هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴
میدونم اینجا جاش نیست و میدونم الان میگین باز این اومد و میدونم قبلا یه دور اعتراض کرده بودم... و الان میگین امتیاز وندلینو عوض کردیم اینم اومده فک کرده امتیازای همه عوض میشه و احتمالا این رو هم خیلیا میگن که همین نمره از سرشم زیاده

ولی من واقعا به این قصد نیومدم از قبل از شروع شدن مسابقات تا الان که تقریبا آخرشه هر گونه بی انصافی ای که فکرشو بکنین در حق من انجام شد، عیب نداره اینم اضافه میکنم تو کلکسیونم... فقط میخوام بهتون نشون بدم برای چی انقدر بهم بر خورده.

اول از همه در حالیکه من داشتم اون وسط بال بال میزدم، بدون اینکه کسی به من یا بقیه خبر بده قهرمان انتخاب شد. و فرستاده شد و بعد تازه به ما خبر دادن که عاره انتخاب شده. و من هیچی نگفتم... با اینکه میدونستم ایده های خیلی زیادی دارم برای مسابقه. و بعد قهرمان مون انصراف داد! و ما کاری که از اول باید میکردیمو کردیم. منو انتخاب کردیم در حالیکه در بهترین حالت پنج شیش امتیاز کم داشتم و این حتی بخاطر کم کاری من نبود شخصیتی که درباره ش نوشتم رو حتی خودم انتخاب نکردم، کوچکترین ایده ای نداشتم، و تمام این پست... کلمه به کلمه و تیکه تیکه ی ایده هاش ظرف بیست و چهار ساعت ساخته شد. میدونم که در نهایت دو روز دیگه هم وقت اضافه شد بخاطر یکی دیگه از قهرمانا... ولی خب من علم غیب نداشتم که عجله نکنم.

و من بازم هیچی نگفتم. با اینکه فقط دو روز وقت داشتم پستمو بنویسم. و با اینکه یکی از داورا تمام ایده های منو شنید و در نهایت به من گفت عملی نیست... چون نباید کتاب رو نقض کنم. و تقریبا تمام ایده هامو مجبور شدم از اول بسازم. و بعد مسابقه شروع شد! و من بهرحال پست دادم. و بعد پست وندلین رو دیدم. پست خیلی محشری ام بود...منم هیچوقت ادعا نمیکنم اگه این اتفاقا نیفتاده بود میتونستم عین وندلین بنویسم. فقط یه سوالی که برای من پیش اومد این بود که چرا کسی به وندلین نگفته که ازش امتیاز کم میشه؟! کتاب رو نقض کرده! و بعد کاشف به عمل اومد که بعله.. امتیاز کم نمیشه! بنده مراجعه کردم به داور مورد نظر و گفتن نمیدونستن این موضوع رو. البته تقصیر خودمم بود... چون من زیادی جدی گرفتم حرف ایشون رو.

دوباره مشکلی نیست! من که اصلا دیده نشده چیزی بگم. این بارم نمیگم. و بعد پست نتایج اومد! و بنده مشاهده کردم به من میگن پستم به اندازه کافی برای من خوب نبوده! در حالیکه میتونسته شاهکار باشه! آیا قبول کار نیمه تموم یه نفر دیگه، در حالیکه فقط دو روز برای تمام کردنش وقت داری( شب به من خبر دادن بنابرین یک روز) و تحویل دادن یه پست قابل قبول، با وجود تمام این اتفاقات، شاهکار نیست؟!

نخیر نیست!

بعله قبول دارم. ولی این بی انصافی نیست که از من توی این شرایط انتظار طنز ظریف و امضا توی رول و نشونه از ریگولوس داشته باشین؟! بر اساس چیزی که داور محترم به من گفته بودن، زمانی که ماجرا های رول اتفاق افتاده بودن یک سال بعد از مرگ ریگولوس بود... و من نمیتونستم بگم زنده ست... چون داور مذکور به من گفته بودن به هیچ وجه کتاب رو نقض نکنم و این تصور توی ذهن من ایجاد شده بود که اگر کتاب رو نقض کنم پستم حتی خونده هم نمیشه!

و نکته ی بعدی! من هر چقدر که میخونم و به هر کسی میدم پست رو بخونه کسی ابهامی نمیبینه توی داستان ... من نمیفهمم این از کجا اومده... خب اصولا کسی ابهام داره میگه براش برطرفش کنن نه اینکه این رو تقصیر داستان بدونه... خب چطوره که بقیه هیچ ابهامی حس نکردن آخه؟!

