هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ویکتور.کرام)



پاسخ به: نوزده سال بعد
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۱
#31
به دلیل اینکه پست شماره 3 ربطی به سوژه ندارد، ادامه از پست شماره 2.

دو نفر از دوستان جیمز که هر دو هیکل لاغر و قد بلندی داشتند و به جیمز شباهت زیادی داشتند به داخل تنه درخت بزرگ رفتند و مشغول گشتن آنها شدند. پس از دو دقیقه گشت و گذار در جیب های اسکور و آلبوس رویشان را به طرف جیمز کردند و گفتند:
- هیچی توی جیباشون نیست. فقط توی جیب های آلبوس چند تا سکه گالیون بود.

جیمز پوزخندی زد و گفت:
- فکر کنم باید به مامان و بابا بگم که رفتی توی کار دزدی از این و اون. در ضمن مگه بابا بهت نگفته بود با این پسره جلف دیگه نگردی؟ یادت رفته؟ باید یه جغد بفرستم امروز.

آلبوس از عصبانیت صورتش به قرمز تغییر رنگ داد و گفت:
- جیمز، من خودم این گالیون ها را از مامان گرفتم. تو نمیخواد نگران من باشی. تازه بابا کی گفت من با اسکور نگردم؟

- به هر حال من باید این چیز ها را اطلاع بدم. هر چی باشه من برادر بزرگترتم. باید به فکرت باشم.

آلبوس رویش را از جیمز به اسکور کرد و گفت:
- اسکور، بیا بریم. امروز اصلا حال کل کل با جیمز را ندارم.

اسکور به نشانه موافقت سری تکان داد و با جیمز به طرف شکاف تنه درخت رفت تا بتواند از آنجا خارج شود اما دو دوست جیمز جلویشان را گرفتند و جیمز گفت:
- تا نگید برای چی اومدید اینجا، اجازه خارج شدن ندارید.

اسکور که در ساخت داستان خیلی ماهر بود، گفت:
- هیچی باو. داشتیم اینجا واسه خودمون میگشتیم که یه صدایی شنیدیم. فکر کردیم گرگینه هست و اومدیم اینجا قایم شدیم.

و آلبوس در تکمیل حرف های اسکور گفت:
- ولی بعدش فهمیدیم با یه چیز بدتر از گرگینه رو به رو شدیم. یعنی شما ها.

جیمر دوباره پوزخندی زد و به دو دوستش گفت:
- بذارید برن این ترسوها.

پس از کنار رفتن دو دوست جیمز، اسکور و آلبوس از تنه درخت بیرون آمدند و به سمت قلعه حرکت کردند. در میان راه آلبوس گفت:
- چی شد پس این سنگه؟! چه طوری اونا پیداش نکردن؟

اسکور با قیافه متعجب شده گفت:
- نمیدونم. توی جیبمه.

سپس یک لحظه از راه رفتن دست برداشت تا سنگ را از جیبش در بیاورد اما متوجه شد که جییش پاره است و پارگی آن را به آلبوس نشان داد.


چند متر آن طرفتر، داخل تنه درخت

جیمز در حالی که راه میرفت پایش به قطعه کوچکی برخورد. خم شد تا آن قطعه را بردارد. نگاهی دقیق به آن انداخت و پس از چند ثانیه پوزخندی زد و آن را در جیبش قرار داد.


امضا نمی دم.


پاسخ به: نقدخانه ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۱
#32
بررسی پست شماره 633 خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس) الفیاس

سلام. خوبی الفیاس؟ زن و بچه خوب هستن؟ خوش میگذره؟

بریم سر نقدت دیگه.

خب. اول از همه بهتره که توی رول نویسی، به صورت نوشتاری بنویسید نه به صورت زبانی. مثلا:

نقل قول:
به نشانه ی موافقت سری تکون دادن


بهتره که اینجا از سری تکون دادند استفاده کنید. معمولا توی دیالوگ ها این جوری می نویسند.


