هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جینی.ویزلی)



پاسخ به: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۹:۵۷ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱
#51
‏"کمیته احیاگران ایفای نقش‏"‏

سوژه جدید


... گگگگییژژژ... (افکت صدای ترمز ماشین‏)‏

- هووی بوقی.. مگه داری تسترال میرونی... پیرمرد سکته کرد... یواشتر...

البوس بایه حرکت از ماشین پیاده میشه و دستشوبه طرف داخل ماشین دراز میکنه:
- بیا پدر جان؛ دست منو بگیرو پیاده شو. ببین چه جای خوشگیل موشگیلی اوردمت...

صدا از تو ماشین:
...پ - پ- پسرم-م-م... اینجا ک-ک-کجاست که آوردیم؟..
آلبو س دست پیرمردو میگیره تا پیاده شه
..پدرجان؛ اینجا همونجایه که همیشه آرزوشو داشتی‏!‏
پیرمرد درحالیکه پشتش به دوربینه با زحمت بسیار از ماشین پیاده میشه و هنوز مجهول الهویه است !!

... گروووپ...
آلبوس درماشین رو میکوبه و کل شیشه هاش میان پایین‏!‏

-بیا پدرجان.. بیا..

... گگگییژژ... (افکت ترمز ماشین دوم‏)‏
ماشین دیگه ای درست جلوی آلبوس و پیرمرد متوقف میشه.
پیرمرد که دچار شوک شدیدی شده بود پخش زمین میشه..

دوربین میره جلو تا پیرمردو شناسایی کنه..


دوربین: جییغ
ملت : جییغ




ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۳ ۱۰:۳۱:۳۸

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۵۱ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱
#52
ایا الناس
اخه کی با حزب ارزش و غیر ارزشی کار داره حالا؟
حالا بحث فهم و درک اینجابه کارمیاد !!
کسی اینجا باکسی کاری داشت؟؟ کسی چیزی عنوان کرد؟؟
اره؛ درسته من با این نام کاربری فقط ۶ماهه عضوم ولی من ازسال ۸۵ حتی قبل تر از بعضیا عضوسایت بودم که به خاطر بعضی مشغله ها چندماه از سایت دوربودم که بعدأ دوباره عضو شدم.
اگه بحث کمیته اس باید خدمت بعضیا عرض کنم که ما اگه تو کمیته شمام نباشیم پستامون رو میزنیم و فقط به بهانه کمیته اینجا فعالیت نمیکنیم که بعدأ منتی هم برسرمون باشه‏!‏‏!‏
من که گفته بودم مشکل ما اساسی تر از این حرفاست !!
والسلام


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۲۰ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱
#53
بچه ها ممنون که شماهم بامن هم نظرید.
به قول ویکتور ما اول باید خودمون فعال باشیم بعد به بقیه ایراد بگیریم.
۹۹ درصد این مشکلات بیشتر به خاطر کم کاری خودمونه . چه خوب شد که به خودمون اومدیم و اماده برای فعال کردن سایت شدیم.
یادمه که وقتی اون پست تاریخ ساز رو تو اینجا زدم واقعا عصبانی بودم ولی الان خوشحالم که تونستم حداقل جرقه ای زده باشم جهت فعال شدن اعضا. (من جوگیرم الان‏)‏
من به شخصه از مدیران هیچ گله ای ندارم؛ بلکه تشکر هم میکنم بخصوص از دامبلدور عزیز.


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱
#54
البته من داخل پرانتز میگم که ( من هیچ مشکلی با هیچ یک از مدیران ندارم و
هدفم فقط کمک به احیای سایته‏)‏
با تشکر


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱
#55
منم با اینکه سرم بدجور شلوغه ولی
حضور خودمو تو طرح
‏"احیاگران ایفا‏"‏
از همین جا به پژو؟ماکسیما؟بنز؟ نه؛ بلکه به
مگان
اعلام میکنم.
باشد که مفید افتد.
باتشکرات فراوان


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱
#56

ادامه از تاپیک خانه سالمندان

..........پااااققق......
سیاه پوش نقاب داری با چهار محفلی دستگیر شده و سه مرگخوار بیهوش جلوی قلعه ریدل ظاهر شد .
ساه پوش به قلعه نگاهی انداخت . قلعه که نه ... خانه ای که در زمان خودش بی نظیر ترین و با شکوه ترین خانه ای بود که هرکس آرزویش را داشت . ولی اکنون به خرابه ای خوفناک و وهم آلود و تاریک جهت اقامت مرگخواران تبدیل شده بود ...
سیاه پوش زنگ خانه را که زیر تارهای عنکبوت مخفی شده بود پیدا کرد و به صدا درآورد.
خفاشی با جیغی از یکی از پنجره ها به بیرون پرواز کرد ...

