هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: نقدخانه ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
#1
نقد پست 313 انجمن تفرقه بین دو جبهه ی سیاه و سفید، الفیاس دوج

خب
پستت خیلی مشکل نداشت. یه کمی دوباره داستان رو سریع پیش برده بودی ولی زیاد مشکلی وارد نکرده بود.
هر چند که همچنان همه ی پستت دیالوگ بود.
یه نکته ی خیلی خیلی مهم رو میگم سعی کن ازش استفاده کنی.
شاید فکر کنی که توی رول طنز فضاسازی خیلی جایی نداره ولی توی طنز خیلی قشنگ میشه با فضاسازی موضوع رو کمدی کرد. فضاسازی طنز اصولاً لحنش عامیانه تره و نکات رو با لحنی طنز بیان می کنه.

نقل قول:
لرد:
-‏ فقط ۱‏ ساعت،‏ فقط ‏۱‏ ساعت مهلت دارین که اینو درست کنین،‏ وگرنه این رو با همه ی شماها آتیش می زنم!‏


توی رول از عدد استفاده نکن. :d:
فقط یک ساعت!

نقل قول:

در طی یک ساعت وقت مقرر مرگخواران قریب به ۱۲‏ بار اسکور مورد سوءقصد قرار گرفت،‏ ۱۹‏ بار اشیای شکستنی بر سرش شکسته شد،‏ و۲۷‏ بار نیز ترسانده شد و همینطور ‏۸۳‏ بار هم مورد التماس بقیه قرار گرفت ولی «نرود میخ آهنین در سنگ»‏


اینجا تقریباً داشتی از این فضاسازی طنز استفاده می کردی اما خیلی بهتر هم می تونستی این کار رو بکنی.
اون جمله ی آخرت رو هم خیلی نتونستی قشنگ در بیاری و صورت خوشی نداره.
شاید در قالب یه دیالوگ می تونستی بار طنز بیشتری بهش بدی.

نقل قول:

لرد بعد از گفت وگوی کوتاه،‏ سی تا از مرگخواران رو کریشیو می کنه و چند نفرشون رو هم میکشه! ولی بعد از همفکری با بقیه آحاد مرگخواران به این نتیجه می رسند که ‏:

‏ ‏-‏ زود یکیتون سوار جارو بشه بره محفل،‏ دامبلدور رو با خودش بیاره!‏


اینجا فک کنم حوصلت سر رفته بود و میخواستی سریع رول رو تمومش کنی.
این قسمت رو خیلی بیشتر می تونستی روش مانور بدی و صحنه های طنز به وجود بیاری امما خیلی زود تمومش کرده بودی بره.
کلاً پستت یه کمی با عجله نوشته شده بود.

رول به رول داری پیشرفت می کنی و این خیلی خوبه.
سعی کن یه کمی بیشتر توضیح بدی راجع به اتفاقات و خیلی سریع و راحت از روشون رد نشی.
در کل پست تقریباً خوبی بود.
آفرین.

موفق باشی


خداحافظی بعد از 5 سال...!


پاسخ به: نقدخانه محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#2
نقد پست شماره ۲۲۳‏ محفل به روایت فتح، الفیاس دوج

وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای! :d:

یعنی پستتو که دیدم گرخیدم اساسی. فک نمی کردم اینقدر سریع بتونی مشکلاتت رو رفع کنی. آفرین... خیلی خوب پیشرفت کردی ولی هنوز خیلی جا برای پیشرفت بیشتر داری. همینطوری پیش بری به زودی یه رول نویس خوب میشی.

نقل قول:
شب شده بود،‏ جغدی پرواز کنان شیرجه ای به سمت زمین زد و موشی را از بین علف های میدان گریمولد برداشت و بر بالای درختی نشست و مشغول خوردنش شد.


آفرین... به این میگن بچه ی حرف گوش کن. :d:
یه فضا سازی به موقع و به جا.

