هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
#1
تصویر شماره 11 کارگاه داستان نویسی

امروز هم مثل بقیه ی روزها، خسته و کسل کننده بود. نه تفریح و نه سرگرمی ای.
هری پاتر، ملقب به هری، مثل همیشه روی تخت دراز کشیده بود و به رویاهاش فکر میکرد. رویاهای ناشدنی، خیال بافی های کودکانه یا هرچیزی که میشد اسمش رو گذاشت.
از روی تخت بلند شد و نگاهش رو دور تا دور اتاق چرخوند؛ کل اتاق شامل یه تخت قدیمی، یک کمد شکسته و یک میز کهنه بود که هر لحظه امکان خورد شدنش بود. میشد گفت که اتاق، به موزه تبدیل شده بود.
نه مادری و نه پدری، هیچکس نبود که به او برسد یا برایش دل بسوزاند.
تنها آرزویش خلاص شدن از شر این زندان و زندان بان هایش و رفتن به مدرسه ی جادوگری هاگوارتز بود.
به سراغ تنها کتاب در دسترسش رفت و آن را برداشت. سرگذشت مدرسه ی جادوگری شگفت انگیز هاگوارتز
شاید این کتاب رو هزاران بار خونده بود. زندگی براش خسته. کننده شده بود...
#هری پاتر
کتاب رو سر جاش گذاشتم و سعی کردم برای یکبار هم که شده سعی خودم رو بکنم.پنجره رو اروم باز کردم و نگاهی به پایین انداختم. با دیدن دوباره ی ارتفاع، آه از نهادم بلند شد.
برگشتم و روی تخت نشستم. توی ذهنم فقط و فقط یک چیز بود:زندگی تکراری.
پوزخندی زدم، حتما باید کتابی درباره زندگیم مینوشتم. شاید دو صفحه بیشتر نمیشد. صدای پای ارومی از پشت سرم میومد. سرم رو سریع برگردوندم و با دیدن موجودی عجیب نزدیک بود مثل دختر بچه ها جیغ بزنم. واقعا که خجالت آور بود. قیافش خیلی آشنا بود.
مطمئنم که عکسش رو توی کتاب دیدم. درسته اون یه جن خونگی بود!
شروع کرد به حرف زدن:هیسسسس آروم باش و از منم نترس. درسته عجیب غریبم اما برای کمک به تو اومدم.
صداش خیلی عجیب و با نمک بود و به محض شنیدن کلمه ی کمک شعله ی کوچکی از امید توی دلم روشن شد. انگار نه انگار تا همین چند ثانیه پیش از ترس رو به مرگ بودم!
_اسم من دابی هستش و توام هری هستی، خیلی از آشناییت خوشحالم. بقیه داخل خونه در حال گرفتن مهمونی هستن. بهتره که توی این مدت فرار کنیم.
_اما، اما پریدن از پنجره غیر ممکنه! ارتفاع خیلی زیاده.
_نگران این چیزای کوچیک نباش. فقط و فقط بیا دنبالم.
اروم دنبالش رفتم و کنار پنجره ایستادیم. یک دفعه دستش رو روی هوا تکون داد و ورد عجیبی خوند. پس اینطوری وارد اتاق شده بود! باورم نمیشد جادو بلده. از خوشحالی توی پوستم نمیگنجیدم.
_دستمو بگیر و با شمارش من بپر
_یعنی چییی؟؟؟ نکنه قصد مرگم رو داری؟!
_نگران نباش. هر جا بریم، روی هوا یک جسم نامرئی زیرمون بوجود میاد.
با شنیدن این حرف یکم خیالم آسوده شد. ولی با این حال باز هم میترسیدم!
به هر حال مرگ بهتر از زندگی در اینجا بود. با شمارش جن خونگی، پریدم و هیچی دیگه حس نکردم. چشمم رو باز کردم و... باورم نمیشد... روی هوا ایستاده بودم!
بالاخره با کمک یک جن کوچک و البته جادو، تونستم نجات پیدا کنم. مقصدمون مدرسه ی هاگوارتز بود و خوشحال بودم که برای همیشه اونجا مستقر میشم.



-------------------
نکته اول در نوشته شما که باید بهش توجه بشه، ساختار صحیح جملات در توصیف ها و فضاسازی ها هستش. ترکیب کلماتی که برای توصیف یک فضا یا افکار و رفتار شخصیت تون استفاده می کنید باید همخونی داشته باشن. مثلا "رویای ناشدنی" ترکیب عرف و جالبی نیست. ما رویای وصف ناشدنی داریم. به جاش میشد گفت رویاهای ناممکن! مثال دیگه جایی بود که هری از رو تختش بلند میشه و به گفته شما "نگاهش رو دور تا دور اتاق چرخوند"، که مفهوم خیلی واضحی نداره این هم. میشد گفت "نگاهی به دور تا دور اتاقش انداخت" یا مثلا "نگاهش دور تا دور اتاق رو ورانداز کرد". نکته دیگه دقت به املای صحیح کلمات هست. مثالش استفاده از "خورد" به جای "خرد" بود. یه مساله نامفهوم در نوشته شما جایی بود که هشتگ هری پاتر زدین و از اونجا به بعد راوی سوژه شما اول شخص شد و از زبان هری ماجرا رو نقل می کرد. این شیفت روایی در سوژه نه تنها جذابش نمیکنه برای خواننده رول شما بلکه پیچیده تر و غیر عادی میکنه نوشته شمارو. مساله بعدی، در حین مواجه دابی و هری، دیالوگ ها بین این دو باید با خط تیره (و ترجیحاً نه آندرلاین) و با جدا شدن از توصیف ها و فضاسازی ها نوشته بشن. یعنی فاصله بین خطوط رو رعایت کنید که تو هم رفته و در هم نشه نوشته شما و قشنگ بشه تفکیک داد اینها رو هم از همدیگه. توصیف های نیمه دوم رول شما کمی پخته تر و جذاب تر از نیمه اولش نوشته شده بودن. سوژه چندان خلاقانه نبود اما متفاوت تر از این بود که صرفاً عین کتاب و کلیشه ای نخستین مواجه دابی با هری رو شرح بده. من ازتون تقاضا میکنم با همین عکس یا هر عکس دیگه ای که دوست دارین یه سوژه نسبتاً خلاقانه تر بنویسین و مواردی که گفتم رو هم یک به یک رعایت کنید. مایل هستم یه تلاش متفاوت تر و بهتر ازتون ببینم. منتظرتون هستم.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۲۲:۴۶:۴۴