و یه چیز دیگه... از طرفی استفاده بیش از حد از سه نقطه بود...
خب توی سبک نوشته های من هر جمله از دو بخش تشکیل میشه... من خودم به این دو تا بخش میگم این و اون ولی میشه گفت قسمت اول پیام اصلی جمله ست... و بعد با سه نقطه از قسمت دوم جدا شده... و قسمت دوم در واقع یه توصیفه بر اساس قسمت اول. چیزی که اون رو توضیح میده و مال زیبا سازی متنه. اینطوری:

"ماهی کوچک و سفید رنگ شنا کنان به هستی پیوسته بود... و ما همه در روزمرگی های خودمان گیر کرده بودیم."

خب سبکمه! اگر لحن خوندنش رو رعایت کنید خیلی هم قشنگه... کجای این شبیه استفاده ی بیش از حده؟

به من گفتن پستم با پست های قبلی م مقایسه شده. پس بیزحمت موقع مقایسه این رو هم در نظر بگیرید که سوژه ی پست های قبلی م رو خودم انتخاب کردم. نه کس دیگه. تاپیکش رو خودم انتخاب کردم. اگر دوئل بوده خودم درخواست دادم یا قبول کردم. توی هیچ کدوم اون پست ها بطور ناگهانی پرتم نکردن وسط جمعیتی که نه تنها قبولم ندارن بلکه به چشم یه اولویت دوم از پیش شکست خورده بهم نگاه میکنن، و حداقل حداقلش برای هر کدوم از اون پست ها یه هفته وقت داشتم.

هیچ چیز دیگه ای برای گفتن نمیمونه... اولش میخواستم انصراف بدم... ولی دیدم بهتره یه اسلیترینی دیگه رم عین خودم بدبخت نکنم، که مجبور شه کار نا تموم نه تنها یه نفر بلکه دو نفر دیگه رو تموم کنه.

قضاوت با خودتون.


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۲ ۲۲:۵۴:۴۱

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱:۲۵ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴
ملت

این ریتای بوقی پاشد خودش رفت منو گذاشت که سوالا رو بنویسم بفرسم، خودش الان داره بدور از تمدن جوجه میزنه بر بدن حال میکنه

خلاصه که شرمنده دیر شد

بعله


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۲ ۱:۳۲:۱۰

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۵:۴۶ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴
اسب!

صاحب آواتار چلغوزم شدیم

نقل قول:
هیچی دیگه ارسی بهم می گه بچه، منم می خوام برای انتقام وزارت رو سرنگون کنم.

همین فرمون برو منم لج میکنم بت میگم بچه

نقل قول:
به اوباش: 0 –اوباش به هیچ چیز وفادار نیستن-

از رکاب ما طرد شدی. آه ای جوان، بصره از کدامین طرف است؟

نقل قول:
البته اگه دلت میاد، اون وقت تنها چیزی که شب می ری خونه پیش لیلی، اون موهای زشت آواتار چلغوزته.

من شبا نمیرم "خونه" پیش لی لی، اگه خونه داشتم که میگرفتمش لی لی شبا میاد "پاتیل درزدار " پیش من به همین وضوح

تایید شد. از نشان مشان ام خبری نی. تا چشت دراد.

مونیکا ویلکینز
خشونت من در مقابل این آملیا رو ببخشین... غیر قابل کنترله لامسب

البته این چیزی از کرم ریزی من کم نمیکنه، برا شما ام از نشان مشان خبری نیس

و اما بازم ماموریت جدید!

ماموریت جدید اوباش اینجا انجام میشه... و برای این ماموریت آملیا بونز، مونیکا ویلکینز و اوتو بگمن رو در نظر دارم... برای این ماموریت تا آخر روز پنجشنبه وقت دارین...

موفق باشین...

ملت اوباش که توی ماموریت قبلی بودن!

پست هاتون عالی بود... دستتونم درد نکنه... اگه ایرادی چیزی توشون دیدم که خیلی گنده بود حالا یا اینجا یا پخ بهتون اطلاع میدم...
خسته نباشین...

نقل قول:
گفتم دیگه اطلاع دادم ماموریت الان قبوله یا نه؟

کاملا قبوله... ممنون

نقل قول:
من جدیدم؟نه من جدیدم!بوق بر تو ریگول!

بله، تو از همه جدید تری
سلام ای جدید
ممنون ای جدید
نقل قول:
ببخشید اگه ماموریتم بد شد اطلاع داری که تو شرایطی نبودم که رو پستم وقت بذارم!خلاصه ببخشید.