ولی توی فضا سازی می تونی از چیزای دیگه ای هم استفاده کنی. مثل سرد یا گرم بودن هوا، شب و روز که استفاده کردی، باد و نسیم و اینا، شلوغ یا خلوت بودن، صداهایی که میاد اون وسط و...
از اینا استفاده کنی بهتره.

نقل قول:

آلبوس:
ریموس:
گلرت:


خو اینا رو دوباره رعایت نکردی. من به شخصه با این عمل خیلی مخالفم. :d:
من خودم اصلاً حال نمی کنم چنین دیالوگی رو بخونم. بابا من می خوام تو ذهنم تصور کنم اون یارو چجوری و در چه حالتی این جمله رو گفته.
حالا اونم هیچی، حداقل یه گفت بذار آخر اینا... اینطوری آدم یاد مجله های رشد میفته که توی دبستان بهمون می دادن. :d:

نقل قول:
محفلی ها:
-‏ خوب ریموس رضایت بده! گلرت جریانو تعریف کن.


الان اینجا محفلی ها یک صدا با هم این جمله رو گفتن؟ :d:


یه مشکلی که داشتی این بود که همه کار ها تند و سریع انجام می شد. :d:
یعنی گلرت می گفت این کار رو بکنیم، این ملتی که بهش شک داشتن قبول می کنن بدون چون و چرا. کلآ همه چیز سریع اتفاق افتاد.
حتی می تونستی اون تیکه که داره تعریف می کنه رو بنویسی و توش سوالای محفلی ها رو جا بدی و در کل باز هم جا داشت که تعریف کنی چه خبره. :d:
به نظر من سوژه یهو خیلی زود پیش رفت و تصمیم ها گرفته شد و...
ولی باز هم نسبت به رول های قبلیت خیلی خوب بود.
سعی کن توی رول های بعدیت هم مثل این از چیزایی که من گفتم استفاده کنی.
موفق باشی

پ.ن: من دیشب اینو نوشتم ولی تا اومدم ارسال کنم سایت یهو پوکید :d: شرمنده دیگه.



پاسخ به: نقدخانه ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#3
نقد پست شماره ی 12 آموزشگاه کوییدیچ، الفیاس دوج

خب
جناب دوج

اولین چیزی که توی رولت توجه منو به خودش جلب می کنه پیشرفتت توی پرورش دادن سوژه هست که خیلی خوبه.
اما یه چیز دیگه هم بدجوری توی ذوق می زنه و اون اینه که به نقد ها توجه نمی کنی! :d:

دقیقاً چند تا چیزی که قبلاً خودم بهت گفته بودم رو رعایت نکرده بودی که این خیلی خوب نیست.

یکی از نکته هایی که گفته بودم و رعایت نکردی همون علائم نگارشیه.
علائم نگارشی به حرف قبل از خودشون می چسبند و از حرف بعدی فاصله می گیرند. یعنی قبل علائم نگارشی نیاز به اسپیس نیست ولی بعدش حتماً باید اسپیس زد.

اینو حتماً رعایت کن، چون توی ظاهر رولت واقعاً تأثیر می ذاره.
در ضمن بدون که ظاهر رول برای خواننده خیلی مهمه. الان هر کس این رول تو رو نگاه کنه و نخونه با خودش میگه این یه رول از یه تازه وارده و احتمال زیاد اصلاً خوب ننوشته. در حالی که ممکنه تو یه رول خیلی قشنگ نوشته باشی.

قبلاً بهت دو شیوه ی نوشتن دیالوگ ها رو گفته بودم و به خوبی هم یاد گرفتی و استفاده می کنی. اما یه چیزی که باید همیشه یادت باشه اینه که توی یه رول فقط می تونی از یکی از این روش ها استفاده کنی.
الان تو یه جا از گیومه استفاده کردی و یه جای دیگه اینتر زدی و رفتی خط بعد و با خط فاصله نوشتی.
بهتره که یکی از این شیوه ها رو انتخاب کنی و همیشه با اون بنویسی.