Paniz. T


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
#2
تصویر شماره 8 کارگاه داستان نویسی بعد از یک روز سخت و طاقت فرسا، پس از توضیح جادوی مربوطه به کلاس ها، برای استراحت به اتاقش می‌رود. به سمت پارچ آب می‌رود و لیوانی آب جهت رفع تشنگی خویش می‌نوشد.چند روزی بود که حال مساعدی نداشت و از اینکه دیگران از این موضوع باخبر شوند متنفر بود؛برای همین بود که امروز برخلاف کسالتش خود را به بهترین نحو ممکن نشان داد. هنگام نوشیدن آب چشمش به نامه‌ای که درست روی میز کوچک کنار تختش قرار دارد می‌افتد. نامه را برمیدارد و تلاش برای باز کردن نامه میکند اما جنس کاغذ بسیار سخت تر از آن است که با زور دست باز شود. ناگهان متوجه شمشیر خود می‌شود؛آن را برمی‌دارد و به راحتی نامه را باز می‌کند اما در عجب است که چطور نامه با نیروی کوچکی که به شمشیر وارد کرد باز شد اما کنجکاوی او بر عقل خویش غلبه می‌کند و به سرعت نامه را بیرون می‌کشد: پروفسور دامبلدور عزیز ما متوجه حال نامساعد شما شدیم و با اینکه میدانیم شما علاقه‌ای به دانستن این موضوع از جهت خویش و دیگران ندارید خواستیم بگوییم که اگر بخواهید همچنان به تدریس ادامه دهید ممکن است مشکلی برایتان پیش آید و هیچ کدام از ما توانایی شنیدن این موضوع را نداریم. از شما خواهشمندیم که حداقل چند روزی را در اتاق خود بمانید و کمی استراحت کنید. با تشکر، مدیریت مدرسه جادوگری هاگوارتز _آنها با خود چه فکر کرده‌اند؟! من به هیچ وجه حاضر به استراحت نمی‌شوم. همانند تمام این سال ها به کار خود با علاقه‌‌‌ تمام ادامه می‌دهم و نمی گذارم کسی مانع من شود. ابتدا نامه را پاره و در سطل زباله می‌اندازد و سپس به سوی درب اتاق حرکت می‌کند...

[/quote]




--------------
علیرغم داشتن توانمندی در توصیف شرایط شخصیت، پست شما با ساختار عرف یک نمایشنامه فاصله داره. لطفاً نگاهی به پست های قبلی اینجا که تایید شدن و ویرایش زیر اونها بندازین تا دستتون بیاد چه استانداردهایی لازمه تا رعایت بشن. در درجه اول بر خلاف ظاهر تصویر، انتظار میره خلاقیت داشته باشین و محدود نباشه نوشته شما به همون قاب فقط. از سوژه های داستانی متفاوت بسازین. نکته بعدی ظاهر پستتون هست که نمیدونم خودتون اینطوری در هم و پیوسته نوشتید یا خطای بازی با گزینه های زیر پست هست. در هر حال، رعایت پاراگراف بعدی و و فواصل بین دیالوگ/مونولوگ و توصیف ها و فضاسازی ها یک اصل مهم هست که کمک میکنه خواننده رول شما ترغیب بشه به خوندنش. معمولا اعضای سایت تمایل ندارن پست های شلخته یا در هم رو دنبال کنن خیلی. همچنان توصیه میکنم نگاهی به نمایشنامه های قبلی این عنوان بندازی تا متوجه منظورم بشی. لطفاً مجددا با هر عکسی که دوست داری تلاش کن. منتظرم.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۲۲:۳۴:۴۳


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹
#3
من یک شخص معمولی هستم که به جادوگری عشق میورزم وتمام دنیام جادوعه. اشناییتی با سایت و گروهبندی و شرکت در کلاس های درس ندارم اگه میشه راهنماییم کنید.


———
پاسخ:

سلام.
برای ورود به ایفای نقش و معرفی شخصیت اول باید با توجه به یکی از تصاویر اینجا، یک داستان در اینجا بنویسی. بعد که تایید شدی میتونی بری گروه بندی و بعدش بیای اینجا.


مطالعه کنید: قوانین ورود به ایفای نقش


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۰:۲۸:۴۷
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۰:۲۹:۳۸

Paniz. T






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.