هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۴

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
كرلازار(كرام):اي السامور بي هويت خاين مديران انجمن بريزيد سرش.
سالارام(سالازار):ميخواي چيكارش كني دوباره بياريش تو سايت بدبختمون ميكنه بايد يه فكر اساسي كرد.
كرلازار:لعنت به اين مش قربون.صبر كن يه زنگي به اين سام وايز بزنم.
سالارام:كرامي جديدا با اين جوجه ناظرا ميپري.
كرلازار:
______________________________

مكان:خيلي دور خيلي نزديك
صداي زنگ تلفن:من ميرم از زندگي تو بيرون,يادت باشه خونمو كردي ويرون ...
كرلازار:الو
سام:الو
كرلازار:به به صداي آشنا مياد,سام وايز وبمستر آينده ي سايت.(تو دلش:ايشاالله سي سال ديگه خودم وبمسترت ميكنم. )
سام:
كرلازار:سامي جون ميدونم كه آب دستت نيست چون ماه رمضونه ثوابم داره پاشو يه توكه پا بيا دژ مرگ.
سام:بله خب دستم آب نيست ولي الان دست به آبم.(دستشويي)
صداي سيفون...آخيش الان ميام يه چند دقيقه اي وايستي ميام.
____________________________

مكان:دژ مرگ
السامور:السوهاااااااا,همه از وبمستر جديد سايت پيروي كنيد,ميخوام سايت بسازم باقلوا.
روماسلا شلاق دستشه بغل دستشم سرژ وايستاده و دارن اعضاي سايت رو ميزنن.
ناگهان سام وايز از در وارد ميشه:هيشكي از جاش تكون نخوره,شماها در مقابل وبمستر آينده ي سايت سام وايز قرار گرفتيد.
السامور:خب گرفتيم كه گرفتيم حالا چيكار كنم مثلا؟
سام:هوم,خب راست ميگي,هيچي بيخيال ادامه بديد.
و از در خارج ميشه.
___________________
نيم ساعت بعد,مكان: نزديكاي خيلي دور خيلي نزديك

_الو,اي بوق بوق شده ا كه الهي بوق بياد جلوت بوق بزنه,پس چرا اينجوري كردي ما گفتيم بيا مارو نجات بده تو گذاشتي رفتي.بوققققققق...(اين صداي بوق تلفن بود و نه هيچ چيز ديگر.)
سام دوباره مياد تو:السامور من به عنوان كسي كه براي اولين تونست بوق به تو دستور ميدم تا سريعا اين محل رو به مقصد اتاق شناسه هاي بسته شده ترك كني و تا وقتي كه كسي بهت چيزي نگفته از جات تكون نميخوري.
السامور:چي تازه داشت خوش ميگذشت,ويليام گراوپ بيا تو.
همه:
السامور و سرژ:
سرژ:اين اختراع خودمونه بدن گراوپ با طرحها و ايده هاي ويليام ادوارد.
ويليام گراوپ:سايتتون سر قفلي چند؟


