هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جینرواویزلی)



پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳
#11
تدی ریموس لوپین***
چون ازهمون اول که اومدم توسایت بهترین ناظربود و هست
و همیشه راهنمای من نه راهنمای همه بوده



پاسخ به: کتابخانه ی پروفسور اسلینکرد ( کتابخانه ی دیاگون )
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳
#12

چارلی از بر خوردآیلین خیلی ناراحت شدو ازپیش آیلین رفت. اون تصمیم گرفت که،دیگه هیچ وقت پیش آیلین نره.
خیلی ناراحت بود؛توی راهروی هاگوارت قدم میزد که یهو خواهرش جینی رو دید.جینی به اون گفت:
-چرا ناراحتی برادر عزیزم؟
چارلی کل ماجرا رو براش تعریف کرد.
جینی گفت:جالبه!پروفسوراسلینکرد،تبلیغ کتابخونه میکنه. خب چارلی،من میخوام برم به جورج و فرد هم بگم تا،باهم به کتابخونه بریم.

همه با هم به کتابخونه رفتند و ازکتاب های اونجا،استفاده کردند.
جینی،میخواست یه کتابی در مورد طلسم ها برداره و در مورد اونها تحقیق کنه؛تابیشتر در امنیت کامل به سر ببره و در برابر دشمناش مقاوم باشه.

سوروس اسنیپ و هواداراش ، خیلی به خانواده اش تیکه مینداختند و اونها درامان نبودند.
وقتی توکتابخونه بودند،ناگهان درکتابخونه به صدادر اومد. یعنی کی میتونست باشه؟؟!
دراکو،کراب و گوییل یهو واردشدند.هری و جینی و فردو جورج ،ازدیدن دراکو و دوستاش یکه خوردند.باورنمیکردن که اونها به کتابخونه اومده باشن.
هری پیش خودش گفت:
-ههه!چه عجب ؛یه دفعه این دراکو و دوستاش به کتابخونه اومدن.خیلی جای تعجبه!

مثل اینکه،دراکو اومده بودپیش پروفسور.پروفسور بادراکو کار داشت.
چون چارلی تبلیغات کتابخونه رو به درستی انجام نداده بود،دراکو قراربود این کار رو انجام بده.



پاسخ به: قوی ترین محفلی کیه؟
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳
#13
اول ازهمه :*دامبلدور*
بعدشم بایدبگم کسی نیست جز
***Harry***



پاسخ به: چرا هری انتظار داشت اسنیپ جوابش را بدهد؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳
#14
اخی هری بیچاره :worry:
ازهمون اول ،اسنیپ به هری بی احترامی میکرد و چون مدیرمدرسه بود
تبعیض قایل میشد البته بایدبگم بین هری و دراکو همیشه به هری تیکه مینداخت
اسنیپ ازته دل بیشتربه دراکو علاقه داشت
بخاطرهمبن هری میخواست اسنیپ جوابش روبده :zogh:



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳
#15
وقتی اسنیپ به هری تیکه مینداخت



پاسخ به: مسابقات دوئل هاگوارتز !
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳
#16

قرار بود یه دویلی تو مدرسه برگزار بشه؛بین سوروس اسنیپ(مدیرمدرسه)&من
من خیلی استرس داشتم که فرداچی میشه؟!پیروز میشم یانه؟؟
شب ،توخوابگاه خوابم نمیبردتوراهرو، قدم میزدم.اتفاقا،هری هم برای من دلهره داشت و خوابش نمیبرد.

اسنیپ خیلی باهری و جینی و... بدبود؛همیشه به اونها تیکه مینداخت و خلاصه اونهارواذیت میکرد.این کار من رو خیلی عصبانی و ناراحت میکرد.
من اولین باربودکه میخواستم دویل کنم،بخاطرهمین مضطرب بودم ونگران.جورج و فرد برادرای خیلی خوب من بودن و من روپشتیبانی میکردن؛زمانیکه من استرس داشتم به من قوت قلب میدادن و در مقابل مشکلات من رو یاری میکردن.
من ازصبح تاشب یه دقیقه هم چشم روهم نذاشتم تااینکه صبح شد.

هری ازبچگی به من علاقه داشت و هواداری من رومیکرد و تاالآن که میخواستم بادشمنش دویل کنم.هری،خیلی استرس داشت؛حتی بیشترازمن.
"دویل شروع شد"
**جینی ویزلی**
**سوروس اسنیپ**

مسابقه شروع شد.من خیلی مضطرب ونگران بودم.ترس ازینکه اسنیپ پیروز بشه یاخیلی چیزای دیگه..منو اسنیپ باهم دویل کردیم.
نتیجه دویل:
من باشهامت و هواداری طرفدارام درمقابل سوروس اسنیپ پیروز شدم.
اگه زحمتی نیست؛لطفا این پست رو نقدکنین..
باتشکر(جینی)



پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
#17
سوال جالبیه!!!!!!!!!!
ولی باید بگم خواب توذهنم نمیمونه
این موضوع خیلی منو ناراحت میکنه............
شاید گذرا دیده باشم .نمیدونم