نقل قول:
الفیاس و بانو با شنیدن حرف های استرجس به نشانه ی موافقت سری تکون دادن و رو به بقیه ی محفلی ها که نسبت به چند دقیقه ی قبل آرومتر شده بودند،‏ کردند و گفتند:
-‏ از ته قلبمون از شما معذرت میخواییم،‏ واقعا ببخشید،‏ دست خودمون نبود،‏ سر مراسم عروسی جبران می کنیم.


در اینجا یه کم غیر قابل تصوره که بانو و الفیاس در یک زمان با هم یه جمله را عین هم بگن. بهتر بود میگفتید الفیاس گفت یا بانو گفت و مثلا بعدش اون یکی تایید میکرد حرفش ها. اینکه توی یه زمان یه حرف را با هم بگن یه کم غیر قابل تصوره.

یه نکته دیگه که هست توی رولتون باید مکان ها را بولدش کنید. نقل قول:
مثلا آشپزخانه ی خانه ی شماره دوازده،‏ بعد از صرف صبحانه:
را باید به صورت بولد مینوشتید. نیازی هم به دو نقطه نیست وقتی بولد میشه.

نقل قول:
الفیاس و بانو ویولت در سمت بالای میز با هم نشسته بودند و به ملت محفلی خوش و خرم نگاه میکردند و در گوشی با هم حرف میزدند:


این الفیاس بانو دیگه عجب انسان های توانمندی هستند. یعنی هم دارن به محفلی ها نگاه میکنند و هم دارن حرف میزنن؟ بهتر بود اینجا برای فضاسازیتون از یه چیز دیگه استفاده میکردین به جای نگاه کردن.

توی رولتون یه قسمت از فعل های ماضی استفاده کردید و یه قسمت از فعل های مضارع. نباید اینجوری باشه. باید یا مضارع باشه یا ماضی. البته توی دیالوگ ها بحثش جداست.

نمونه از افعالی که استفاده کردید به صورت مضارع:

نقل قول:
بانو و الفیاس بر میگردن سر جاشون و با کمک بقیه ی محفلی ها لیست مهمون ها رو آماده میکنند،‏ پروتی و فرد هم طرف دیگه ی میز دارن اسامی ای رو که بقیه نوشتن رو روی کارت دعوت ها میفرستن و همشون رو بسته بندی میکنند.


در صورتی که در جمله های دیگتون به صورت ماضی نوشتید.

یه مورد دیگه هم که هست شما مدام اسم افراد را وارد کردید و خط تیره گذاشتید توی دیالوگ هاتون. نیازی به این کار نیست. میتونید اسم ها را حذف کنید چون دو نفر دارم با هم حرف میزنن. نمونش هم اینجاست:


نقل قول:
بانو:
-‏ هیچی استر جان،‏ داریم در مورد ازدواجمون و همینطور مهمون ها و مراسم حرف میزنیم.

الفیاس:
-‏ اااااا،‏ بانو،‏ دیدی چی شد؟ هنوز لیست مهمون هایی رو که باید واسه مراسم دعوت کنیم رو ننوشتیم! ‏

بانو:
-‏ واااااای! راست میگی! بچه ها ما رو ببخشید،‏ ولی باید بریم و لیست مهمون ها رو بنویسیم،‏ فعلا بای.


میتونستید بانوی آخری را حذفش کنید. یه مورد دیگه هم هست و اینه که اصلا فضاسازی نداره اینجا. فقط یه اسم خالی اوردید. بهتر بود طرز گفتن و اینا را هم اضافه میکردید. کلا باید بیشتر روی طرز نوشتن دیالوگ ها تمرین کنید.


