هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جینی.ویزلی)



Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰
#81
1-معیارهای یک دروازه بان خوب :
داشتن مهارت در کنترل جارو حین نگاهبانی از دروازه !!
داشتن هیکلی درشت جهت محافظت از دروازه !!
چابک و سریع بودن جهت سریع عمل کردن
مجهز به کفش میخ دار جهت سریع دویدن !! ( وای ، کوویدیچ رو با فوتبال ماگلی اشتباه گرفتم !! )

2-منشور اخلاقی کوییدیچ :
این منشور که توسط گروهی از داوران خبره کوییدیچ به تصویب رسیده شامل یکسری توصیه ها و نکات جهت یک بازی جوانمردانه می باشد ،
من چندتا از اونها رو اینجا نوشتم :
احترام به داور بازی حتی اگه ناجوانمردانه حق تیم شما رو بخورد چون داور چیزهایی می داند که شما نمی دانید !!
اگه کسی به داور اعتراض کند باید بساطشو جمع کرده و از میدان مسابقه خارج شود !!
داور حق دارد هر تیمی را که دوس دارد و به آن تعصب دارد به عنوان برنده اعلام کند !!
زدن گل به معنای کسب امتیاز نیست بلکه این داور است که مشخص می کند شما گل زده اید یا خورده اید !!

3-بهترین آرزوی کوویدیچی شما :
من ارزو دارم که روزی بتوانم جایگاه مدیر کنفدراسیون بین المللی بازی های مختلط کوییدیچ را بدست بیاورم

4-خود را به عنوان بهترین مهاجم کوییدیچ توصیف کنین :
این منم ، بهترین مهاجم تیم گریف ، سریع ترین ، چابک ترین و درعین حال فرز ترین مهاجمی که کوییدیچ به عمرش دیده ، همیشه تو جیبم یه خودکار دارم تا به طرفدارام امضا بدم ، تا به حال 3 بار مدال طلای خروس نشان از آن من شده ، 5 بار هم سوسک طلایی بهترین مهاجم رو بدست آوردم ، من مثل خیلی های دیگه نیستم که وقتی به جایی می رسم به کسی توجه نکنم چون من عاشق هوادارام هستم و همیشه باهاشون عکس می گیرم . شما هم امضا می خواین ؟؟



در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰
#82
واقعأ از زننده ی این تاپیک نظرسنجی ناامید شدم که حتی اسم یه بازیگر خانم رو هم نیاورده‏!‏‏!‏
حتی اینجا هم تبعیض جنسیتی؟ ؟


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰
#83
درحالیکه رز داشت نکات ایمنی رو به لینی گوش زد میکرد لینی تو افکار دیگه ای بود ..

لینی که انگار تازه متوجه قضیه شده بود بشکنی زد و با خوشحالی گفت:
فهمیدم
ما باید ازاین فرصت کم بهترین استفاده را بکنیم و ازش بیگاری بکشیم مثل خودش که این قدر ازمون کار میکشه‏!

رز که چشاش گرد شده بود گفت: مثلأ چی؟ o-:
لینی : دستور میدیم کارای باقیمونده خونه رو انجام بده ..
رز:
لینی:


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۷ ۱۹:۰۰:۴۵
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۷ ۱۹:۱۷:۰۴

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۰:۳۱ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰
#84
سلام
نمیدونم این سوالم مربوط به اینجاست یا نه‏!‏ :دی
تا اونجایی که من میدونم سایت اجازه عضویت به کسی رو با یه شناسه تکراری که فعلأ تو سایت هست رو نمیده‏!‏
درسته؟
ولی امروز کسی با شناسه ی جینی ویزلی تو سایت حضور داشت ؛یعنی همزمان دوتا جینی ویزلی رو سایت نشون میداد‏!‏
یعنی امکانش هست؟ 


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
#85
لرد لیوان را از رز میگیرد و به دهانش نزدیک میکند ..
- پیف .. پیف
رز این چه کوفتیه میخوای بدی به خورد ارباب؟ هاان؛ چه بوی بدی داره‏!‏
رز درحالیکه لبخندش محو میشد گفت: ارباب؛ هیچی به مرلین‏!‏ این یه نوع آب کدو حلوایی جدیده از چین دارن وارد میکنن ؛خیلی خوشمزه اس؛ امتحانش کنید :
لرد یه نگا به رز کرد ؛یه نگا به لیوان کرد ..
-رز حالا که خوشمزه اس بیا یه کم ازین خودت بخور تا رنگ و روت باز شه‏!‏
رز با نگاه متحرانه به معجون توهم زا نگاه میکنه
رز :ارباب بهم اعتماد نداری دیگه؟ 
لرد: عزیزم اعتماد که دارم ولی قبل از اینکه یه کروشیو نثارت کنم بیا بخورش‏!‏
رز :