یه چیز دیگه که باز رعایت نکردی توصیف و فضاسازیه.
هیچکدوم توی پستت نیست.
مخصوصاً توصیف حالات که خیلی مهمه و حتی از فضا سازی مهمتره.
الان اگه به پستت نگاه کنی همش دیالوگه. حتی یه بار یه چهره، یه نوع صحبت و... رو رعایت نکردی.

آسون ترین کار برای توصیف حالات قبل از دیالوگ هاس. حالا روی یکی از دیالوگ های تو مثال می زنم:

نقل قول:
آلبوس ‏:
-‏ پس من الان به شما امر میکنم که برای افزایش قدرت بدنی تون دو دسته بشین ‏،‏ یه گروهتون بره "زو" بازی کنه و گروه دیگه بره " گرگم به هوا " بازی کنه !‏


حالا من اینو باز نویسی می کنم:

آلبوس بادی به غبغب انداخت، دستی به ریش بلندش کشید و با لحنی آمرانه گفت:
- پس من الان به شما...

امیدوارم متوجه شده باشی.

نقل قول:
آلبوس در ذهن خودش ‏:
-‏ این الفیاس با این سنش یه حرف درستی زد ! ولی پس چی کار کنم ؟ .......‏(فکر کردن آلبوس)‏......‏ آهان فهمیدم ! مگه من رئیس اینا نیستم ؟ پس باید هرچی من می گم بگن چشم ! پس بزن بریم ...‏!‏


وقتی تو داری توی ذهن خود دامبلدور رو تعریف می کنی دیگه نیازی نبوده توی پرانتز بنویسی فکر کردن آلبوس. اون قبلی هاش هم فکرای آلبوس بود دیگه.
اگه می خوای مثلاً یه مکث برای تصمیم گیری رو نشون بدی می تونی از سه نقطه و کلماتی مثل« یا مرلین به فریادم برس، خدایا چیکار کنم و...» استفاده کنی.

نقل قول:

آلبوس ‏ :


این کار اشتباهه و شکلک نباید اینجا قرار بگیره. وقتی دیالوگ داری شکلک رو آخر دیالوگ بذار.


نقل قول:
پس از ‏۳‏ ساعت در میدان تمرین کوییدیچ (!) محفل ‏:


می تونستی اینجا یه کمی بیشتر مانور بدی و بیشتر تعریف کنی که توی این سه ساعت چی میشه ولی نکردی. البته اینجا مختاری ولی یه اشاره هایی می کردی بد نبود.

یه نکته ی دیگه اینک توی متن نباید عدد به کار ببری و حتماً باید "سه" را به حروف بنویسی.

آخر پستت رو خیلی خوب تموم کردی. به نکته ای اشاره کردی که کسی زیاد توجه نمی کرد. در ضمن راه رو برای نفر بعدی هم باز گذاشتی که هر جوری دوست داشت ادامه بده.
در کل از لحاظ سوژه خیلی خوب پیش رفته بودی ولی یه کمی مشکلات نگارشی و نداشتن توصیف و فضاسازی توی پستت بهت ضربه زده بود.

کیفیت رول در حد متوسط بود.

خیلی خوب داری پیشرفت می کنی و اگه به نقد ها توجه کنی رول نویس خوبی می شی.
فضاسازی و توصیف حالات یادت نره... به خصوص توصیف.
برو ببینم چیکار می کنی.



پاسخ به: انجمن نقد پستها
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#4
درود

هوی سالاد... بیا ببینم
بدو بیا این پست منو نقد کن :d:

زود باش بچه :d:


نقد پست شما به زودی زده خواهد شد .


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۱۳:۱۸:۱۳


پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۹:۲۲ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#5
بعد از لحظاتی مشورت آلبوس و لرد به سمت هم اومدند و کل تو کل همدیگه قرار گرفتن. یه جورایی شبیه اون پوستر فیلم هشت شدند!

لرد با خشم گفت:
- هفته ی دیگه می خوام نابودت کنم پشمک. خودتو برای یه باخت حسابی آماده کن.