نقل قول:
-‏ ولی عزیزم،‏ حیف نیستش که همه چیز رو میسپاری به این اسکلت؟ مگه خودت چته؟ اینو بفرست ببین میتونه چند کیلو نخود سیاه پیدا کنه،‏ آنی مونی واسه ناهار میخواد آبگوشت درست کنه!‏


درسته که بلا عاشقه لرده. ولی هیچ وقت اینجوری با لرد حرف نزده. هیچ کس جرعت نداره با لرد اینجوری حرف بزنه و تازه بهش هم دستور بده.

باید قبل از ارسال یه دور بخونید رولتون را. از فضاسازی بیشتر استفاده کنید و سعی کنید شخصیت های توی کتاب را همونجور که هستند بیارین توی رول هاتون.


امضا نمی دم.


پاسخ به: انجمن نقد پستها
پیام زده شده در: ۰:۱۲ جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۱
#33
بررسی پست شماره 18 ورزشگاه تیم گرد باد فرد.

سلام.

خوبی فرد؟ کاپیتانی خوش میگذره؟

خب. در مورد نقد پستت باید بگم که این نظرات شخصیه منه.


نقل قول:
فرد پس از پنج دقیقه آمد و با صورتی که از تعجب گرد شده( ) بود به اعضای تیمش که در حال درگیری بودند نگاه کرد.بعد گلویش را صاف کرد(چهار باره)و با تمام قدرت فریاد کشید:


فرد جان، کی از تعجب صورتش گرد میشه؟! اون چشه که گرد میشه. صورت کش میاد اصولا.

بهتر بود توی این قسمت بیشتر درباره درگیری بین اعضای تیم می گفتید. این جوری فضا سازی پستتون بیشتر میشد. البته همین که گفتید صورتی که از تعجب گرد شده یا صاف کردن گلو و فریاد کشیدن هم جزو فضاسازی به حساب میاد. هر چه قدر که فضاسازیتون بیشتر باشه، اون تصویری که توی ذهن شماست بیشتر با تصویری که توی ذهن خواننده است شباهات پیدا میکنه.


نقل قول:
- مگه شما سه سالتان است که این جوری به جان هم می افتید؟هرمیون از تو یکی دیگه انتظار نداشتم!!!!


توی دیالوگ ها نباید به صورت کتابی بنویسید. مثلا شما اگه دارید با دوستتون صحبت میکنید که کتابی حرف نمیزنید. بهتر بود جمله زیر را به این صورت ادامه میدادید:

مگه شماها سه سالتونه که این جوری به جون هم می افتین؟ هرمیون از تو یکی انتظار نداشتم.

نقل قول:
فرد که بخشش هرمیون را پذیرفته بود نگاهی به بازیکنان کرد و گفت:


من منظورتون را از بخشش هرمیون نفهمیدم. فکر کنم منظورتون عذرخواهی هریمون را پذیرفت بوده؟


نقل قول:
- در این فاصله که رفته بودم که شما هم از وقت استفاده کردید و خون هم را ریختید به دفتر پروفسور دامبلدور رفتم و از او اجازه گرفتم که برای تمرین برویم او هم این اجازه را به ما داد.


شما اول توی پستتون گفته بودید بعد از 5 دقیقه. آخه توی 5 دقیقه که نمیشه این قدر کار کرد. مخصوصا توی هاگوارتز که این قدر بزرگه. بهتر بود زمان اول کار را بیشتر میکردید.

*******************************************************

بقیه قسمت های پستتون هم خوب بود یا همین اشکالات تکراری را داشت که براتون نوشتم. فضاسازی باید بیشتر بشه. باید رختکن و جاهای دیگه را هم توصیفش کنید قشنگ تا پستتون قشنگ تر بشه. دو تا نکته دیگه هم هست که اون هم در مورد دیالوگ هاست. اولیش را یه بار بهتون گفتم که نباید کتابی بنویسید و باید به صورت زبانی بنویسید. دومیش هم درباره آرایشه اون هاست:

آرایشش میتونه به دو حالت باشه:

حالت اول: مثلا: فرد گفت: « حرفی که فرد زده. »
ادامه داستان.