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۲۰ ۲۱:۱۹:۲۷
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۲۰ ۲۱:۲۳:۱۲
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۲۰ ۲۲:۱۱:۴۴

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: اگر هري بخواهد نقشه غارتگر را به يكي از بچه هايش بدهد به كدام یکی از بچه هایش می دهد؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
#86
پس این وسط به من چی میرسه؟ هااان؟
هی زحمت بکش؛ شوهر داری کن ؛ بچه هاشو بزرگ کن ؛ آخرش چی ؟
یعنی ما ارزش داشتن یه نقشه رو نداریم دیگه؟


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
#87
1.
جونم براتون بگه اون چیز ماگلی گچ می باشد که حاصل فشرده شدن پودر گچ و خاک رس می باشد که با توجه به مقدار سختی یا نرمی ، مقدار استفاده از خاک رس متفاوت می باشد که در کارخانه های ماگلی تحت فشار و گرما فشرده شده و در رنگهای متنوع تولید می شود . به تازگی گچ های روغنی نیز به بازار آمده که دارای روکش می باشند و بسیار مقاوم بوده و فاقد ذرات گرد و غبار می باشد که تا حدودی از ایجاد حساسیت پوستی و تنفسی جلوگیری می کنه ! که به دلیل گران بودن به صرفه نیس و خریداری نمی شوند ! ( برای مدارس ماگلی ) ماگلها میگن : اگه جونمون بره بهتر از اینه که مالمون از بین بره !!


2.
محمد اصفهانی : یه خواننده ماگلی می باشد که دکتر نیز می باشد ولی ما نفهمیدیم دکترای خوانندگی دارند یا دکترای ...
بتهوون : موسیقیدان برجسته ی ماگلی که سمفونی هایش بسیار مشهور می باشد چه میان ماگل ها و چه جادوگران
چارلی چاپرین : بازیگر کمدی بی کلام که همیشه خود را دلقک مردم معرفی می کرد . چه تواضعی ...
ابو علی سینا : پزشک معروف ماگلی که به خاطر توانایی بسیار بالایش در مدرسه هاگوارتز مدتی به تدریس مشغول بود و کتاب قانون ایشان بسیار در بین جادوگران محبوب است و هنوز هم در هاگوارتز تدریس می شود .
مارکوپلو : دریانورد و کاشف بسیاری از سرزمینها و جزایر مثل آمریکا ( به قولی )

3.
نام : ویلیام کندی لاری دیکسون
سن : 50 سال
عضو گروه الف دال
شغل : استاد هاگوارتز
جانور نما : گربه وحشی
سپر مدافع : بوفالوی شاخدار

ایشان به در خواست ادیسون از مدرسه هاگوارتز به آمریکا رفت تا به ادیسون در ساخت اختراعات ایشان توسط طلسم و جادو کمک کند .


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۲۱ ۱۳:۱۱:۰۵

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۵۴ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
#88
1.

معجون توهم زا
وسایل موردنیاز :
اب کدوحلوایی یک پارچ
زرشک به مقدار لازم
اسید معده میمون شاخدار یک لیوان : جهت بدست آوردن آن نیاز به یک میمون اسکاتلندی دارید که چند روز بدون غذا مانده باشد . میمون را روبروی خود نشانده و شاخهایش را محکم نگه می دارید تا راحت تر بتوانید حیوان را کنترل کنید . یک لوله دراز را از راه حلق وارد کرده و و تا معده حیوان آن را وارد می کنید !! ( تا اینجاش یه چیز تو مایه های آندوسکوپیه ) بعد از اطمینان از اینکه لوله در معده قرار گرفته با عمل مکش اسید معده را به داخل لوله می کشید و سپس لوله را خارج کرده و آن را داخل ظرف خالی می کنید . فقط آرام عمل مکش را انجام دهید چون ممکن است ....!!!

شیر اژدهای زرد !! 10 قاشق
پشکل باسیلیسک مقداری
شکر جهت خوش طعم کردن
تهیه :
شیر اژدها و پشکل باسیلیسک را درون مخلوط کن ریخته تا به شکل یکنواخت درآید . سپس شکر و زرشک را اضافه می کنیم . آب کدو حلوایی را جوشانده و مواد داخل مخلوط کن را به آن اضافه می کنیم .بعد از به جوش آمدن پاتیل را از روی آتش برداشته و اسید معده را اضافه می کنیم. رنگ معجون باید به متمائل به رنگ زرد کثیف باشد . معجون آماده است !!