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
مهمان:حتي شناسه هاي بسته شده هم ميتونن سالازار رو حذف كار بر كنن
شناسه بسته شده ميزنه رو دكمه«حذف كاربر سالازار»
سالازار فريادي از اعماق تهش ميكشه..شوت ميشه به بيرون.قبل از اينكه از در پرواز كنان بگزره درو ميبندن با دماغ ميخوره به در.تمام گوشت استخون همه چيزش خورد ميشه ميافته رو زمين
صداي كرام:بندازينش بيرووون
گراپ درو باز ميكنه با خاك انداز گوش و استخون سالازار رو جمع ميكنه.خاك انداز با سالازار رو پرت ميكنه بيرون.درو ميبنده.درو باز ميكنه مياد بيرون خاك انداز رو از زير جسد سالزار بيرون ميكشه و يمرو تو درو ميبنده.
يه سري شناسه هاي بسته شده كنارش واستادن.
سالازار:اييييييي..اخ...كي منو حذف كار بر كرد؟
مردي سياه پوش با رداي جر گرفته مياد جلو.با صدايي فرا مريخي:من كردم سالازار!
سالازار بزور بالا رو نگاه ميكنه:تو كي هستي اي ملعون!؟
مرد:من همووووونم كه يه روز، ميخواستم مرگخوار بشم.ميخواستم بزرگترين،سياهه دنيا بشم......من..من...
سالازار:تورو يادم نمياد؟
مرد:السامور پاراگات...خالق افسون جريوس!....السوهاهاهاها(بر وزن موهاهاها)
چوب دستيش رو در مياره و به طرف سالازار ميگيره:جريوس مينيمم!!
سالازار فريادي ميشكه و صداي جر خوردن درز هاي لباس مياد.
السامور:يادت هست چقدر از من بدت ميومد؟يادت هست چقدر عشق ميكردي پستاي منو پاك كني؟جريوس مكزيمم!!
سالزار بطور كامل از وسط دو نيم ميشه.
يه نيمه سالزار:يكي مارو به هم برسونه!
اون يكي نيمه:يكي مارو به هم وصل كنه...
در باز ميشه و كله كرام مياد بيرون:چه خبره اين بيرون..برين اونرو تر بازي كنين..ها؟تو كي هستي؟
السامور:من همونم كه تو نمايشنامم نوشتم«كثافت» تو بعدش گفتي كه نمايشنامم از همه نظر مشكل داره....جريوس مكزيمم!!
كرام هم جر ميخوره از وسط...
در بازه...السامور ميپره تو...
يه تيكه سالزار:هي..حد اقل مار وصل كن...
السامور چوب دستيشو به طرف چهار تيكه از كرام و سالزار ميگيره:وصليوس فورتا!
يه نيمه تن كرام ميچسبه به نيمه تنه سالازار و به همين ترتيب نيمه ديگشون.
------
عقده ديرينه خودم كه از مديريت داشتم اينگونه خالي كردم


به دستور كرام سانسور شد


ویرایش شده توسط سرژ تانكيان در تاریخ ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۱۴:۵۴:۰۹


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 901
آفلاین
والا من نميدونم اين موضوعات چه ربطي به دژ مرگ داره ولي ادامه ميدم!!!
------------------------
كرام وارد دفتر سالازار ميشه !!!

سالازار نگاهي به كرام ميندازه:اينكه ويكي كوچولوي خودمونه!!

كرام با اخم به سالازار نگاه ميكنه
سالازار ميكوبه رو دكمه حذف شناسه!!!!
هيچ اتفاقي نميفته!!!!
اين دفعه دوبار ميزنه
دوباره هيچ اتفاقي نميفته!!!
كرام:
سالازار:چطور همچيني چيزي ممكنه؟
كرام سالازارو از جاش بلند ميكنه و خودش ميشنه سر جاي سابقش
كرام:خيلي راحت!!....بيگانه!!رفيق جون جوني خودم!!!يكي از خدايان رول پليينگ!! و .....ميدوني كه علي هم نسبت بهش ارادت داره!!!...خب اون خواست كه براي فعاليت مجدش..منو باز وبمستر كنن و جاي تو بذارن !!همين!!!اينو بدين كه هميشه پلچه خواري راه مناسبي نيست!!!

سالازار جالا داره پاچه كرامو ميخارونه:نفس من بيدي!!تربچه!!بيدمشك!!وب مستر مادام العمر سايت !!

كرام:اينا فايده نداره سالاز جون!!!...مديران انجمن!!اين خائنو ببريد دژ مرگ!!!
كاراگاه ققي با نام نمايشي شيدگر ققي وارد ميشه!!
سالازار: تو؟!!!!!
كرام:خوش بختانه از ديتا بيس بك آپ داشتيم!!!حيف بود همچين شخصيت مهمي از بين بره!!!
---------------------
در دژ مرگ!
كرام:خب دوستان براي سالاز جان غذا بياوريد!!پونه پلو دوست داري سالاز؟
سالازار:
كرام: ..تازه فقط اين نيست!!گراپي!!!
گراپي مياد تو!!!:گراپ سالي ميهواد..گراپ سالي رو دوست داشت!!
كرام:سالي جان بهت خوش بگذره!!
--------------------
مدتي بعد در سايت جادوگران:
مهمان يك:اين سالزار خيلي پرو شده ميخوام حذف شناسش كنم!!!!
يك كاربر:مگه شماها دسترسي دارين؟!!
مهمان:اره!!..براي حذف سالازار دسترسي داريم!!ميتونيم پستاشو ويرايش كنيم و حذف كنيم!!حيف كه فقط براي سالازار صدق ميكنه!!!!
يك كاربر:پس ما هم ميتونيم همچين كارايي كنيم نه؟