حالت دوم: مثلا: فرد گفت:
- حرفی که فرد زده

ادامه داستان.

بیشتر از حالت دوم استفاده میشه. شما هم بعضی جاها از حالت دوم استفاده کرده بودید ولی بعضی جاها فراموش کرده بودید فکر کنم. راستی یادتون باشه که توی یه پست فقط از یه حالت استفاده کنید.


**/**/**/*/**/**//**/**/**/**/**/**/**/**//**/**/**/**/

اگه نظری پیشنهادی مشکلی توی نقد کردن من بود همین جا بگید تا ما هم استفاده کنیم.


امضا نمی دم.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
#34
سلام.

یه سوال داشتم: الان توی شناسه الفیاس اگه نگاه کنید اطلاعاتی که زیر عکسش هست بغل پیام ها یه چیزی هست به نام خلاصه. این برای چیه؟


امضا نمی دم.


پاسخ به: نقدخانه ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
#35
سلام به همه.

اولا از بانو متشکرم که دوباره مسئولیت اینجا را به من دادند. این تاپیک برای بهبود رول نویسی شماست. شما پس از نوشتن ادامه یه داستان یا نوشتن یه سوژه جدید، در صورتی که مایلید میایید اینجا و درخواست نقد میکنید تا من نقدش کنم.

به علت اینکه هدف ما پیشرفت است از حالا به بعد اگر حتی توی خانه ریدل هم پست زدید اینجا نقد میشه باز هم. البته اولویت با پستایی که توی انجمن خودمون(محفل ققنوس) زده شده.

شما میتونید بعد از نقد من، نظرتون را در صورتی که مایلید به نقدی که انجام شده بدید. میتونید هم اشکالات و ایراداتی که توی نقد بوده را همین جا بنویسید تا توی نقد های بعدی دوباره تکرار نشه.



امضا نمی دم.


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱
#36
تق تق تق

اسکور با پشت دستش به در اتاق لرد چند ضربه زد و سپس وارد اتاق شد و گفت:
- ارباب. کاری داشتید با من؟

ولدمورت برگه ای که در دستانش بود را به سمت اسکور گرفت و گفت:
- از اونجایی که این اگستوس سواد درست حسابی نداره و من هم دچار سر درد شدم میخواستم که این برگه را برای من بخونی.

اسکور برگه را از دستان ولدمورت گرفت و پس از صاف کردن صدایش شروع به خواندن کرد:
- اینجانب لرد ولدمورت تمام دارایی های خود به اضافه ی اربابیَتم (!) را به نام آگوستوس دلبندم میکنم.

آگستوس قبل از منفجر شدن لرد با ترس و لرز گفت:
- ارباب. گفتم که بهتون. به من گفتید بیام توی اتاقتون بعد این را نوشتید. لینی و اینا هم به عنوان شاهد جلسه اونجا حضور داشتن. ولی بعد یهو همه ما را بیرون کردید.

ولدمورت بار دیگر به فکر فرو میره تا اون صحنه ها را یادش بیاد اما هر چه تلاش کرد چیزی دستگیرش نشد و با صدای آرامی گفت:
- حتما حکمتی در کار بوده است و برای افزایش اقتدار ما قرار است شما چند روزی را به جای ما ارباب باشید آگو جان. از امروز تا یک هفته دیگر تمام اختیارات به دست شماست. موفق یاشید.


امضا نمی دم.


پاسخ به: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱
#37
1) در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم. شما هم کمی از پیشینه و نحوه فعالیتت بگو.


من ویکیم. کله من هم زخم نداره ها. ببینید و توجه کنید. کله ای صاف و بدون هیچگونه زخم.

2) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. به دامبلدور اعتقاد داری؟

بانو ویولت. شما واقعا تام را وارد این دنیا کردید؟ من همش فکر میکردم این دامبل این کار را کرده. بازم که این ویدا اشتباه ترجمه کرده کتاب ها را.

