هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: عضویت در تیم ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹
سلام!

من میخوام عضو بشم !

پایه پایه هستم!

نمیتوان درخواست کتی بل را رد کرد!


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹
با کی:

با سوروس اسنیپ


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹
پاترونس شیر سفید:

کتی یک هفته بود داشت تمرین میکرد! با تمام وجود میخواست که عضو محفل بشود ولی تا پاترونسش را یاد نمیگرفت نمیتوانست عضو بشود! هر روز در اتاقی نمور در هاگوارتز میرفتند و تمرین میکردند! اتاق پر از گرد و خاک بود برای همین هر روز کتی یک بسته دستمال کاغذی همراهش میبرد. او دختر شادی بود و واقعا اینطور بود! ولی در این مسئله به مشکل خورده بودند!
- آه... ببین کتی توباید تمام خاطرات یا احساسات شادت رو یکجا جمع کنی و روشون فکر کنی... تو همیشه شاد و خندونی انتظار نداشتم، یک هفته طول بکشه! تازه هنوزم نتونستی یک ضعیفشو درست کنی!
- پروفسور لوپین... خودتون من رو میشناسید... اخه من که تمام خوشحالی های اون لحظه رو توی ذهنم نگه میدارم... ولی هیچ اتفاقی نمی افته! حالا اگر یاد نگیرم طوری...
- اره کتی طوریه اگر میخوای عضو محفل بشی باید یادش بگیری!
- پروفسور مثلا ممکن نیست با یک احساس دیگه...
- نه کتی! نمیشه!
ولی کتی راستش را به لوپین نگفته بود! او تابه حال تونسته بود قوی ترین پاترونس رو بسازه... ولی... با حس خشم.
هر وقت با تمام وجود خشم گین میشد میتوانست قوی ترین پاترونسی که دیده بودید را بسازد!
حتی ماگل ها هم میدانستند... خشم مال خوب ها نیست! مال جبهه خوب ها نیست!
ولی کتی بیچاره چه کار میتوانست بکند؟
- ببین کتی تو نمی دونم چرا...
کتی فریادی کشید:
-من میتونم بسازم، میفهمی؟

دود از سرش بلند شده بود!

- اکسپکتو پاترونم...

ناگهان شیری سفید و ماده از نوک چوبش بیرون جهید!
رو به لوپین غرشی کرد و ناپدید شد!
صورت لوپین سفید شده بود!
- کت... کتی... تو... تو... با خشمت؟

او چه کار کرده بود؟


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۱:۳۵ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹
پاترونس شیر سفید:

کتی یک هفته بود داشت تمرین میکرد! با تمام وجود میخواست که عضو محفل بشود ولی تا پاترونسش را یاد نمیگرفت نمیتوانست عضو بشود! هر روز در اتاقی نمور در هاگوارتز میرفتند و تمرین میکردند! اتاق پر از گرد و خاک بود برای همین هر روز کتی یک بسته دستمال کاغذی همراهش میبرد. او دختر شادی بود و واقعا اینطور بود! ولی در این مسئله به مشکل خورده بودند!
- آه... ببین کتی توباید تمام خاطرات یا احساسات شادت رو یکجا جمع کنی و روشون فکر کنی... تو همیشه شاد و خندونی انتظار نداشتم، یک هفته طول بکشه! تازه هنوزم نتونستی یک ضعیفشو درست کنی!
- پروفسور لوپین... خودتون من رو میشناسید... اخه من که تمام خوشحالی های اون لحظه رو توی ذهنم نگه میدارم... ولی هیچ اتفاقی نمی افته! حالا اگر یاد نگیرم طوری...
- اره کتی طوریه اگر میخوای عضو محفل بشی باید یادش بگیری!
- پروفسور مثلا ممکن نیست با یک احساس دیگه...
- نه کتی! نمیشه!
ولی کتی راستش را به لوپین نگفته بود! او تابه حال تونسته بود قوی ترین پاترونس رو بسازه... ولی... با حس خشم.
هر وقت با تمام وجود خشم گین میشد میتوانست قوی ترین پاترونسی که دیده بودید را بسازد!
حتی ماگل ها هم میدانستند... خشم مال خوب ها نیست! مال جبهه خوب ها نیست!
ولی کتی بیچاره چه کار میتوانست بکند؟
- ببین کتی تو نمی دونم چرا...
کتی فریادی کشید:
-من میتونم بسازم، میفهمی؟

دود از سرش بلند شده بود!