آلبوس نیشخندی زد و جواب داد:
- برو بچه... یادمه تو هاگوارتز سر کلاس کوییدیچ و پرواز روی دسته جارو بر عکس می نشستی. :zogh:

محفلیون:
مرگخوارا: :d:

لرد برگشت و چهار استخوان انگشت های دست راستش رو توی دهان تک تک مرگخوارانش خورد کرد و با عصبانیت فریاد زد:
- خفه شین احمقا... سریع بر می گردیم خانه ی ریدل.

سپس رو به دامبلدور حرکت رو انجام داد و همراه با مرگخواران غیب شد.

با این حرکت دوباره موجی از شادی و خنده محفلی ها را در بر گرفت. :d:

ساعتی بعد، خانه ی شماره دوازده میدان گریمولد

تقریباً همه ی اعضای محفل در آشپزخانه جمع بودند. جیمز از ریش های دامبلدور آویزون شده بود، جینی روی زمین با عروسک هاش بازی می کرد. الفیاس هم که تازه از پله ها پایین آمده بود به شدت نفس نفس می زد.
در همین لحظه صدای زنگ در خانه به همراه فحش های ناموسی مادر سیریوس به گوش رسید.

لحظاتی بعد سیریوس، مگان و جسیکا که هر کدام یه جاروی آذرخش روی شونشون گذاشته بودند وارد شدند.

همه خوشحال از اینکه سه بازیکن با تجربه ی کوییدیچ در جمعشون دارند شروع به تشویق کردند.

آلبوس با صاف کردن گلویش محفلی ها رو ساکت و شروع به حرف زدن کرد:
- خب دوستان من. همونطور که می دونین ما باید توی یه مسابقه ی حساس با مرگخوارا بجنگیم. اینو بدونین که ما پیروز میشیم چون تیمی که من در نظر گرفتم فوق العاده قویه.

محفلی ها نگاه هایی ذوق زده و کف کرده را نثار سه بازیکن مشهور کوییدیچشون کردن.

دامبلدور ادامه داد:
- و حالا اسامی را می خونم. دروازه بان، الفیاس دوج. مدافعین، جینی و چو ویزلی. مهاجمین، آلبوس دامبلدور و جیمز سیریوس پاتر و هری جیمز پاتر و جستجوگر، هرمیون گرنجر.

ملت محفلی که توی لیست تیم بودن:
سیریوس، مگان و جسیکا:


ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۱۰:۱۰:۱۱
ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۱۲:۳۱:۴۷

خداحافظی بعد از 5 سال...!


پاسخ به: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
#6
اهم اهم
درود :d

بنده هم افتخار میدم و شرکت می کنم.
از گروه همیشه پیروز هافلپاف هستم.
هر چی حال بده شرکت می کنم. (به جز معجون سازی :d)


خداحافظی بعد از 5 سال...!


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۹:۵۰ جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۱
#7
بلا: :d
وزیر:

- هو... چشات رو برا من اینجوری نکنا. تو روت خندیدم پررو شدی؟

در همین حین صدایی از درون گوشی میومد:
- هـــــــوی... الــــــــــــو... زهر ماریه هــــــــــوی...

وزیر سریع موبایل رو در گوشش گذاشت و گفت:
- هان... ببخشید. یه لحظه شما رو فراموش کردیم. :d

پایپ:

ناگهان صدای ویکتور در جای جای رول پیچید و گفت:
- هوی مگان بی شعور... چی میگی برا خودت. اینا که با موبایل بودن، چطوری قیافه ی اون یارو پایپ رو دیدن؟

مگان خارج از رول نگاه عاقل اندر سفیهی به ویکتور کرد و گفت:
- هه هه... بچه ها نشونش بدین.

با اشاره ی مگان وزیر تلفن رو قطع کرد و به بلاتریکس داد. بعد هم خودش از کادر خارج شد.
بلا شروع به گرفتن شماره کرد و رو به موبایل شروع به صحبت کرد.
دوربین نشون میده که بلا در حال مکالمه ی تصویری با لرد بود.

