1.
معجون توهم زا
وسایل موردنیاز :
اب کدوحلوایی یک پارچ
زرشک به مقدار لازم
اسید معده میمون شاخدار یک لیوان : جهت بدست آوردن آن نیاز به یک میمون اسکاتلندی دارید که چند روز بدون غذا مانده باشد . میمون را روبروی خود نشانده و شاخهایش را محکم نگه می دارید تا راحت تر بتوانید حیوان را کنترل کنید . یک لوله دراز را از راه حلق وارد کرده و و تا معده حیوان آن را وارد می کنید !! ( تا اینجاش یه چیز تو مایه های آندوسکوپیه ) بعد از اطمینان از اینکه لوله در معده قرار گرفته با عمل مکش اسید معده را به داخل لوله می کشید و سپس لوله را خارج کرده و آن را داخل ظرف خالی می کنید . فقط آرام عمل مکش را انجام دهید چون ممکن است ....!!!
شیر اژدهای زرد !! 10 قاشق
پشکل باسیلیسک مقداری
شکر جهت خوش طعم کردن
تهیه :
شیر اژدها و پشکل باسیلیسک را درون مخلوط کن ریخته تا به شکل یکنواخت درآید . سپس شکر و زرشک را اضافه می کنیم . آب کدو حلوایی را جوشانده و مواد داخل مخلوط کن را به آن اضافه می کنیم .بعد از به جوش آمدن پاتیل را از روی آتش برداشته و اسید معده را اضافه می کنیم. رنگ معجون باید به متمائل به رنگ زرد کثیف باشد . معجون آماده است !!
2.
بعد تمام شدن کلاس ماگل شناسی جینی با عصبانیت و ناراحتی وسایلش را جمع کرد و از کلاس خارج شد.
- جینی..... جینی ..........
چو در حالیکه جینی را صدا می کرد دوان دوان خودش را به او رساند .
چو : جینی .... چت شد یهو ؟ چرا منتظر من نشدی ؟
جینی با چهره ای برافروخته در حالیکه سعی داشت بغضش را مهار کند، با چشمانی که برای جوشش اشک آماده میشد، به وی خیره شد.
چو : آهااا .... به خاطر نمره اته ، آره ؟؟؟ چرا بیخودی خودتو ناراحت می کنی دختر؟؟
جینی در حالیکه داشت اشکاشو با رداش پاک می کرد گفت:
- ول کن چو ... من این ترم کلآ بد میارم ... همه نمره هام کمتر از 25 شده ... حالا جواب پدر و مادرم رو چی بدم ... با هزار امید و آرزو منو فرستادن درس بخونم تا مثل داداش بزرگم باعث افتخارشون باشم ... ولی حالا چی ؟.... می دونی شبا تا کی درس می خونم ؟... فک می کنم یکی واسم یه طلسمی چیزی نوشته که نمره هام این جوری شدن ...
چو کمی به فکر فرو رفت و ناگهان یک لامپ 60 واتِ ماگلی بالا سرش ظاهر شد !!
چو : فهمیدم .. یادته تو کلاس معجون سازی طرز تهیه یه معجون رو یاد گرفتیم ... معجون توووووهم زاااا!!!
جینی که اینبار بینی ش رو تمیز می کرد گفت: خب ، منظورت چیه ؟
چو : خب نداره که ... میشه با این معجون نمره هاتو ببری بالا ... باید به خورد استادا بدی تا دیدشون نسبت بهت عوض بشه .. اوکی ؟؟؟
جینی که همچنان مشغول ور رفتن با رداش بود گفت: مگه استادا اونقد خنگ هستن که همینجوری یه معجون رو سر بکشن ؟؟
چو که همچنان لامپ 60 واتی بالای سرش روشن بود گفت : میریزیم تو یه شربتی یا آب کدوحلوایی و میدیم به خوردشون !!
چند ساعت و اندی بعد :
تق ... تق... تق .... استاد لاوگود ... میشه بیام تو ....
جینی در حالیکه یه شیشه آب کدو حلوایی در دستش داشت به در استاد ماگل شناسی ضربه می زد
- بیاااا تو ویزلی ...
جینی در حالیکه از شدت هیجان دستانش می لرزید گفت:
- سلام استاد ...
لاوگود : .. بیا بشن ویزلی .... کاری داشتی ؟
جینی : ..ن..ن....نه ...نه استاد ... راستش مادرم رو که میشناسن ؟؟ به خاطر تشکر از زحماتتون یه شیشه آب کدوحلوایی تند فرستادن ... بفرمایید ...
جینی با دستانی لرزان شیشه با به طرف استاد گرفت.
لاوگود : ... ممنونم ویزلی ... از مادر تشکر کن ...
جینی : میخواین واستون بریزم کمی میل کنید ؟؟
لاوگود : نه ... متشکر م ... بمونه واسه شب ...
جینی کمی به اتاق استاد و دکوراکسیونِ عجیبش خیره شد و گفت:
- پس اگه کاری ندارین من برم ...
لاوگود در حالیکه به ساعتش نگا می کرد : نه عزیزم .. برو .. به درسات هم خوب برس تا دفعه بعد جبران کنی.
جینی که به شدت تحت تاثیر مهربانی استادش قرار گرفته بود از کار خودش پشیمان شد ولی دیگر راه بازگشتی وجود نداشت ..
و اتاق را با چشمانی گریان و پشیمان ترک کرد تا هفته بعد نتیجه تاثیر معجون را بر استاد لاوگود ببیند ...
- این بود تکلیف من !