- اکسپکتو پاترونم...

ناگهان شیری سفید و ماده از نوک چوبش بیرون جهید!
رو به لوپین غرشی کرد و ناپدید شد!
صورت لوپین سفید شده بود!
- کت... کتی... تو... تو... با خشمت؟

او چه کار کرده بود؟


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹
سلام بر روح های سیاه ( سلام بچه ها)

1. هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران/محفل را با زبان خوش شرح دهید.
من هیچ سابقه ای ندارم ( جیبامو بگردید)
به جز اینکه یک سوال : ایا میتونیم تو هم دوتاش باشیم؟( واسه جاسوسی؟)

2. به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
این سوال واقعا مسخرس ( دامبی ریشو) لرد گرامی ( جوابو تو همین دوتا گفتم)

3. مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟
کشت قدرت و خشم

4. به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
دامبلدور( دامبوی ریشو)

5. به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
در خواب های شیرین

6. بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
جاسوسی نشان دادن خود به عنوان یک عضو وفادار ( بخونید زندگینامم رو) همون کاری که اسنیپ کرد

7. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
در چشمانش خیره و سعی میکنم زبانش را بفهمم

8. به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
زبانتان را گاز بگیرید به شما مربوط نیست

9. یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
باش فرش ببافیم
برای سوروس یک شال کردن خار خاری ببافیم



تاییدم کنید وگرنه سر به نیست خواهید شد شما را به چهار چرخ میبندم و از هر طرف میکشمتان تا پاره شوید زمین و زمان را به هم میدوزم و دنیا را هم جهنم میکنم!


کتی گرنجر!
سلام و خوش اومدین.
نمی‌تونین عضو جفتش باشین. یا محفلی باید باشین و یا مرگخوار.
بریم سر اصل مطلب!
در واقع جایی در کتاب ذکر نشده کتی بل محفلیه. لاکن در مورد سفید و سیاهیش باید نظر لرد رو هم بپرسم.
جدا از این مساله، برای شما عضویت در جبهه زوده. چرا؟ چون هنوز کلی چیز هست که باید یاد بگیرید. از سوژه پردازی و نوشتن رول ایفای نقش گرفته، تا شخصیت پردازی!
برای مثال، شما شخصیت کتی بل رو دارید با آواتار هرمیون گرنجر! این درست نیست. شما می‌تونین از عکس‌های کتی بل که تو اینترنت موجوده استفاده کنید و یا حتی از عکس شخصیتی که تو فیلم و کتاب نبوده. اما هرمیون قطعا گزینه خوبی نیست.
مورد بعدی، رفتارمون به عنوان یک مرگخوار و در قالب ایفای نقشه. مثلا یک مرگخوار یا کسی که تمایل به سیاهی داره، لرد رو تهدید به سر به نیست کردن نمی‌کنه!
عجله نکنین. وقت بذارید و پست اعضای قدیمی تر رو بخونین، بنویسید، نقد بگیرید و از بقیه در مورد سوال‌هاتون راهنمایی بخوایید. اینجوری خیلی زود پیشرفت می‌کنید.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۶ ۲۳:۰۰:۲۲

ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
-پروفسور امبریج من...
- ساکت شو دختره ی گستاخ چرا نحوه اموزش من رو زیر سوال میبری؟
- ولی من قصد ...
- کتی بل ساکت شو ای دورگه ضعی...
- خفه شو امبریج حتی اگر بخوای من رو اخراجم بکنی اینقدر فهم و عقل نداری ،من یک اصیلم ! اصیل !
و تو حتی جرعتم نداری چون اصلا هیچی از مقابله با جادوی سیاه بلد نیستی...
- کتی بل ! اخراج...
کتی با چشمانی اشک الود و عصبانی به راهرو دیوید . دلش خیلی شکسته بود ... بس بود دیگر باید انتقامش رو میگرفت حتما همین کارو میکرد ! زیر لب زمزمه کرد:
- دورگه ضعیف من انتقاممو ازت میگیرم حالا میبینی...