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۴:۰۵ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۴

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
سالی که کمرشش خیلی درد گرفته بوده دوباره تغییر شکل میده و شروع میکنه زدن تو سر کاربر بسته شده هه
بعد از مدتی خسته میشه میشینه یه گوشه یکم در دیوار رو نگاه میکنه یه فکری میزنه به کله اش

میره به سمت تلفن کارتی میبینه اسم تلفن کارتی رو عوض کردن شده تلفن گیلدی .. .. میره جلو گوشی رو بر میداره

صدای گیلدی : برای تماس داخلی یک فوت ... برای تماس خارجی دوفت

سالی دوتا فوت میکنه

صدای گیلدی : اه مرتیکه سالی خودتی ؟
سالی : آره گیلدی جو الهی که قربونت ...
گیلدی : میگم چرا فوتت مزه زهر مار میده
سالی : گیلدی شماره رو بگیر وقت ندارم
گیلدی من اعتبار میدم شماره با خودت
سالی یه شماره رو میگیره (شمار سری بید )
سالی : الو پادگان آموزش نظامی قزوین ؟ ببخشید با جناب سرهنگ عله کار داشتم
پشت خط ک جناب سرهنگ کیه بابا .. هو عله بیا تلفن کارت داره بعدشم برو سطل و آب کن دستشویی رو بشور !!!

عله : الو بفرمایید
سالی : پیراشکی .. نقل و نبات .. حلزون اون پاچه اتو بده من بخارونم .. باربی خوش اندام .. قربان اون کله کچلت .. نیناس نفس... آتشفشان .... طوفان ... کاترینا !!! استاد .. ملوس و غیره

-=-=-=-=--=--=-=-
صدای یه جر و بحث حسابی

در سایت باز میشه و کرام پرت میشه بیرون
عله در حالی که فریاد میزنه : زین پس وب مستر تام الختیار سایت سالازاره هرکی به حرف گوش نکنه سالازار نیشش میزنه
کرام : من چیکاره بیدم اینا تو رول پلی اینگشون منو قاطی کردن

سالازار :

-=-=--=-
دفتر سالازار ققی میاد که تقازای بازشدن شناسه اش رو بکنه

سالازار منوی مدیریت رو گذاشته زیر دستش


ققی : سلام سالی ببینم کمرت درد میکنه .. خدایشش خیلی باحال یارو لهت کرد ها وقتی زهرت پاشید به در من کلی حال کردم

سالازار :

ققی : ولی خودمون خوب موندی ها .. یه کاری کردی .. نه جون من یه کاری کردی.. امروز یه کاری کردی .. با پوستت یه کاری کردی خوشگل شدی ها


همینطور که ققی داشت این حرفا رو میزد سالازار روی یه دکمه کلیک میکنه (حذف کار بر ) ققی به ترتتیب اول پرهاش میریزه بعدش یواش یواش لاغر میشه گوشتاشم از بین میره و در آخر هم استخونهاش نا پدید میشه

-=-=--=-=-=-=-=-
سالازار داشت تو سایت قدم میزد یهو یه در دید که روش نوشته شده بود دفتر نظارت امپراطوری تاریکی
در رو باز میکنه دورگه نشسته بود پشت میز نظارت و پشتش به در بود با بد دهنی میگه

دورگه : هوی سرژ ابله بالاخره برای من شربت آلبالو آوردی

سالی : آره آوردم چه شربطی هم شده یه من روش روغن
دورگه با ترس و لرز بر میگرده
دورگه : س س سلام س س سالی خوبی
سالی : حذف کار بر

