[spoiler=کی؟]لینی وارنر[/spoiler]
گوینده لباس مشکی پوشیده و با چهره ای اندوهگین به دوربین نگاه می کنه و اعلامیه ای را می خونه:
- ... این قبر اگر چه تاریک است
اگر چه سنگی سیاه بر پیشانی دارد
اگر چه وقتی واردش می شوی دلت می گیرد
اگر چه چشمان زیبایت را می آزارد
اگر چه .........
اما آنکه دلش در این قبر آرمیده دوستتان دارد
و اگر یک شب نوشته هایتان را نخواند
دلش برایتان تنگ می شود
... در اینجا توجهتون رو به پخش زنده از مراسم عزاداری ریگولوس بلک جلب می کنم.
در این لحظه صفحه تاریک میشه و وقتی دوباره روشن میشه تصویری از ارتفاع بالا که به وسیله آنتونین و تیم فیلم برداری در حال تهیه است از مصلی بزرگ سالازار کبیر نشون داده میشه.
جمعیت زیادی مقابل مرقد سالازار نشسته اند و گریه می کنند. ارباب به همراه جمعی از مرگخواران ( بلاتریکس، آنی مونی، رودولف، لینی و زنوفیلیوس) در جایگاهی مقابل جمعیت نشسته اند. ارباب با چهره ای مات و بدون احساس، با چشم هایی سرخ و با ردایی مشکی به نقطه ای نا مشخص زل زده و هیچ حرکتی نمی کند. بقیه مرگخواران دور و برش هم در حال گریه هستند.
ایوان در میان جمعیت این طرف و آن طرف می رود و پذیرایی های لازم را به عمل می آورد.
- جانم آقا چی لازم دارین؟ آب؟ باشه به بچه ها گفتم الان می رسه.
در طرف دیگر، مورفین با حالتی ماتم زده کنار در مصلی ایستاده و به میهمانان خوش آمد می گوید.
- سلام. بقای عمر شما باشه.
مورفین:
- شلام آقا. خیلی خوش آمدید. بفرمایید. بفرمایید. فیییییین.
دوربین دوباره جایگاه مصلی رو نشون میده. روفس در حالی که یک برگه در دستش گرفته از سکو بالا میره و روبه روی میکروفون قرار می گیره.
- سه دو یک یک یک یک دو دو دو دو دو یک یک یک یک یک سلام سلام سلام سلام (افکت اکوی صدا)
او سرش را پایین می آورد و با رز ویزلی که مسئول تنظیم کار های الکترونیکی و برقی است در مورد صدای میکروفون صحبت می کند.
- ... سه دو... عالیه دیگه دست نزن... اهم... سلام می کنم خدمت همه حضار گرامی مجلس... قدم رنجه فرمودید امروز برای مراسم عزاداری مرحوم از دست رفته، این جوان ناکام، این مرگخوار نو شکفته، ریگولوس بلک تشریف آوردید. این غم بزرگ رو به همه شما، خصوصا" به خانواده آن مرحوم، و ارباب، لرد سیاه کبیر و به پیشگاه مقدس سالازار تسلیت عرض می کنیم. مراسمات مختلفی در ادامه خواهیم داشت. در این مرحله دعوت می کنم از برادر مرحوم، سیریوس بلک تشریف بیارن برای قرائت وصیت نامه!
در این لحظه افراد کنار لرد دست و پای لرد رو نگه میدارن تا آرامش خودشو حفظ کنه و سیریوس رو هم پیش برادرش نفرسته.
سیریوس از میان جمعیت رد میشه و چشمانی که از اشک خیس شده به بالای سکو میره.
- منم عرض سلام و تسلیت دارم خدمت همه شما. بدون مقدمه دیگه ای وصیت برادر مرحومم رو برای شما می خونم:
الا ای رهگذر منگر چنین بیگانه بر گورم
چه میخواهی چه میجویی در این کاشانه ی عورم
چسان گویم چه میجویی حدیث قلب رنجورم
از خوابیدن
در زیر سنگ و خاک و خون خوردن
نمی دانی چه میدانی که اخر چیست منظورم؟
وقتی که من مردم:
من را در تابوتی سیاه بگذارید تا همگان بدانند زندگی سیاهی داشتم
چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند هنوز هم چشم به راه هستم
دستانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند به خیلی چیز ها دست نیافتم
دهانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند حرف هایی بر لبانم خشکیده اما به لب نیاوردم... (مورد آخر اشاره به حوادث قلم پر)
در این لحظه جمعیت با این متن غنی عمق فاجعه را درک می کنند و همه شروع به زدن در سر و صورت خود می کنند و عده ای هم غش می کنند.
لرد روفس صدا می زند و در گوش او چیزی می گوید. او نیز دوباره سمت میکروفون می رود و می گوید:
- همین الان لرد سیاه مطلبی رو گفتند که خدمت شما عرض کنم. خانه ریدل و کل دهکده اطراف خانه سه روز به عزای عمومی میره و هر گونه کشت و کشتار و شکنجه با واکنش بدون گذشت ارباب مواجه میشه.
صحنه های عزاداری و خواندن ادامه وصیت نامه کوچیک میشه و مجری کنار صفحه ظاهر میشه.
- متاسفانه وقت برنامه ما به پایان رسیده. از همکارانم به خاطر پشتیبانی زنده از این مراسم در مصلی سالازار تشکر می کنیم. شما می تونید ادامه مراسم رو از شبکه مرگخوار تی وی مشاهده کنید...
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۶ ۱۱:۳۲:۱۲
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۶ ۱۱:۳۳:۴۶
آقا منم امروز امتحان کردم جواب داد. برید ایمیلاتونو ثبت کنید.
به زودی در جادوگر تی وی.
در هفته آینده (روزش مشخص نیست) بیننده جادوگر تی وی باشید.
افشا سازی سیریوس بلک جلوی چشم جامعه جادوگری از آزکابان و فرار مخوف او که تبدیل به بزرگترین راز قرن شده است.
به زودی در جادوگر تی وی.