خیابان گریمولدمحفل ققنوسسه روز از حضور مورفین در گریمولد میگذشت و اینک وقت آن رسیده بود تا خود را به آزمایشگاه محفل ققنوس برساند . او گمان میکرد که با ورود به آنجا قادر خواهد بود که از سلاح ویژه ی محفلی ها دیدن کند و تمام اطلاعات مربوط به آن را به اربابش گزارش کند ؛ از این رو سعی کرد بدون انکه توجه کسی را جلب کند به سمت آزمایشگاه قدم بردارد که در میان راه ناگهان ...
ـ مورفین تو اینجا چیکار میکنی؟
این صدای تانکس بود که باعث میخکوب شدن مورفین بر سر جای خودش شد.
- تو الان میبایست توی اتاق جیمز میبودی و با اون راجع به اسیب های اعتیاد صحبت کنی .
مورفین به سختی آب گلویش را قورت داد و با ترس گفت : از تو شه پنهون ... نه این شند روژ دارم شیر تکاملی ترک رو میگژرونم ، واشه همین ممکنه یه خورده درد داژته باژم واشه همین گفتم برم یه گوژه که اگه اژ درد داد ژدم یه وخت مژاحم کشی نشم !
تانکس که گویا بیش از پیش به مورفین مشکوک شده بود، نگاهی به او کرد و گفت : بهتره همین الان بری به اتاق جیمز ؛ چون منتظرته !
یک ساعت بعد ...اتاق دامبلدور- ولی آلبوس تو از کجا میتونی به همچین کسی اعتماد کنی ؟ از کجا معلوم که راست میگه ؟
دامبلدور مستقیم به چشمان تانکس خیره شده بود و هیچ حرکتی نمیکرد ؛ بطوریکه اگر کسی وارد اتاق میشد اورا با یک مجسمه اشتباه میگرفت !
ـ اصلا از کجا معلوم که جاسوس نیست ؟ چرا اینموقع سرش به سنگ خورده و میخواد یکی از ما باشه ؟ موقعی که ما میخوایم بهشون حمله کنیم !
سرانجام دامبلدور به حرف آمد ...
ـ دورا ، یکم زود قضاوت نمیکنی ؟
- اونو امروز نزدیک آزمایشگاه دیدم . به نظرت یه موتاد نزدیک آزمایشگاه ما چه کاری میتونه داشته باشه ؟
دامبلدور با آرامشی که باعث کلافگی هرچه بیشتر تانکس میشد ، گفت : از من میخوای باهاش چیکار کنم ؟ نکنه از من میخوای بندازمش بیرون ؟!
دامبلدور به تانکس خیره شده بود ...
ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۷ ۱۶:۱۸:۴۳
ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۷ ۱۶:۲۷:۰۷