بوق نگو، خیلیم عالی بود ای جدید
ملت اوباش!

یه چیز خیلی خوبی پیدا کردم جهت استفاده برای اول پست هاتون... شعار و اینا نیس ولی وقتی درستش کردم جالب در اومد...
تصویر کوچک شده

بعله... از این به بعد اول پست های ماموریتی که میزنین لطف کنین اینم بذارین بالاش که ملت بدونن ماموریت بوده... پست های قبلی تونم با اجازه اگه شد ویرایش میکنم اینو میذارم بالاش...

و یه چیز دیگه... گفته بودم نشان های تو امضا تون قراره یه تغییراتی بکنه...
تغییر کرد بعله... الان نشان های تمام اعضای فعال رو بهشون میدم... اسم اعضای غیر فعال که خیلی وقته آن نشدن رو هم اعلام میکنم که در صورت وجود بیان پخ نشان هاشونو تحویل بگیرن

اینا نشان هاست...

آلبوس دامبلدور
آملیا بونز
دراکو مالفوی
فاکس
مونیکا ویلکینز
اوتو بگمن
شنل قرمزی

از هزار شروع میشه... و تا ده میلیون هم سابقه داشته ادامه پیدا کنه... البته نه یدونه یدونه

بعله... از طرفی هرمیون گرنجر و موریل ویزلی رو داریم... به همراه گبریل دلاکور و پرنتیس لسترنج... اینا بیزحمت یه طوری به من خبر بدن که فعالن تو ایفا... که من نشان هاشونو تقدیم کنم به حالت دو دستی...

و این عضو گیری مادر هیپوگریف تسترال پدر همچنان ادامه دارد...


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۲:۱۶ شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴
اربوب! (خیلی باهاتون صمیمی شدم الان مثلا )
مهلت دوئل ما رو مرحمت بفرمایین یه هفته تمدید بکنین اگه صلاح میدونین البته
من چرا عین هکتور شدم
دادم پورفوسور رو کت بسته بیارن رضایت بده، پورفس؟! رضایت بده عمو ببینه؟


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴
برای چند لحظه، دادگاه در سکوت مطلق فرو رفت. همگی در حجم عظیمی از ترکیب سکوت و هیچی نفهمیدن فرو رفته بودند. پس از چند ثانیه، تراورز با همان چهره ی پوکر فیس و حق به جانب تلپ تلپ کنان از در بیرون رفت.

_شاهد بعدی!

ده دقیقه بعد

_شاهد بعدی!

ده دقیقه بعد

_شاهد بعدی!

ده دقیقه بعد

_داداش مگه تو شاهد بعدی نیستی؟!

ریگولوس با چهره ای پوکرفیس تر از همیشه به نگهبان دم در خیره شد.
_نمیدونم... هستم؟ نظر خودت چیه؟
_خب اگه نبودی که اینجا نایستاده بودی!
_ام... حالا که فکر میکنم داره یه چیزایی یادم میاد. بله. هستم.

ریگولوس که کاملا جوگیر شده بود کت و شلوار خیالی اش را تکاند و موهایش را تاب داد، و با تیریپ آلن دلون قدم زنان لبخند جورج مایکل وارش را به نمایش گذاشت و درون دادگاه قدم گذاشت.

ده دقیقه بعد

_داداش تو ام از ده دقیقه ده دقیقه پریدن خوشت اومده ها!

دادگاه همچنان در سکوت مطلق فرو رفته بود، و ریگولوس که بالاخره با وعده ی گالیون و شکلات وادارش کرده بودند از یک جا ایستادن و لبخند جورج مایکل وار زدن دست بردارد، بالاخره لبخندش را به ورژن مرلین مونرو وار سویچ کرد و روبروی جمعیت ایستاد.
_دوستان! دووووستان... دود دورو دورو دود دوستان!

ملت:

ریگولوس که با دوستان دوستان کردن خود حال میکرد ادامه داد:
_امروز، در اینجا جمع شده ایم... که عدالت را در ساله ی نورانی دادگاه بزرگ جادوگران برقرار و به لطف هیئت منصفه حق را به حق دار رسانده، در راه بوجود آوری و تامین دنیایی هر چه بهتر، با قدم هایی استوار و پویا و کارا، هر روز پیش از دیروز...