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۹ ۱۴:۴۱:۳۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳
#18
سلام
اسم و فامیلی:جینی ویزلی
گروه:گریفیندور همیشه سربلند
چوب:ازجنس بلوط با دم تک شاخ واسه کیدیج
نوع چوب جارو:گلوله آتشین(*بهترین مدل*)
رنگ مو:موهای صاف وقرمزآتشین و بلند
رنگ چشم:قهوه ای روشن
خصوصیات اخلاقی:خوش اخلاق و مهربون و خندان
سه تا بچه دارم(جیمزسیریوس . آلبوس سوروس . لیلی لونا. )
سومین فرزندخانواده هستم شش داداش بزرگترازخوددارم
همسر هری پاتر♡♥
مادر(مالی ویزلی)
پدر(آرتورویزلی)
دربعضی حالت ها شبیه جورج و فرد هستم...

به ایفای نقش خوش اومدی جینی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط جینرواویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۵ ۱۸:۵۱:۳۹
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۶ ۱۱:۲۹:۵۴


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۳
#19
سلام کلاه عزیز!
من جینروا ویزلی هستم...
من نسبتا ادم شجاعی هستم ولی نه خیلی زیاد.بعضی اوقات عصبانی میشم وخیلی زیاد
درسم خوبه.ازجمله چیزی که میترسم(سگ وانواع حیوانات وحشی)هستن
اگه نظرمنوبخوای البته ؛؛؛گریفیندور
میشه منوگریفیندورببری؟؟؟؟ایا؟؟؟!
میشه


ویرایش شده توسط جینرواویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۳ ۱۸:۰۷:۱۰


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۳
#20
*وسایل سال جدید*
تابستون فرارسید .هری مثل همیشه بایدبه خونه خاله پتونیا میرفت؛ اخی!!!اونهاخیلی بداخلاق بودن،اصلا برخوردخوبی باهری نداشتن.هری هم ازین وضع حسرت میخورد؛خصوصا،اون دادلی که خیلی به هری بی احترامی میکرد...
یه روز هری داشت به اتفاقات تومدرسه،کیدیچ و زمانیکه بادوستاش بود؛فک میکرد...
که ناگهان نامه ای به اورسید....
سلام هری عزیز!
خوبی؟خواستم بهت بگم فرداشب تولدمه،اگه بیای خونمون خیلی خوشحال میشم...منتظرت هستم!
* دوستدارت رون*
وقتی هری این نامه راخواند،خیلی خوشحال شد.اتفاقا،اونروز دارسلی هاهم خونه نبودن.هری نامه ای برای خاله پتونیانوشت وگفت:<من میرم خونه دوستم شاید یه هفته ای بمونم>
البته دارسلی ها اصلا به فکر هری نبودن وبراشون مهم نبود که هری کجامیره کی برمیگرده...
هری به سرعت ازپنجره پایین پرید...
خودشو به اتوبوس قهرمان رسوندوبه خونه ی آرتورویزلی رفت.درراه واسه رون یه جغد خرید که کادوی تولدش باشه.
وقتی به خونه رسید؛همه ازدیدن هری خوشحال شدند.خصوصا مالی ویزلی(مادررون)که خیلی به هری علاقمندبودو هری روعین رون دوست داشت.جینی تواتاقش بود وازدیدن هری خجالت کشید♡♥
رون،هری روبه اتاقش راهنمایی کرد.تولدش فرارسید. هری،هدیه اش رو به رون دادورون ازدیدن جغد زیبا بسیارخوشحال شد ...شب،هری ورون برای خواب رفتند..
وقتی صبح، سرسفره صبحانه نشسته بودند؛ناگهان نامه ای به هری رسید.
سلام ،هری عزیزم !!!!
خوبی؟خواستم بهت بگم به کوچه دیاگون بیاومن واست وسایل مدرسه بخرم.چون تابستون داره تموم میشه.
*هاگرید*
هری ازدیدن این نامه بسیارخوشحال شد و ازویزلی ها خداحافظی کرد...
به اتفاق جغدش به کوچه دیاگون رسیدند..
هری،هاگرید رودید وازملاقات هم خیلی خوشحال شدند..
هری خیلی وقته هاگرید روندیده بود؛هاگرید سگش رو اورده بود توکوچه دیاگون قدم زدند . کوچه دیاگون خیلی تغیبر کرده بود مغازه ها بهترشده بودند.
هری تعجب کرده بود ازین همه تحولات ؛وازاینکه درکنار هاگرید درحال خریدن وسایل مدرسه بود؛لذت میبرد..
*********پایان****

به نسبت پست قبلی ـت بهتر بود.

یه نکته ای که توی پستت به چشم می خوره اینه که به آدم حس خاطره تعریف کردن تند تند رو میده. این چیزیه که باید بیشتر رول ها و نوشته های با تجربه ها رو بخونی تا آشنا بشی.

از طرف دیگه علائم نگارشی رو درست و در جای خودشون باید به کار ببری.
هیچوفت نباید از سه نقطه به جای نقطه استفاده کنی، یا چند تا علامت نگارشی پشت سر هم بذاری.

پیشرفتت خوب بود و به خاطر این پیشرفت تأیید میشی.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱ ۲۳:۰۰:۲۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.