هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (یوآن.آبرکرومبی)



پاسخ به: مسابقات دوئل هاگوارتز !
پیام زده شده در: ۰:۱۲ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
نعره ى دلخراش سيم هاى گيتار الكتريكى با شدت هرررررچه تمام تر و بعد از چند ثانيه يوآن در ميان موج شادى و هياهوى تماشاگران وارد رينگ بوك.. چيزه.. دوئل ميشه. ميكروفون رو از چنگ گزارشگر مى قاپه و يك جيغى ميزنه.. يك جيغى ميزنه كه خفن ترين جيغ جيمز هم در برابر اون رنگ از رخسارش ميپره.

- if You Smeeeeeeeeeeell What Euan is Cookin???!!

طرفداران يوآن به وجد ميان. ميكروفون بيچاره رو محكم ميكوبونه تو فرق سر گزارشگر نگون بخت و اونو در جا به مقام والاى ناك اوت نائل ميكنه.

اين دفه موزيك ملايم و آرومى كه به قرص ديازپام مجهز بود، پخش ميشه و چارلى پا به رينگ ميذاره. اكثر تماشاچيا اونو هو ميكنن و باعث ميشن تنها مولكول باقى مونده از اعتماد به سقفش رو هم دودستى تقديم باد كنه!

صداى مهيب ليدر طرفداران يوآن، تدى گرگينه ى كله گنده، به وضوح به گوش مى رسيد كه دائما مى زوزيد[!]:

- روباهِ شهرِ لندن!

چا چا چا چا چا چا (افكت دست زدن تماشاچيا)

يوآن در حالى كه بدنش رو گرم ميكرد، رو به چارلى ميگه:

- بهت پيشنهاد ميكنم بيخيال دوئل شى چون با بد كسى در افتادى!

چارلى با اعتماد به سقف نداشته اش ميگه:

- همچنين!

يوآن:
چارلى:

رانــد اول

بالاخره مورفين با قليونش ضربه اى محكم به زنگ وارد ميكنه و اونو به صدا در مياره. دوئل شروع ميشه و دو طرف با چنگ و دندون و مشت و لگد و كف گرگينه اى و پنجه ى عقاب به جون هم ميفتن. توده اى به رنگ نارنجى و قرمز بوجود مياد كه گه گاهى دست و پاى يوآن و چارلى لا به لاى اون پديدار ميشد!

- پـــاااااااز!

دو دوئلگر بى اراده دست از مبارزه ميكشن و به ويولت كه تو جايگاه تماشاچيا نشسته و يه كنترلِ تلويزيونِ جادويى تو دستش بود، چشم ميدوزن.

- جوجه فكلى هاى احمق! ميدونين دارين به چه گناه قبيحى آلوده ميشين؟ دارين شخصيت ضد مشنگى جادوگرا رو خدشه دار ميكنين! چرا عينهو اون خون لجنيا كشتى ميگيرين؟ پ چوبدستى هاتون كو؟

يوآن و چارلى كه تا اين لحظه هويت جادويى شون رو از ياد برده بودن، سريع چوبدستى هاشون رو به سمت همديگه نشونه ميگيرن. لبخند رضايت روى لب ويولت نقش ميبنده و در حالى كه مشتِ پر از چسفيل ـش رو چپونده بود تو دهنش، دكمه ى پلِى رو فشار ميده.

- كروشيو!

طلسم از بيخ گوش يوآن عبور ميكنه!

مورفين از شدت هيجان قليونشو تو هوا تكون ميده!

- آخ ژووون! ژادوى شياه!

ابروهاى يوآن بالا ميان!

- چى؟ جادوى سياه؟ اگه اينطوريه پس بگير! سكتوم سمپرا!

چارلى به حالت اسلوموشن عين مكس پين به موقع خودشو پرت ميكنه اونور و همزمان با اون فرياد ميزنه:

- آواداكـ...

- متوقف شيد فرزندانم!

دست و پاى دو خروس وحشى دوباره قفل ميشه و به ناچار سرشونو بطرف منشأ صدا ميچرخونن و اينبار با دامبلدورِ كنترلِ تلويزيونِ جادويى به دست مواجه ميشن!

- آه فرزندانم! فرزندان روشنايى! يه نگاهى به پروفايلتون بندازين! چى ميبينيد؟ آ باريكلا.. ديديد؟ شما عضو محفل هستيد! شما سفيد هستيد و انتظار نميره به اين طلسم هاى ناپاك و شوم متوسل شيد فرزندانم! من اين ريشو تو بقالى مش پاتر سفيد نكردم! تو سفيد بودن سفيد كردم! متوجه منظورم ميشيد؟ بياييد سفيد باشيم و سفيد بمانيم و برترى سفيد رو به رخ جهانيان بكشونيم و...

و راند اول با درس اخلاق كليشه اى پروف دامبل به پايان ميرسه!

رانــد دوم

دوباره زنگ به صدا در مياد و چارلى ماندانگاس ويلچر رو كه داشت نقاط ضعف يوآن رو بهش گوشزد ميكرد، پرت ميكنه يه گوشه، ميخوره به طناب اونم يه خورده به خودش كش مياره و ميخوره به ميكروفون و در نهايت اونم ميخوره به دماغ گزارشگر و اونو پخش و پلا ميكنه!