3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟

عشق را دیدی سلام ما را هم برسون بهش.

5) حاضری تمام و کمال در مقابل ولدمورت بایستی و با اون بجنگی؟

ولدک باید در مقابل من وایسه.

6) کار گروهی در محفل ققنوس خیلی مهمه. حاضری با هم گروهیات کنار بیای و همکاری کنی؟

چرا من با اونا کنار بیام؟! اونا هم یه کم با من کنار بیان.

7) بنظرت عمل های زیبایی متفاوت مانند عمل بینی و گونه و کشیدن پوست و ... تاثیری در بهبود ظاهر لرد ولدمورت داشته؟

آره باو. خیلی خوف شده ولدی.

8) لینک سه تا از سفیدترین پستات رو اینجا بذار

این و این و این.

پ.ن: میتونید لینک سه تا از سیفید ترین پستام را در شناسه هری پاتر و یا در همین شناسه ویکتور کرام ببینید. همشون سیفیدن.

شما با کله زخمی نسبتی دارین؟
خوش اومدی ویکی.
تایید شد‏!‏


ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۱ ۱۱:۴۴:۲۰


Re: پایگاه اطلاع رسانی لیگ کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱
#38
جدول مسابقات:

گردباد - فانوس: 21 مرداد تا 2 شهریور. اعلام نتایج داوری: 3 و 4 شهریور.

فانوس - ترنسیلوانیا: 4 شهریور تا 16 شهریور. اعلام نتایج داوری: 17 و 18 شهریور.

ترنسیلوانیا - گردباد: 18 شهریور تا 30 شهریور. اعلام نتایج داوری: 31 شهریور و 1 مهر.

* در این فرصتی که باقی مانده تا مسابقات، بازیکنان میتوانند در ورزشگاه های خود سوژه بگذارند و آنها را ویرایش نمایند تا برای مسابقات آماده باشد.

* اگر سوژه در روز مسابقه( شنبه ها) ارسال نشود، از آن تیم 10 امتیاز کسر خواهد شد.

* برای اینکه در هنگام مسابقات مشکلی پیش نیاید حتما اطلاعیه ها 138 به بعد را با دقت مطالعه نمایید.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۲:۴۹:۰۷

امضا نمی دم.


Re: پایگاه اطلاع رسانی لیگ کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱
#39
سلام.

داور های مسابقه کوییدیچ مشخص شدن:

ویکتور کرام و پرسی ویزلی.

امتیازات از طرف هر دو ما داده میشه و بعد از اون امتیازات میانگین گیری میشود و امتیاز نهایی بدست میاد. بعد از انجام هر مسابقه ای امتیازات در اینجا زده می شود و سپس در همان تاپیک میانگین گرفته میشود.

قوانین امتیاز دهی هم در این تاپیک زده شده است.

و مهم تر از همه:

تغییری در برگذاری مسابقات داده شده. اول اینکه هر مسابقه را برای این که رول های بیشتری زده شود و فرصت بیشتری باشه، دو هفته شد. و دومین تغییر اینکه هر تیمی برای هر مسابقه سوژه خودش را میده و فقط اعضا تیم خودش سوژه را ادامه میدن.

در پست بعدی جدول مسابقات زده می شود.


امضا نمی دم.


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۰:۰۳ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱
#40
1.

ویکتور سوار جاروی نیمبوس 2012 اش شد و یک بار دیگر به پرواز در آمد. با دقت دور تا دور اتاق را میگریست تا از بی عیب بودن آن مطمئن شود. پس از سه دور چرخیدن به دور اتاق بیضی شکل دسته جارویش را به طرف پایین کشید و در کنار سالازار اسلیترین فرود آمد. ویکتور رویش را به طرف سالازار کرد و گفت:
- من مطمئنم این بی عیب ترین زمین ساخته شده است. با سرپوشیده شدن زمین دیگه ما مشکل آب و هوا را نداریم. فردا هم هماهنگ کردم وزیر سحر جادو و مسئولین کوییدیچ بیان تا این اختراع من را به ثبت برسونن.

