گریفیندور -
هافلپاف.
خونه- بتی.
- بتی.
بابا بتی که دیگه کاسه ی صبرش لبریز شده بود ، پله ها رو بالا رفت و با مشت و لگد افتاد به جون در اتاق بتی.
- بتی ، بلند شو . کارم به جایی رسیده که خودم روزنامه رو از دم در برداشتم . بلند شو ، نیم ساعت دیگه مسابقت شروع میشه .
بتی که مثل همیشه توی خواب از روی تخت به زیر تخت مهاجرت کرده بود با شنیدن جمله ی آخر باباش خیلی و با تعجب سرش رو بلند کرد و محکم تر از هر وقت دیگه ای سرش رو به زیر تخت کوفت و گفت :
- آی سرم . بابا مگه قرار نبود منو دو ساعت قبل از بازی صدا کنی ؟ حالا چه جوری حاضرشم ؟ :worry:
- تو تازه یه ساعت پیش خوابت برد .
فلش بکبتی ظرفای شام رو جمع کرد ، مسواک زد و برای مطالعه و خواب به اتاقش رفت . نیم ساعت وقت مطالعش تازه تموم شده بود که باباش صداش کرد :
- بتی بیا پایین ، جغد داری .
بابا بتی ول صداش رو طوری که بتی نشنوه پایین اورد و گفت :
- معلوم نیست این موقع شب کی باهاش چیکار داره .
بتی که هیچ وقت تا اون موقع جغد نداشت ، پله ها رو سراسیمه دو تا یکی کرد ، با اینکه ده دفعه خطر سقوط از ارتفاع رو گذرونده بود ، از پله ی آخر افتاد و پخش زمین شد ولی اهمیت نداد و خودش رو به جغد رسوند ، نامه رو از پای جغد باز کرد و شروع به خوندن کرد :
نقل قول:
درود بتی
یه خبر خوب دارم یه خبر بد که مطمئنا" اول خبر بدَرو میگم که اونم اینه ؛ فردا نمیتونی از مرخصی که برای رفتن به سنت مانگو برای درمان زخم معدت داشتی ، استفاده کنی و باید ساعت 9 مدرسه باشی . و آمّا خبر خوبه ، فردا باید به عنوان مدافع توی تیم گریف بازی کنی . میدونم ذوق زده ای ولی میخوام که آروم باشی . فردا ساعت 9 توی زمین کوییدیچ هاگوارتز میبینمت .
راستی خواهشن به جای آلوچه ژله بخور .
تدی لوپین
بتی نامه ی تدی رو با اشک ذوق دوباره مرور کرد . نامه رو که برای دومین بار تموم کرد ، بدون هیچ حرفی رفت توی آشپزخونه و همه ی کابینت ها رو دنبال پودر ژله گشت .
دو ساعت بعد ، اتاق بتی- من میدونم که میمیرم .
بابا بتی که برای هزارمین بار جواب بتی رو میداد مثل یه طوطی جوابش رو تکرار کرد .
- بتی تو فقط استرس داری، همین . باور کن تو تا منو دق ندی ، نمیمیری .
- فقط استرس نیست ،حالتمَم تهوع داره .
- اونم فقط به خاطر اینکه به جای آلوچه ژله خوردی و معدت تعجب کرده .
بتی بعد از کلی آیه ی یأس خوندن بالاخره حدود ساعت هفت و نیم / هشت خوابش برد .
پایان فلش بک- بابا میشه تا من دست و صورتم رو میشورم وسایلم رو جمع کنی ؟
- دارم همین کارو میکنم.
بتی طبق معمول همیشه اول یه دست صورتش رو با آب خالی بعد با روغن زیتون و در آخر با آب و صابون شست ، که همین صورت شستن ده دقیقه طول کشید .
- بتی ، بجنب .
- دارم لباس میپوشم ، بابا . چی بپوشم حالا ؟ :worry:
بابا بتی با اینکه جمله ی آخر بتی رو به خاطر صدای آروم بتی نشنید ولی فکرش رو خوند و جواب دخترکش رو داد .
- میتونی اون گرمکن ورزشیه که تازه برات خریدم بپوشی .
- راهنمایی خوبی بود ، بابا .
بالاخره بتی از اتاقش خارج و راهی آشپزخونه شد . لقمه های نون و پنیری که باباش براش آماده کرده بود رو خیلی سریع قورت داد و ساک ورزشیش رو برداشت و بعد از یه خداحافظی به هاگزمید آپارات کرد .
رختکن گریفیندورهمه ی اعضا ی تیم یه گوشه از رختکن چومباتمه زده و تو فکر بودن . سکوت تمام فضا رو پر کرده بود تا اینکه یوآن یکی از اون تیکه های نچسب و به درد نخورش رو گفت و سکوت رو شکست.
- دیگ برای شادی بتی آن جوان ناکام یه قطعه ی غمگین بنواز .
- دیگه چی میخواین برام مراسم خاک سپاریم بگیرین .