چارلى به سمت يوآن حمله ور ميشه و چوبدستيشو ميكنه تو حلق يوآن! اندك طرفداران چارلى به شدت تشويقش ميكنن! يوآن در حالى كه اشك از چشاش سرازير شده بود، يه لگد حواله ى چارلى ميكنه و باعث ميشه پرت شه طرف طناب و بخوره به اون و انرژى پتانسيل درون چارلى به وجود مياد و بلافاصله به انرژى جنبشى تبديل ميشه و به سمت يوآن به پرواز در مياد و...

شــــــتـــــــرق! (افكت تصادف كله هاى يوآن و چارلى)

داد و هوار تماشاچيا به اوج خودش ميرسه! يوآن و چارلى چنان شل و ول راه ميرفتن كه اگه كسى خبر نداشت در حال تيكه پاره كردن همديگه ان، گمون ميكرد يه بطرى ويسكى نوش جان كرده ان!

بعد يه دقيقه بالاخره به سى و سه بندشون مسلط ميشن و دوئل رو از سر ميگيرن اما يه جاى كار ميلنگيد...!

- اكسپليارموس!
- اكسپليارموس!
- اكسپليارموس!
- اكسپليارموس!

مورفين متوجه قضيه ميشه و يقه ى دامبلدور رو ميگيره و ميگه:

- اى بوقى! شرا دوئلو خراب ميكنى؟ اين ژهرمارا شيه دارن نشار هم ميكنن؟ نكنه روحيه ى دامبوليشميت رو به اين دوتا بيشاره تژريق كردى؟

و بدون اينكه منتطر جوابى بمونه، ريش بلند بالاى پيرمرد پشك موى رو ميگيره و اونو پرت ميكنه يه گوشه و بلافاصله دامبل بيهوش ميشه و زبون از دهنش ميفته بيرون!

هاگريد كه خون غيرتش به جوش اومده بود، قليون مورفين رو، رو سرش ميشكونه، يه چندتا دور چرخ و فلكى هم نوش جونش ميكنه و با اردنگى از پنجره ميندازتش بيرون و مورفين زير لاستيكاى مينى ماينرِ اوراقىِ لارتن كتلت ميشه و مذاكره ى سه قطبى شدن جادوگران هم به دليل عدم حضور ايده پردازش، مـُهرِ لغو ميخوره و ناظران ويزنگاموت يه نفس راحت ميكشن!

هاگريد و تدى و ويولت با دكمه هاى كنترل ور ميرن تا بلكه اوضاع روحى و روانى يوآن و چارلى رو به حالت قبلى برگردونن اما بيش از حد فشار دادن دكمه هاى پاز و پلى باعث ميشه انرژى سرمايشى و گرمايشى از ترمزهاى پى در پى يوآن و چارلى، درونشون ايجاد شه و همونطور كه در كتاب مبانى برق جادويى ذكر شده، از اتصال دو سيم فاز و نول يه اتفاق ناگوار به وقوع ميپيونده و يوآن و چارلى هم مثالى از اين تعريف به حساب ميان پس... بــووووووووم!

حضار كلهم اجمعين:

روباه مكار و اژدهاى خفته به طرز وحشتناكى منفجر ميشن و پيكرشون خاكستر ميشه و تك تك رنك هاى پروفايلشون از بين ميرن و جاى خودشونو ميدن به رنك جديد التأسيسى به نام "شناسه هاى جزغاله شده"!

يك دقيقه سكوت به عنوان احترام و قدردانى از اين دو عضو صفر كيلومتر در نظر گرفته ميشه و بعد هاگريد آستينشو ميزنه بالا و ميگه:

- مثل اينكه بايد خودمون دست به كار شيم!

و به صورت قهرمانانه اى ميپره رو دافنه و بلافاصله تصوير سياه ميشه و صداى جيغ دافنه و خرد شدن استخوناش به گوش ميرسه!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
كى: يه مرد خيكى


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳
ويولت بودلر!
آدم با همه چيش حال ميكنه، مخصوصا نقداش!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۴۴ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
نام: يوآن آبركومبى
جنسيت: مذكر
سن: 17
گروه: گريفيندور
نژاد: اصيل زاده
پاترونوس: روباه
چوبدستي: 27 اينچ - چوب درخت آلبالو و ريسه قلب اژدها

خصوصيات ظاهري: چهره اي گرد و كك مكي، موهاي نارنجي مايل به قهوه اي، بيني عقابي و چشماني آبي!

خصوصيات اخلاقي: يوآن آبركومبى يكي از دانش آموزان گريفيندور ميباشد. او زماني كه هري سال پنجمي بود وارد هاگوارتز شد. با اينكه باهوش است اما به درس علاقه ي چنداني ندارد و باهوشي اش را صرف كارهاي ديگري ميكند. بسيار شوخ طبع است. كارهايش را اغلب بصورت فردي انجام ميدهد اما اين بدان معنا نيست كه از بودن با ديگران پرهيز ميكند. از فضولي خوشش مي آيد و معمولا در كارهاي ديگران دخالت ميكند. اما برخلاف اينها از جاه طلبي بسيار متنفر ميباشد. چشم ديدن اسلايتريني ها را ندارد. به سختي تسليم ميشود. وقتي كاري را با موفقيت به اتمام ميرساند، بشكني ميزند و اين يعني: تمام!

علاقه مندي ها: عاشق پيانو، روباه، رنگ نارنجي و از همه مهمتر حل كردن معماهاي پيچيده!

مهارت ها: او پيانيست بي نظيري است. همچنين در نقاشي مهارت فوق العاده اي دارد!
-------
شناسه ى قبلى

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۹ ۱۱:۰۷:۰۶

If you smell what THE RASOO is cooking!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.