سالازار با بی حوصلگی گفت:
- این زمین کار نمیده. مطمئن باش.

ویکتور بدون توجه به حرف های سالازار ادامه داد:
- سالاد(!) فکرش را بکن. بزرگنرین اختراع قرن را به نام من ثبت کنن. فردا مسابقه ریونکلاو و گریفندور برای آزمایش این جا برگذار میشه.

فردای آن روز، سالن مسابقات سرپوشیده کوییدیچ

ویکتور ردای شیک و مجلسی پوشیده بود و دست به سینه کنار سالازار نشسته بود و بی صبرانه منتظر شروع مسابقه بود. پس از گذشت چند دقیقه روفوس اسکریم جیور، وزیر سحر و جادو، نیز آمد و کنار ویکتور نشست و پس از سلام و احوال پرسی گفت:
- آقای کرام. من میدونستم شما میتونید این کار را بکنید. من از همون روز اولی که شما را دیدم، استعداد های نهفته شما را کشف کردم. آورین.

ویکتور لبخندی زد و گفت:
- نظر لطفتون آقای وزیر.

با تمام شدن حرف ویکتور، لی جردن، گزارش گر بازی میان گریفندور و ریونکلاو در چوبدستیش گفت:
- با عرض سلام و خسته نباشید به تمامی تماشاچیان گرامی. همون طور که میدونید امروز بازی میان دو تیم گریفندور و ریونکلاوِ. این بازی با بازی های قبل در اینکه بازی توی محیط بسته هست تفاوت داره. این زمین را آقای کرام عزیز زحمت کشیدند و درست کردن.

همه افراد حاضر در ورزشگاه برای ویکتور دست زدند و او نیز از روی صندلیش بلند شد و تعظیم کوتاهی به سوی آنها کرد.

بعد از قطع شدن صدای تشویق ها دوباره لی جردن شروع به صحبت میکنه:
- بله. داور مسابقات، خانم هوچ، توپ های مسابقه را رها میکنه و چهارده تا بازیکن به هوا میرن. آنجلینا جانسون سرخگون را میگیره. با یه حرکت زیبا از یه توپ بازدارنده جا خالی میده و توپ را داخل دروازه میزنه. ده امتیاز به نفع گریفن...

شترق.

آنجلینا جانسون سرش با سرعت به دیوار زمین برخورد میکنه و با شدت از سرش خون میریزه. از شدت درد نمیتونه چیزی بگه و سرش را آرام روی زمین گذاشت و ...

وزیر بعد از دیدن اون صحنه با تندی میگه:
- کرام. دوباره هم دست به آب دادی. من از اولش هم میدونستم تو هیچی نمیشی. فردا باید راس ساعت 2 بعد از ظهر توی جلسه دادرسیت حاضر بشی تا چوبدستیت را هم ازت بگیریم. تو باعث شدی آنجلینا عزیز از میان ما برود.

2.

به طور کلی داشتن هرگونه وسیله جادویی به جز وسایل کوییدیچ( مانند توپ ها و جارو) و ضربه زدن به بازیکن حریف با هر چیزی جز پرتاب توپ بازدارنده به سمت آنها و هم چنین انجام دادن وظیفه یکی دیگر از بازیکنان( مثلا بازیکنی که مدافع نیست به توپ های بازدارنده ضربه بزند و گرفتن اسنیچ توسط بازیکنی غیر از جستوجوگر.) خطا میباشد.
3.

الان همه گفتند 1473. پس اینه. من تقلب نکردما.

4.


دعوا کردن، با سر در دل کسی کوباندن، مشت زدن، توهین به داور، فحش دادن به بازیکنان، خوردن نوشیدنی ها انرژی زا و دوپینگ کردن.


امضا نمی دم.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.