ملت:

سی دقیقه بعد

_و اینگونه است که امروز، به اینجا آمده ام تا شهادت خود را بر گفته های دوست عزیزم دراکو مالفوی، و علیه این کسی که تمامی این مدت من را و دوستان من را از راه راست منحرف نموده به راه زاویه دار اختراع خویش دعوت می نمود و ما هرگز نمی فهمیدیم! اعلام کنم، باشد که در راه صلح و دوستی گام بردارم، و بخش کوچکی از کاری عظیم باشم که چرخه های مهر و محبت آغازین آن به عدل جهانی پایانی رسیده دنیایی سبز و شاد را در زیر سایه ی حق تعالی خواستاریم!

ملت:

هیچ کس هیچ چیز از حرف های ریگولوس نفهمیده بود، اما چیزی که آشکار بود این بود که به درست بودن گفته های دراکو شهادت داده است. و البته چیز دیگری که آشکار بود این بود که دیگر هرگز کسی نمی توانست ریگولوس را در حال آن طوری حرف زدن ببیند... و پیش از آن هم هرگز کسی ندیده بود!

ریگولوس در میان نعره ی حضار بدون توجه به چرت و پرت هایی که گفته بود تعظیمی بتهوون وار کرد و به سمت در رفت.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴
ملت!

پست هاتون رو خوندم. بسیار هم خوب بودن... فقط یه سری ایرادات جزیی داشتن که بهتون الان یاداوری میکنم.

اوتو بگمن

بزرگترین ایراد پستت (که پست خیلی خوبی هم بود) این بود که پست قبلی سوژه رو به کل نادیده گرفته بودی... ینی در کل! طوریکه من خودم خواستم بعدت بنویسم برام سوال پیش اومد که چیکار کنم... سوژه خودمو ادامه بدم یا مال تو رو. انتهای پستت هم بنظرم کاملا مشخص نبود بعدش چه اتفاقی قراره بیفته... بجز اینا پستت واقعا عالی بود!

ورونیکا اسمتلی

والا هیچی دیگه همین... ایراد بزرگی نمیتونم ببینم... جزیی هم که کار من نیس دیدنش... ممنون... عالی بود...

دراکو مالفوی

تو هم همینطور... تو ام ممنون... عالی بود...

و اما ماموریت جدید!

سه نفر جدیدی که برای این ماموریت در نظر دارم اینا هستن...
آلبوس دامبلدور
دراکو مالفوی
فوکس

تاپیکی که برای ماموریت در نظر گرفتم اینجا هست...

تا سه روز دیگه... یعنی آخر یکشنبه وقت دارین که ماموریت رو تموم کنین...
سوژه درباره یکی از جانپیچ های لرد سیاهه که کش تنبون مرلینه و خب گم شده... و تو شلوار خود مرلینه در واقع رودولف و لودو و یه عده از مرگخوارا برای پیدا کردن کش تنبون تک تک میرن سراغ همه ی مرگخوارا تا ازشون بازجویی کنن و به هر نحوی که شده کش رو پیدا کنن.


ملت!

شما چرا یادتون رفته بود تو تاپیک به من گزارش بدین که ماموریت هاتونو انجام دادین؟! بدون اینکه گزارش بدین ماموریت تون محسوب نیمشه ها؟! چون ممکنه من نبینم. البته این بار رو دیدم. چون دفعه اول بود.

نشان های تو امضا هاتونم ممکنه یه تغییر کوچولو بکنه... قراره بجای این حلقه ها، عین همون ایده که ورونیکا داد و وینکی هم بعدش یه جایی بهم پیشنهادشو داد، یه مبلغی رو پایین اون اطلاعیه بنویسیم که هر چی رده ی طرف میره بالا تر اونم بره بالا...

ضمنا... بزودی قراره یه عکسی طراحی بشه شامل شعاری که برای اوباش قراره در نظر بگیریم... که میذاریدش بالای پست های ماموریت تون... که همه بدونن ماموریت اوباش بوده اون پست... پست هایی که قبل از ساخته شدن عکس میزنید رو هم بعدش ویرایش میکنم عکس رو میذارم بالاش...

چیزی که از شما میخوام اینه... که بیاید اینجا و شعار های پیشنهادی خودتونو بگین... که بعد از گفته شدن تمام شعار هاتون رای گیری کنیم و یکیشونو برای طراحی عکس انتخاب کنیم... همون طور که میدونین معمولا فونت های انگلیسی قشنگ تر در میان پس ترجیحا بهتره انگلیسی باشه... اما اگر شعاری که نهایتا انتخاب میشه فارسی هم بود مهم نیست... فونتش با من...

عضو گیری همچنان ادامه دارد!


