هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
#71
_ چرا تفنگ من سبزه؟ من تفنگ آبی می خوام من که اسلیترینی نیستم ریونی ام! اصلا با همتون قهرم من نمی جنگم!
لیسا به نشانه اعتراض مکان را ترک کرد.
این موضوع دلیل خوبی برای آشوبی میان مرگخواران بود.
- اگه اینطوره منم کلاه زرد می خوام مثل همونی که لینی سرشه!
- من لباس رزم قرمز می خوام.
- منم مامانمو می خوام!

سروان که کفری شده بود در حالی که موهای سرش را می کند رو به مرگخواران گفت:
- اینجا جبهه جنگه، زمین بازی نیست که؛ همه اسلحه ها یه رنگن! حواستون به مبارزه باشه.

در همین حین که سروان این نکته را به مرگخوارن توضیح می داد؛ گابریل شیلنگی که یواشکی به جبهه آورده بود را در دست داشت، و داشت به مهمات جنگی نزدیک می شد.

ثانیه ای نگذشت نگاه سروان با گابریل و شیلنگ در دستش، تلاقی کرد.
- عه... عه! تو داری چیکاری می کنی چرا مینا رو میشوری؟!

گابریل لبخند ملیحی زد.
- آخه خیلی کثیفن!

شاخک های رودولف تکان خوردند.
- کو مینا؟ کجاست؟ مینا داشتین رو نمی کردین؟ این مینای با کمالات رو نشون بدین!

بلاتریکس نیشگونی از رودولف گرفت که تا عمر داشت چشم چرانی نکند، اما او رودولف بود و رودولف چشم نچران مثل تسترال بدون "ت" بود.

سروان دوید تا شلنگ را از دست گابریل بگیرد؛ اما خیلی دیر شده بود.


ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۵ ۱۵:۱۲:۲۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
#72
نام: اركوارت راكارو

جنسیت: مذکر

القاب: جوزو سوزیا (به صورت نوشتار ژاپنی:سوزیا جوزو)، ری، ارکو، راکی، بازرس

سن: کسی سن دقیقش رو نمی دونه سر و وضعش بیشتر به پونزده ساله ها می خوره اما مطمئنا سنش بیشتره

نژاد: دورگه

چوبدستی: ترکیب چوب سرخدار با ریسه قلب اژدها، 20 سانت با انعطاف پذیری بسیار کم

مهارت: با چاقو مهارت زیادی داره طوری که یه پشه رو می تونه تو هوا از وسط نصف کنه

گروه: فعلا بی گروه

شغل: فعلا شغل خاصی نداره همه جا سرک می کشه (از اونجایی که مخترع نفرین امحا احشائه یه سری شایعه ها مبنی بر اینکه تو کار قاچاق اعضای بدنه، هست ولی توسط خودش تایید نشده)

پاترونوس: نداره؛ آخه تازه هویت واقعی خودش رو کشف کرده و هنوز به اون مراحل نرسیده

ویژگی ظاهری:

ارکو یه پسر نسبتا قد کوتاه با موهای سفید (کسی نمی دونه آیا اونا رو رنگ کرده یا رنگ طبیعی شونه) و چشم هایی قرمز. سنجاق های مو قرمزی شکل عدد رومی XIII جلوی افتادن چتری هاش روی چشمش رو گرفته ن؛ واسه اینکه بتونه بدون مشکل نشونه گیری کنه. دو تا نخ کوچیک که به نظر میرسه شکل x باشن کنار چشم راستش بخیه زده شدن و یکی کنار لب پایینی، چند سری از بالای گردن تا پایین و چندین تا از بازو تا دور دست راستش بخیه خوردن. لباس های عجیب و غریبی تنش می کنه یه بلوز سفید؛ که همیشه آستین هاش تا آرنج بالائه، و همیشه شلوار سیاهش به بند شلوار رنگارنگی متصله و همیشه دمپایی پاش می کنه!

ویژگی های اخلاقی:

همیشه لبخند می زنه و خوشحاله، ورجه وورجه می کنه اما کسی از غم درونش و گذشته سختی که داشته خبر نداره. به خاطر اتفاق های بدی که در کودکی براش افتاده قابلیت تشخیص خوب و بد رو نداره تنها کاری رو می کنه که به نظرش درست ترین کاره یعنی هر چیزی که دیگران بهش بگن . کشتن براش کاری نداره از انجام دادن به وظیفه ش لذت می بره. آدم احساسی نیست انگار احساس تو وجودش کشته شده اما در مواقع استثنا ارکو بی احساس هم ممکنه احساسی بشه. از خوردن آبنبات و پاستیل لذت می بره. به خاطر سر وضعش مردم به توانایی هاش اعتماد ندارن ولی فقط اگه تو یه نبر ببیننش مطمئنا ازش می ترسن. موقع مبارزه جنون جلوی چشماش رو میگیره و نمی فهمه داره چیکار می کنه از مبارزه خیلی لذت می بره. اختلالات روانی فاحشی داره ولی انگار مشکلی براش پیش نیاورده و از این اتفاق راضیه.


زندگی نامه:

پدر ارکو یه جادوگر انگلیسی کنجکاو بود که به همه جای دنیا سفر می کرد. از قضا زمانی که به توکیو سفر کرده بود عاشق یه زن ماگل ژاپنی می شه و همونجا باهاش ازدواج می کنه که حاصل این ازدواج ارکوارت کوچولوئه. کمی بعد از تولد ارکو پدرش اونها رو به مقصد انگلیس ترک می کنه و به مادر ارکو قول می ده که برای بردن اونها به انگلیس میاد، ولی هیچ وقت این اتفاق نمی افته. تو پنج سالگی یه نفر ارکو رو از مادرش می دزده.
گذشته ش در هاله ای از ابهامه چون ارکو هیچ وقت با کسی در این مورد حرف نمی زنه اما مشخصه که تحت تاثیر جو روانی بد یا حتی شکنجه های سختی بوده. ضربه روانی سختی خورده و مشخصا نشون نمیده. اگه باهاش تو یه اتاق بخوابی متوجه حرف هایی که تو خواب می زنه می شی حرف هایی که به نظر بی معنا میان مثل "بیگ مادام، شینوهارا سان و غول ها". ارکو الان در کلبه کوچولو توی هاگزمید زندگی می کنه و تقریبا خوشحاله.


تایید شد!


ویرایش شده توسط suzuya.juuzou در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۴ ۱۶:۴۵:۰۶
ویرایش شده توسط suzuya.juuzou در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۴ ۱۶:۴۶:۱۷
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۴ ۱۸:۵۷:۵۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.