2.
بعد تمام شدن کلاس ماگل شناسی جینی با عصبانیت و ناراحتی وسایلش را جمع کرد و از کلاس خارج شد.
- جینی..... جینی ..........
چو در حالیکه جینی را صدا می کرد دوان دوان خودش را به او رساند .
چو : جینی .... چت شد یهو ؟ چرا منتظر من نشدی ؟
جینی با چهره ای برافروخته در حالیکه سعی داشت بغضش را مهار کند، با چشمانی که برای جوشش اشک آماده میشد، به وی خیره شد.

چو : آهااا .... به خاطر نمره اته ، آره ؟؟؟ چرا بیخودی خودتو ناراحت می کنی دختر؟؟
جینی در حالیکه داشت اشکاشو با رداش پاک می کرد گفت:
- ول کن چو ... من این ترم کلآ بد میارم ... همه نمره هام کمتر از 25 شده ... حالا جواب پدر و مادرم رو چی بدم ... با هزار امید و آرزو منو فرستادن درس بخونم تا مثل داداش بزرگم باعث افتخارشون باشم ... ولی حالا چی ؟.... می دونی شبا تا کی درس می خونم ؟... فک می کنم یکی واسم یه طلسمی چیزی نوشته که نمره هام این جوری شدن ...
چو کمی به فکر فرو رفت و ناگهان یک لامپ 60 واتِ ماگلی بالا سرش ظاهر شد !!
چو : فهمیدم .. یادته تو کلاس معجون سازی طرز تهیه یه معجون رو یاد گرفتیم ... معجون توووووهم زاااا!!!
جینی که اینبار بینی ش رو تمیز می کرد گفت: خب ، منظورت چیه ؟
چو : خب نداره که ... میشه با این معجون نمره هاتو ببری بالا ... باید به خورد استادا بدی تا دیدشون نسبت بهت عوض بشه .. اوکی ؟؟؟
جینی که همچنان مشغول ور رفتن با رداش بود گفت: مگه استادا اونقد خنگ هستن که همینجوری یه معجون رو سر بکشن ؟؟
چو که همچنان لامپ 60 واتی بالای سرش روشن بود گفت : میریزیم تو یه شربتی یا آب کدوحلوایی و میدیم به خوردشون !!

چند ساعت و اندی بعد :
تق ... تق... تق .... استاد لاوگود ... میشه بیام تو ....
جینی در حالیکه یه شیشه آب کدو حلوایی در دستش داشت به در استاد ماگل شناسی ضربه می زد
- بیاااا تو ویزلی ...
جینی در حالیکه از شدت هیجان دستانش می لرزید گفت:
- سلام استاد ...
لاوگود : .. بیا بشن ویزلی .... کاری داشتی ؟
جینی : ..ن..ن....نه ...نه استاد ... راستش مادرم رو که میشناسن ؟؟ به خاطر تشکر از زحماتتون یه شیشه آب کدوحلوایی تند فرستادن ... بفرمایید ...
جینی با دستانی لرزان شیشه با به طرف استاد گرفت.
لاوگود : ... ممنونم ویزلی ... از مادر تشکر کن ...
جینی : میخواین واستون بریزم کمی میل کنید ؟؟
لاوگود : نه ... متشکر م ... بمونه واسه شب ...
جینی کمی به اتاق استاد و دکوراکسیونِ عجیبش خیره شد و گفت:
- پس اگه کاری ندارین من برم ...
لاوگود در حالیکه به ساعتش نگا می کرد : نه عزیزم .. برو .. به درسات هم خوب برس تا دفعه بعد جبران کنی.
جینی که به شدت تحت تاثیر مهربانی استادش قرار گرفته بود از کار خودش پشیمان شد ولی دیگر راه بازگشتی وجود نداشت ..
و اتاق را با چشمانی گریان و پشیمان ترک کرد تا هفته بعد نتیجه تاثیر معجون را بر استاد لاوگود ببیند ...

- این بود تکلیف من !


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: بد ترين بازي هري پاتر چه بود؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰
#89
به نظر من هم بازی سری ۸
و محفل ققنو س که کلأ سروته نداشت‏!‏:دی


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


Re: چه کسانی به شما کمک کرده اند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰
#90
جسیکا خواهر شوهر خوفم از همون اوایل عضویتم خیلی چیزا بهم یاد داد و با قوانین آشنام کرد. از پسرم آلبوس هم تشکر میکنم که نذاشت تنها بمونم.
جسی جون متشکرم


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.