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۵ ۱۸:۰۷:۲۷

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
بدینوسیله اینجانب ریگ لوس درخواست دوئل آل بوس رو می پذیرم

(یکی بیگیره منو )


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
والا عکس رو که من دوروس کردم، پاشو بیا عین اوباش بریزیم همدیگرو داغون کنیم
بیا دقیق تو پخ به من بگو ایراداتش چین. هر چیزی که دوس نداری. من درستش میکنم.

ملت!

ینی در واقع ملته ملت که نه... اوتو و ورونیکا و دراکو!
پست جدید توی محل ماموریت ارسال شد. متوجه شدم سوژه اصلا جای کار و فعالیت نداشت... عوضش کردم. یعنی در واقع الان دیگه داستان حول محور فلورانسو و آرسینوس بوقی نمی چرخه، قراره چهار نفری پاشن برن معتادارو جمع کنن، و شما میتونین یکی از معتادا باشین، میتونین تو راه ببینینشون و کمکشون کنین و یا اصن میتونین شورای زوپس باشین بزنین ریگولوس رو ناکار کنین
خلاصه که الان دیگه خیلی روش هست که بتونین خودتونو وارد سوژه کنین.
همچنان موفق باشین


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: باشگاه ترک اعتیاد ( سه دسته پارو!)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
پس از اینکه دو بنیان گذار بزرگ دست های یکدیگر را رها کردند و هر یک به راه خود رفتند، جدا از جمعیتی که ایستاده بودند و برای عوامل صحنه دست میزدند و جدا از نعره ی حضار، هر یک فکر های جدیدی در ذهنشان داشتند.

در همان حال، ندایی از شورای زوپس نازل شد:
_ریگولوس بوقی قصد نداری سوژه رو تموم کنی؟ بدمت دست فنگ؟ بدمت بالاک؟
_داداش ناموسا یه دو روز وایستا. دارم سعی میکنم.
_بدبخت؟ بوقی؟ کساوفته مرض؟

در حالیکه ملت پوکرفیس به شورای زوپس می نگریستند و فلورانسو تازه یادش آمده بود که شناسه اش بسته شده است و در حال عروج بود، سالازار یکهو افتاد و مرد.

_ها؟ همینجوری الکی سالازار افتاد مرد؟ اینجوری میخوای سوژه رو تموم کنی؟
_داداش ناموسا دو دقه خفه شو.
_تو اصن میدونی من کی هستم؟
_غلط کردم.
_نه جدا میدونی؟ چون من خودم یادم نمیاد.
_حالا وایسا فک میکنم میگم بت.

در همان حال سالازار یهو پقی زنده شد، در حالیکه اصلا خودش هم نمیدانست برای چی مرده بود. کمبود توجه داشت.

بدبخت.

گودریک در حالیکه به سالازار تازه زنده شده نگاه میکرد لبخند زد، و زمزمه کرد:
_قرارمون هنوز سر جاشه... نه؟!

سالازار به او خیره شد... و نفس عمیقی کشید.
_نه دیگه من الان هدایت شدم، یه زوپس خیلی گنده ای اون بالا بود اصن هنگ کردم، کنارشم فنگ بود و یه عالمه شیر. پاشو بیا بجای اینکه این دو تا بچه رو معتاد کنیم، برشون داریم چهار تایی بریم معتادای سطح شهرو جمع کنیم...

گودریک برای یک لحظه خشک شد. و تا آمد که قبول نکند، توسط زوپس اردنگی خورد. نگاهش روی چشمان سبز رنگ سالازار ثابت ماند، و سپس زمزمه کرد:
_بسیارخب... این دو تا بچه رو جمع میکنیم و دو تایی میریم تو سطح شهر تا معتادارو جمع کنیم... نیم ساعت دیگه دم در میبینمت.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۴
دراکو مالفوی

نقل قول:
پنج!

شانس اوردی، همین پنج رو میگفتی چاهار و نیم ملت میریختن سرت

تصویر کوچک شده


خوش اومدی!

فوکس

تصویر کوچک شده


تو ام خوش اومدی

* * *

اولین ماموریت اوباش که قولش رو داده بودم مال سه نفره قبل از اینکه بریم تو کار پست های تکی و روی اصل نوشته کار کنیم میخوایم ببینیم چطوری میتونیم کنار هم سوژه رو پیش ببریم.

اوتو بگمن
ورونیکا اسمتلی
دراکو مالفوی

برای دادن پست هاتون تا آخر روز سه شنبه وقت دارید... و محل ماموریت هم اینجاست...

موفق باشید!


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.