لرد با لحنی عشقولانه گفت:
- عجقم... عسلم... تیتال می تونی اونجا؟ این وزیر اذیتت نمی تونه؟ :pretty:
- نه جیگلم... این وزیر اسکول تر از این حرفاس. می بینمت به زودی. بوس بوس بای.

وقتی مکالمه تموم شد وزیر وارد صحنه شد و گفت:
- واو... این چی بود؟ چجوری مکالمه ی تصویری انجام می دادی؟

بلا با لحن تبلیغات تلویزیون گفت:
- با نسل سوم سیم کارت های رایتل، مکالمات تصویری، اینترنت پر سرعت و خیلی چیز های دیگه امکان پذیره.

بعد صدایی شبیه غول چراغ جادو روی صحنه گفت:
- برای پیش ثبت نام این سیم کارت ها به سایت اینترنتی ما مراجعه کنید. رایتل!

مگان: :zogh:
ویکتور:

در همین حین که ویکتور داشت خارج از روول کف و خون قاطی می کرد، داخل رول وزیر در حالی که چونه اش را می خواروند گفت:
- مگان، مگان... یه سوال. الان که من این پایپ رو تلفن رو روش قطع کردم، احتمالاً زنگ هم بزنیم بر نمی داره. چجوری سوژه رو پیش ببریم؟

مگان فکر کرد و گفت:
- راست می گیا... فکر اینجاش رو نکرده بودم.

در این لحظه بلا دوباره با همون لحن تبلیغاتیش گفت:
- با مکان نمای سیم کارت های ایرانسل می توانید از عزیزان خود با خبر باشید.

با این دیالوگ آخر خارج از رول مگان و ویکتور هر دو روی زمین افتادند و شروع به قاطی کردن کف و خون کردند.


ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۵ ۱۰:۱۹:۱۳


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۱
#8
ببخشید که دیر شد... اینترنتم همین الان وصل شد.
می بینم که دوستان بسی به ما عنایت داشتن و ترکوندن ما را.

اول از همه پست الفیاس رو نقد می کنم.

نقد پست 359 خانه ی ریدل، الفیاس دوج

پستت یه شروع خوب داشت.
ارتباط را با پست های قبلی قطع نکرده بود و حس داستان عوض نشده بود.

سوژه رو خوب پیش برده بودی و اتفاق جالبی افتاد توی سوژه.

ظاهر پستت یه کمی بده.
بهتره بین دیالوگ ها و فضا سازی به جای یه اینتر دو تا بزنی تا یه خط فاصله ایجاد بشه.

یه اشکال خیلی بزرگ توی پستت داشتی.
اگه پست های قبلی رو بخونه می بینی که همه ی فعل ها زمان گذشته هستند، ولی تو همه رو زمان حال نوشتی.
این کار فوق العاده اشتباهه. دقیقاً مثل این می مونه که وسط یه سوژه ی جدی بیای و پست طنز بزنی.
اصلاً این کار رو نباید بکنی.

نقل قول:
لرد ‏:‏ خوبه حالا من اول می رم و تو با فاصله دنبال من میای ‏.‏ شیر فهم شد ؟
بلا ‏:‏ بله ‏،‏ ارباب ‏.


اینجا چند تا مشکل داری.
اولین و مهم ترینش اینه که فاصله ی قبل و بعد علائم نگارشی رو درست رعایت نکردی.

علائم نگارشی به حرف قبل از خودشون می چسبند و از حرف بعدی فاصله می گیرند. یعنی قبل علائم نگارشی نیاز به اسپیس نیست ولی بعدش حتماً باید اسپیس زد.

این نکته رو همیشه یادت باشه. این یکی از اصول اولیه ی یک روله که باید قوانین نگارشی رعایت بشه.

یه مشکل دیگت هم همون مشکل جینی بود که توی نقد قبلی براش گفتم:

برای دیالوگ نویسی از دو شیوه ی معمول استفاده میشه.

1.
مگان با تعجب گفت:
- دیالوگ...

2.
مگان با تعجب گفت:« دیالوگ...»

در مدل اول بعد از توصیف دو نقطه گذاشتته می شود و در سطر بعدی اول "-" گذاشته می شه و بعد دیالوگ گفته میشه.