نگاه تمام بچه های تیم بعد از شنیدن صدای بتی به آستانه ی در خشک شد . بتی که انتظار یه تشکر خشک و خالی برای اینکه خودش رو به سختی به مسابقه رسونده بود رو داشت ، گفت :
- کجاس روحیه ی شادیتون؟ بلند شید . هی هی یالا .
روحیه ی جیمز زود تر بقیه ی اعضای تیم برگشت و جیمز سعی کرد روحیه ی بقیه رو هم برگردونه .
- بهترین کیه ؟
- جواب بدین دیگه ، گریفیندور.
- مرسی همراهی ، تدی . کی برندس ؟
- گریفیندور .
هم زمان که بچه ها به سوال جیمز جواب میدادن ، گیدیون یکی از بهترین قطعه های شادش رو نواخت .
چند دقیقه بعد ، وسط زمیندو تیم با تشویق هواداراشون وارد زمین شدن . به خاطر قوانین اسلام دخترا با دخترا و پسرا با پسرا
دست دادن ؛ کاپیتانام که هیچی ، به ما چه .با سوت لودو بازی شروع شد و گزارشگر جدید که کسی جز فرد نبود ، راه رفتن رو مغز مردم رو شروع کرد .
- درود ، همی . همین طور که میبینید همی بازی شروع شد و من همی با گزارش بازی در خدمتتونم همی . خب ، یوآن کوافل به دست پیش میره همی ، الا که کاملن معلومه اعصاب نداره همی از ساطورش به جای چماق استفاده کرد و همی بلاجر رو روونه ی یوآن کرد همی .
- تدی ، بگیرش اومد .
- بده بیاد .
روباه مکار گریف با صدا کردن تدی تمام توجه تیم هافل رو به تدی جلب کرد ولی به گیدیون که کسی بهش کاری نداشت پاس داد .
- همی نبرد تن به تن گیدیون و باری رو میبینیم و گل همی گل .
گل گید به همه ی هم تیمیاش روحیه ی زیادی داد .
- ده - هیچ به نفع گریف همی . خب همین طور که میبینین همی مغازه ی ما اسپانسر تیم گریفیندوره همی و من و برادرم منتظر شما هستیم همی . از پایین اشاره میکنن که بوقی بازی رو گزارش کن و من
همی برمیگردم به گزارش بازی . دو تیم با چه سرعتی بازی میکنن 30 - 20 به نفع هافل .
تیم کوییدیچ هافل تمام عزم خودش رو جزم کرده بود که به هر شکلی که شده با برد این بازی جام کوییدیچ رو ببره ولی با تیم ضعیفی رو به رو نبود .
- بتی ، حواست به اون بلاجره هست ؟
تدی هر چی توان داشت توی گلوش جمع کرد و به بتی اخطار داد ولی اون هیچ عکس العملی از خودش نشون نداد .
- بلاجر با تمام سرعت همی به سمت بتی میره ولی بتی هیچ کاری نمیکنه همی . خواهش میکنم همی چشاتون رو ببندین که این صحنه ی ناهنجار رو نبینین همی .
بلاجر نزدیک و نزدیک تر میشد و بتی پادشاهای بیشتری رو خواب میدید . بلاجری که نیمفادورا رها کرده بود حدود ده سانتی متر بیشتر با صورت بتی فاصله نداشت که چماق رکسان بین بلاجر و صورت
بتی قرار گرفت و بتی زنده موند .
- اگه بلاجر به بتی خورده باشه همی دیگه لحظه ی افتادنش از جاروش هم همی گذشته پس باز کنین چشاتون رو همی . اون بتیه همی عایا ؟ من از پخش خواهش میکنم صحنه ی آهسته برن همی .
- آخه بوقی مگه اینجا " عرق جبین " ـه صحنه آهسته میخوای .
- ممنونم از لودو همی که جواب منو داد . برگردیم به بازی ؛ مثل اینکه همی بلاجری که به چماق رکسان خورد همی به سمت والبورگا کمونه کرد همی و اونو از صحنه خارج رد همی روحش شاد و یادش گرامی همی . نمیدونم جیمز چرا اینقد نگران بتی شده همی و با سرعت به طرف بتی میره ؟
جیمز حتی یه درصد هم به فکر بتی نبود فقط به فکر توپ کوچک طلایی بود که جلوی چشمای بسته ی بتی مانور میداد، بود . جیمز سیریوس پاتر از مهارتی که از بابا و بابابزرگش به ارث برده بود ،
استفاده کرد و اسنیچ رو از مقابل صورت بتی گرفت ولی یه برخورد کوچک با بتی داشت و اونو از خواب ناز بیدار کرد .
تمام تماشاچیا گوجه هایی که از قبل آماده کرده بودن که نثار صورت جناب " همی " کنن ، از جیباشون دراوردن و کاری که باید کردن .
زنجیره ی شادی بعد ازبازی گریف برای برد بازی تشکیل شد و با گوجه بازی به جای آب بازی بین بچه های تیم تکمیل شد .
How many times I have to die to have you؟