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
{قطار شکنجه آور سکوی نه و سه چهارم }
هرمیون ،رون ،کتی و هری در سکو منتظر امدن قطار بودند که البته این حرف خیلی راست نیست !چون قطار امده بود و نزدیک 2 دقیقه بعد میخواست برود، ولی خانم ویزلی همچنان انها را در اغوش کشیده بود و توصیه شان میکرد .
- مامان میشه بزاری بریم؟
کتی سقلمه ای به رون زد و او را ساکت کرد !
زیر لب زمزمه کرد:
-رون مادرت همین جوریش ناراحته تو میخوای بیشتر ناراحتش کنی ؟
رون با اعصابی خرد زیر لب زمزمه ای عصبی کرد :
-خب قطار داره میره !
هرمیون هم که دست کمی از رون نداشت !اما تمام سعیش را میکرد ارام بنظر برسد ...
هری تنها کسی بود که شکایتی نکرده بود ...
- هی هری ، چته چرا عین نوزاد شدی خب ولی کن بیا بریم دیگه...دیر شد ساعتت رو یک نگاهی بنداز ...
- هان ... اره باشه خب خانم ویزلی ما بریم دیگه قطار داره میره ...
خانم ویزلی با چهره ای اکنده از اندوه به انها نگاهی انداخت ولی بالاخره اجازه داد بروند ...
- هی رون یکم مامانتو درک کن اون مارو دوست داره الان که مرگخوار ها ازاد شدن معلومه که باید ناراحت باشه اصلا درکت نمیکنم خیلی بی احساسی ...
- ولی کتی ...
- رون ،کتی راست میگه !
- بچه ها فعلا بیایید بریم الان قطار راه میفته .
- اره بریم تا من توی هاگوارتز یکم احساس توی کله ی رون فرو کنم ...البته اگر فرو بشه !


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: اتاق ضروریات (محل جلسات الف دال)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
سلام کتی هستم میخواستم توی محفل عضو شم میدونید که کتی تو گروه دامبلدوره من میخوام عضو شم لطفا راهنمایی ...


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
هری خسته تر از ان بود که بتواند با رون بحث کند برای صندلی کنار شومینه با تکالیف 5 طوماری پروفسور اسنیپ تازه تمام شده بود و او دیگر هیچ انرزی برای هیچ کار نداشت واقعا نمی توانست کتی را درک کند چگونه 5 طومار تکلیف اسنیپ را نوشته به علاوه تکالیف اضافه که میشد 7 طومار! درکش نمیکرد چون حالا داشتند با هرمیون درباره فردا که میواستند به هاگزمید بروند برنامه میچیدند انها که بودند ؟ همین حالا هم مطمئن بود کتی در امتحان هایش بیست میشود
- هی . هری چت شده چرا لب و لوچت اویزونه ؟
- هان چی ؟ اهان نه یکمی خستم من برم بخوابم ...
- اره همین کارو کن چون واقعا خسته بنظر میای
- هرمیون ؟
- هان
بنظرت هری یکم ناراحت نبود؟
- هان چی نه بابا کی گفته مثلا از چی ناراحت باشه؟
- خب نمیدونم ولی فیاقش اینو میگفت
- نه بابا تکالیف اسنیپ مثل شکنجس برای هری بد بخت
- وا .....
- بابا کتی همه که به خوبی تو نیستند هستن؟
- اصلا ولش کن راستی دلم میخواد زود تر برم زونکو دلم میخواد اون شیرینی های شیرین بیانو زود تر بخورم
رون همچنان در صندلی خود فرو رفته بود و داشت در خواب و بیداری هذیان میگفت
- اره 2 کیلو شیرین بیان.... 5 کیلو پاستیل شکری ........
- خب باشه هرمیون من رفتم بخوابم تو هم خیلی زود به من بپیوند شبت خوش
- اره شب خوش کتی عزیزم


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
سلام دوئل رو با گابریل تیت میطلبم با شهامت گیریفیندوری ها قوی و نترسند بیا جلو گابریل


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.