در مدل دوم بعد از توصیف دو نقطه گذاشته می شود و در گیومه دیالوگ نوشته میشه.


در ضمن این که می نویسی "لرد:" خیلی قشنگ نیست.
باید یه توصیفی بکنی که توی چه حالتی این صحبت رو کرده و اینا.
مثلاً:
لرد با عصبانیت به بلا گفت:

نقل قول:
۱۰‏ متر مانده به پایان مسیر ناگهان ریش دامبل با صدای جججججررررر ‏،‏ جر می خورد و هری با سرعت زیاد در حال پایین آمدن است و دلش را به این خوش کرده که حداقل ریش های دامبل نرم هستند ولی در این حین با کله گرام به ریش ها برخورد کرده و در ضمن شکستن سطح زیرین ،‏ با مخ به سطح زمین برخورد کرده و دچار فراموشی موقت ( به گونه ای که ادامه روند مسالمت آمیز سوژه را دچار بحران می کند ) می شود ‏.


این پاراگراف رو بخون.
از اون اول یه نفس رفتی.
این پاراگرافت یه جمله ی فوق العاده طولانیه!
به جای این همه "و" می تونستی از نقطه استفاده کنی.
وقتی هم که می بینی دو تا جملت خیلی به هم وابسته نیستن می تونی یه اینتر بزنی و بقیش رو توی یه خط دیگه بنویسی.
اینطوری ظاهر پستت قشنگ تر میشه.

نقل قول:
ا مخ به سطح زمین برخورد کرده و دچار فراموشی موقت ( به گونه ای که ادامه روند مسالمت آمیز سوژه را دچار بحران می کند ) می شود ‏.


نقل قول:
بلا و هری در کمال زوال عقل ( هر دو فراموشی دارند و فکر می کنند طرف مقابل هستند ) به هوش می آیند ‏:‏ ‏


این دو جا تو داری به صورت غیر مستقیم برای نفر بعدی مشخص می کنی که چجوری بنویسه.
این کار قشنگی نیست و می تونه ابتکار عمل رو از نفر بعدی بگیره.
تو فقط وقایع پست خودت رو شرح بده و بذار نفر بعدی خودش فکر کنه ببینه چیکار کنه.

یه نکته ی دیگه اینکه وقتی زمان یا مکان رو عوض می کنی بهتره بولدش کنی.

در این سوی سوژه در کنار لرد و بلا ‏-----> در این سوی سوژه در کنار لرد و بلا ‏

سعی کن فضاسازی و توصیفاتت رو بیشتر کنی تا خواننده بیشتر حس کنه پستت رو.

با کلمات قشنگ بازی می کنی.
مثل اینو و اونور سوژه یا با خبر و بی خبر.

اگه کار کنی می تونی رول نویس خوبی بشی.
منتظر رول های بعدیت هستم.



پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۱
#9
درود بر همگی

ایشالا به زودی نقد پست ها رو می زنم.
البته روونا و ویکتور که اصلاً من در حدی نیستم که بخوام پست هاشون رو نقد کنم، ولی به روی چشم.

الفیاس عزیز
می تونی اسم تاپیک و شماره ی پستت رو اینجا بنویسی. من برات نقدش می کنم.

موفق باشی


خداحافظی بعد از 5 سال...!


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱
#10
الان می خوام نقد پست جینی رو بزنم ولی بقیه هم بخونن که خیلی خوبه و باعث پیشرفتشون میشه.

نقد پست شماره ی 53 خانه ی سالمندان، جینی ویزلی

خب خب
اولین مشکلی که رولت داشت سوژه بود. اون بالای پست نوشته سوژه ی جدید، اما وقتی رول رو کامل می خونی میبینی که سوژه ای نیست! یعنی اصلاً توی این رول اتفاقی نیفتاده و سوژه ای پیدا نشده که کسی بخواد بیاد و ادامش بده.
اصولاً این ها پست هایی هستند که نفر دوم باید بیاد و یه ایده بده که چه خبر قراره بشه. یعنی در حقیقت تو داری فضا را برای یکی دیگه آماده میکنی که بیاد سوژه ی جدید بزنه.
این کار چندان جالب نیست و بهتره وقتی می خوای یه سوژه ی جدید بزنی یه ایده داشته باشی و بیای قشنگ روی ایده مانور بدی و اصطلاحاً بقیه رو شیر فهم کنی.

