم دستمال های اسکاور و روغن موهای اسنیپ را صادر کنیم .
از این رو بگمن با ارسال نامه ای به من در خواست کمک کرد . به قسمتی از این نامه توجه فرمایید.
نقل قول:
سالازار عزیز ، من هیچ برنامه ای برای وزارت نداشتم اما با توجه به ستادت مثل اینکه تو یه برنامه هایی داشتی ، واسه همین اگه میتونی و دوست داری بیا و به عنوان معاون وزارتخونه فعالیت کن
بنده فقط و فقط برای رفاه مردم،برای حل بحران های ملی ، برای فعال شدن دوباره ی چرخه ی صنعت و برای برطرف شدن مشکلات اقتصادی این پست را قبول کردم و همانطور که همه ی شما میدانید تا جایی که توانستم دریغ ننمودم و سعی خود را کردم.
اما تناقض کاری ما با آقایان اجازه ی برطرف شدن کامل مشکلات را نداد. از طرفی من با سران سوبله چوبله صحبت میکردم و از طرفی بگمن در وزارتخانه اطلاعیه ای میداد و باعث میشد رای اتحادیه عوض شود . بعد چندماه هم که به طور ناگهانی غیبش زد و من را با هزاران مشکل تنها گذاشت .
اکنون میخواهم جواب پرسش پرفسور فلیت ویک را بدهم . میخواهم بگویم چرا ارتش آزکابان را انتخاب نمودم .
بنده از سیاست هیچوقت دور نبودم و نخواهم بود . بنده حکومت بگمن را از نزدیک لمس کرده ام ، حکومت آمبریج ها ، هوکی ها ،آسپ ها ، ویزلی ها و هلگاه ها را در تاریخ زیاد دیده ام و واو به واو پایانشان را از بَرَم . سرانجام تمام این دیکتاتوری ها و کودتاها نابودی و بدنامی در تاریخ است .
تاریخ را ما خواهیم نوشت . امثال مورفین ها ، مروپی ها ، تام ها و حتی آنتونین ها .
من میتوانستم به قول فیلت ویک مقامی در این کابینه ی نحس بگیرم اما به چه قیمتی ؟ به قیمت انکار کردم حق؟ به قیمت پیوستن به باطل؟ به قیمت خالی کردن پشت خانواده ام؟
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ، ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم . شاید این آخرین باری باشد که دست به قلم میبرم، شاید هر لحظه افراد آمبریج مرا پیدا کنند و در گونی با خود ببرند، اما تا زمانی که این قلم مرکب دارد و این جان خون در رگ، مینویسم و فریاد میزنم :
زنده باد تابستان ، زنده باد آزادی ، زنده باد پرواز
درود بر مورفین ، مرگ بر باطل
ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۷ ۲۰:۱۴:۴۲