بازرسی که موهای فرفری پر پشتی داشت نگاهی به ساعتش کرد و گفت: دیگه نمیتونیم بیشتر از این منتظر بمونیم. وزیر نمیاد که نمیاد، خودمون بازدید ها رو انجام میدیم و در اخر گزارش کار رو میدیم بخونه. استیو، الان نوبت بررسی کجاست؟
استیو دسته ای از کاغذها را روی تخته شاسی اش بالا پایین کرد تا در نهایت گفت:الان باید به نیروگاه اتمی سیاهان سرکشی کنیم قربان.
معاون قد بلند وزیر لباسش را مرتب کرد و گفت: بعد از این بازدید ها یه نامه اعتراض آمیز مینویسیم برای مقامات بالا و زیرآب وزیر رو میزنیم. این وضع نمیتونه ادامه پیدا کنه.
استیو:ببخشین قربان فرمودین به کجا نامه مینویسیم؟
...مگه کری پسر؟ گفتم به مقامات بالا.
...آخه قربان مگه ما توی جامعه جادویی مقامی بالاتر از وزیر هم داریم؟
معاون در حالیکه سوت زنان به سقف نگاه میکرد و مشغول شمردن ترک های آن بود گفت:پر حرفی نکن پسر جان. راه بیفتین بریم.
لحظه ای بعد تیم بازرسی که از دو بازرس، دو معاون وزیر و یک منشی (استیو) تشکیل شده بود در جلوی نیروگاه اتمی ظاهر میشن.
بازرس مو فرفری درست بعد از فرود دماغش رو در هم میکشه و با چهره منزجر شده ای میگه:پیف پیف پیف! این چه بوییه میاد اینجا؟! نکنه مواد اتمی نشت کرده؟
استیو آب دهنش رو قورت میده و میگه:فکر نمیکنم، مواد اتمی بوی پهن گاو میدادن قربان؟
در همین لحظه در باز میشه و رز در آستانه در ظاهر میشه. رز که با دیدن گروه بازرسی جا خورده خودش رو جمع و جور میکنه و سعی میکنه بدون سوتی دادن وضع پیش آمده رو بر طرف کنه:اوه همکاران عزیز! شما اینجا چیکار میکنین؟ مگه الان نباید دنبال بازرسی نیروگاه ها باشید؟
معاون قد بلند با فک باز مونده میگه:قربان شما اینجا چیکار میکنید؟ ما چند بار براتون نامه فرستادیم که خودتون رو زودتر برای شروع بازرسی ها برسونین اما وقتی خبری از شما نشد خودمون اومدیم برای بازرسی.
رز کفشش رو با پشت پاش پاک میکنه و با خنده نگاهی به اطراف میندازه.
استیو: ببخشین قربان مشکلی پیش اومده؟
رز با خنده میگه: بچه ها زیاد معجون آتشین نخوردین؟ شما برای بازرسی از نیروگاه های اتمی اومدین دم در یه دامداری جادوکیزه (مکانیزه سابق)؟!
مشاور که چیزی نمونده از تعجب شاخ در بیاره تخته شاسی رو از استیو میگیره و به برگه کار نگاه میکنه و میگه: دامداری؟ این چه حرفیه! اینجا نیروگاه اتمی سیاهانه!
رز در حالی که در رو باز میکنه تا تیم بازرسی وارد بشه میگه: نیروگاه چیه، اینجا دامداریه! منم اومده بودم برای وزارت خونه چندتا گاو بخرم، آخه بازده کاریشون از چندتا از کارمندهای فعلیم بیشتره
. اگه باور ندارین میتونین بیاین تو خودتون ببینین!