مشکل بعدیت که دیدم اینه که پستت فضاسازی نداشت. اصلاً هیچ توضیحی نداده بودی.
وقتی میخوایم یه رول بزنیم باید جوری همه چیز رو توصیف کنیم که خواننده بتونه کاملاً اون صحنه رو تجسم کنه و این جور فضاسازی ملزوم اینه که تو خودت توی ذهنت اون فضا رو ترسیم کنی.
یعنی قبل از اینکه شروع به نوشتن کنی توی ذهنت دقیقاً مثل ساختن یک فیلم، فضا رو بسازی.
مثلاً میگی الان اینا با یه ماشین میان توی یه قلعه ی فوق العاده قدیمی. از این قلعه ها که دیوارای بلند و برج های مدور و اینا داره. همه جا سر سبزه و...
این قدم اوله. حالا قدم دوم اینه که اینو توی رول پیاده کنی.
خیلی جاها فرصت این هست. مخصوصاً اول رول میتونه با یه فضا سازی خوب شروع بشه که خواننده بتونه خوب تصور کرده.
حالا تو از یه شیوه ی قشنگ استفاده کردی برای شروع رول. یعنی با دیالوگ شروع کردی. خیلی هم خوبه ولی بعد از دیالوگ بهتره که یه فضا سازی داشته باشی.
توی رول هم هر جا مکان عوض میشه فضا سازی بکن.

یه مشکل دیگت این بود:

نقل قول:
البوس بایه حرکت از ماشین پیاده میشه و دستشوبه طرف داخل ماشین دراز میکنه:


نقل قول:
صدا از تو ماشین:


ببین توی جمله ی اول خوب حالت آلبوس رو توصیف کردی. اما توی جمله ی دوم اصلاً هیچ توصیفی نکردی. یعنی الان من نمی دونم صدا خوشحال بوده، ناراحت بوده، ترسیده بود یا...
قبل از اینکه دیالوگ رو بنویسی می تونی یه توصیف خوب از حالات گوینده ی دیالوگ بکنی. مثلاً:
آلبوس در حالی که دست به داخل ماشین دراز می کرد با صدای آرام گفت:...

در ضمن این "گفت" رو آخر توصیفت بذار، خیلی قشنگ ترش می کنه.
اینطوری که تو می نویسی وقتی زیاد بشه توی رول قشنگ نمیشه.

یه چیز دیگه هم بود که بعضی جاها رعایت کرده بودی و بعضی جاها نه. اونم دیالوگ نویسی بود.
حالا توضیح میدم.

دو روش برای دیالوگ نویسی هست:
1.
مگان رو به جینی کرد و به آرامی گفت:
- میای بریم 13 به در؟

2.
جینی با عصبانیت به مگان گفت: « برو بینم بوقی بوقی بووووووووووووق. »


البته یکی دیگه هم بود که الان یادم نیست چی بود.
ولی به نظر من از همون شماره 1 استفاده کنی خیلی خیلی بهتره.
فقط یادت باشه باید یه اینتر بزنی و یه خط تیره بذاری.

یه نکته ی کوچولوی دیگه هم که دیدم این بود که شکلک هات خیلی ربطی به متن نداشتن.

حتماً هم وقتی رولت رو نوشتی یه دور از روش بخون چون اشتباه تایپی هم داشتی.

اینا رو حتماً رعایت کن و برو رول بزن. سوالی هم داشتی می تونی اینجا بپرسی یا پیام خصوصی بزنی.
برو بترکون تا رول بعدیت رو برات نقد کنم.
منتظرما

موفق باشی.


ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۳ ۲۳:۵۹:۱۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.