.... کیستی ای سیاهپوش... خود را بنما ....
سیاه پوش نقابش را کنار زد و جواب داد : به ارباب بگین مرگخوار جینی همراه یه سری هدیه آمده جهت دست بوسی .. :evilsmile:


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۲ ۱۷:۴۵:۵۴
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۳ ۱۱:۱۷:۴۰

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱
#57

دامبلدور که آروم شده بود رو به جینی : دخترم ، جینی باید تنهایی باهات حرف بزنم ..
جینی که احساس کرده بود دارد اتفاقایی می افتد با تکان دادن سر موافقت خودش را اعلام کرد .
دامبلدور یکی از اتاقها رو نشون داد وهمراه جینی به راه افتاد...


یک ساعت بعد....

محفلی ها دیگه آثار خستگی در چهرشان نمایان شده بود . پرسیوال با خمیازه گفت : اینا چرا دیر کردن؟ الاناست که سروکله بقیه مرگ خوارا پیدا بشه ...
..........گییییژژژژژژژژژ..........
جینی و دامبلدور با چهره ای متفکر از اتاق خارج شدند . دامبلدور همچنان که یک شپش را در داخل ریشش شکار کرده بود با لبخند پیروز مندانه ای زد . و رو محفلیون : گلاب به روتون ، من یه سر برم مرلینگاه وبیام. جینی ادامه نقشه رو بهتون توضیح میده ...
دامبلدور دست به کمر در طول سالن به راه افتاد...
جینی با نگاهش رفتن دامبل را تعقیب کرد و سپس رو به افراد حاضر :
اهههممم....
لیدیر اند جنتلمنز ، ای محفلیون و اعضای شجاع محفل ، ای شجاع ترین شجاعان ، ای قهرمان قهرمانان ... ای همه چیز تمامان ...
طی صحبت هایی که با دامبل بزرگ داشتم تصمیم بر این شد که ...


ادامه در تاپیک بحبوحه سیاهی


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
#58
ایوان عزیز
درسته؛ منم اینو میدونم ولی وقتی تاپیکی زده شده باعنوان نقد پستهای فلان ؛ ناظرش باید یه نیم نگاهی به درخواستاش بندازه. اگه هم وقتشو نداره یا هرچی؛بگه آقا من این تاپیکو قفل میکنم تا درخواست دهنده های بنده خدا بدونن که باید فکر دیگه ای بکنن.

پ.ن: از لرد ولدمورت تنها نقاد سایت که حتی با پیام شخصی هم به درخواستهای نقد جواب میدن واقعا تشکر میکنم.


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱
#59
آخرای تعطیلاته؛ هری تو افکارش خودش داره با لردسیاه میجنگه و تو آشپزخونه واسه املت گوجه خرد میکنه که صدای بوق ماشین جرج و فرد افکارشو بهم میزنه..
میره پشت پنجره و دستشو واسشون مشت میکنه یه سری حرفای بوقی نثارشون میکنه که فرد و جرج هیچکدومشو نمیشنون.
فرد داد میزنه: هوووی .. هری.. ما داریم میریم ایستگاه کینگزکراس، نمی خوای بری هاگوارتز؟؟
هری که تازه یادش افتاده املت رو اجاقه برمیگرده و یه زنبور رو روی میز میبینه‏!‏ با دمپایی میکوبه روش و زنبور کتلت شده پرت میشه تو املت..
ملت: جیییغ 


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۰ ۱۷:۲۲:۳۸

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ چهارشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۱
#60
آلبوس که یک پیژامه گل منگولی تنش بود و هنوز پستونکش با یه زنجیر به گردنش آویزون بود شروع به قدم زدن و فکر کردن کرد...
که یهو گفت: پس الان اون دوتا تسترال کجان؟؟

جینی و پرسیوال بهم نگاه کردن که ناگهان توجه حضار به محوطه جلب شد:
- عشق تویی ..عاشق منم..مینروا تویی..الفیاس منم..
الفیاس درحالیکه دست مینورا راگرفته بود قدم زنان داشت برایش شعر تراوش میکرد..

ملت:

آلبوس که داشت خون خونشو میخورد رو به به چو گفت:
چو زود برو اون دوتا پیرپاتالو بیار اینجاببینم...
به پیژامه وصله دار مرلین قسم آخرش یا خودمو خلاص میکنم یا این الفیاسو میفرستم دهن نجینی..
جینی ..دخترم .. باید کم کم واسه رفتن آماده شیم...


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۰ ۰:۰۴:۱۰
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۰ ۰:۰۹:۳۲

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.