-=-=-=-=-=-=-=-=-=
آیا سرژ زنده میماند
آیا ریشتراش مرلین اثر خواهد داشت
آیا ققی شناسه جدید میسازد
ویلیام ادوارد چه خواهد گفت

------
با تشکر اذ ویروث دومبول که در پاث داری اذ ظبان فارصی مارا یاری دادند


نمایشنا


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
سالي:به تو چه برو به امپراطور بوگو خودش بوقققق...يا اون....بوووق در همين حين که سالي و دورگه سخت مشغول گفت و گو شده بودن ققي که از 3 روز پيش که کالين و گراپ مي خواستن از سوراخ رد شدن چسبيده بود به سقف از فرصت استفاده مي کنه و تو يه حرکت مي ره بالاي سر سالي
سالي:ققي جون مـــــــادرت
(تيريپ حبيب جون مادرت لازم به ذکر براي کسايي که تهران نيستن بگم در آيام مبارک ماه رمضان شبکه 5 يه فيلم مي ذاره که يارو هي مي گه حبيب جون مادرت)
ققي:تو فکر کردي من تو رو ول مي کنم من يه اگه تا آخر عمرم رو سقف پرس مي موندم بازم حال تو رو مي گرفتم...
سالي:ققي اونجا رو...اونجا رو ببين
ققي:کوش چي کجا؟
سالي:اونجا ببين اون کفتري که دم پنجره نشسته
ققي:آخخخخخخخ(با لوله زدن تو سرش)
سالي:آخ بوقي تو چرا يانجايي کاري نمي کني...
دورگه:مگه چي شد؟کي بود؟
سالي: نشناختي اين دشمن بود از سفيد ها بود...احمق...لعنتي...بوق
دورگه:ما فيور من چه جوري نفهميدم...
سالي:از بس خري ديگه
دورگه:ببين نداشتيم ديگه داري توهين مي کني!!
دورگه و سالي که داشتن با هم بحث مي کردن ققي که خودش رو زده بود به موش موردگي تو يه حرکت غافلگير کننده بالاي سر سالي ظاهر ميشه
سالي:ققي جون مـــــادرت...
ققي:اه چقدر جون مادرت جون مادرت مي کني...من از آتش به وجود اومدم مادرم کجا بود...
سالي:همينه ديگه شما سفيد ها همتون بي اصل و نسب و بي پدر مادريد...
ققي: چــــــــــــــــــــــــــي...
دورگه:ببين نداشتيم ديگه داري توهين مي کني....
کرام تو يه حرکت وب مسترانه يه دفه وسط دژ ظاهر ميشه
ويکي:هوي سالي تو ميديري چرا به بچه هاي سايت مي گي بي پدر مادر شناسه تو به مدت 1 هفته بسته ميشه
سالي:
ققي:قوهاهاهاهاهاهاها(بر وزن ژوهاهاها)
کرام:و همين طور تو ققي تو عامل تحريکش بودي...
ققي:ويکي جون مـــــــادرت...من يه دفه بسته شد شناسم کل سايت رو بهم ريختم نزا اين دفه...
هنوز حرف ققي تموم نشده کرام پشت يقه ققي و سالي رو مي چسبه و در سايت جادوگران رو باز مي کنه و هر دوشون رو مي ندازه بيرون
-------------پشت در سايت جادوگران
مهمان1:ققي
مهمان2:سالي
مهمان3:ويليام ادوارد
--------------------
مهمان2:اينجا کجاست؟
مهمان1:من مي دونم ولي خيلي مشکوکه اون موقع من تنها بودم الان يان همه آدم اينجا چيکار مي کنن؟
مهمان2:ققي جون مادرت اينجا رو نگاه بالاي درش نوشته شناسه هاي بسته شده!!ققي با توام حواست کجاس؟
مهمان1:اونجا رو سالي ويلي خودمونه ويليام ادوارد
مهمان3:سلام ققي تو اينجا اودي چيکار نکنه انقد بي عرضه بودي شناست رو بستن
مهمان1:ببخشيد ميشه بپرسم شما اينجا چيکار مي کني؟مگه شناست بسته نشده...
مهمان3:معلومه که نه من اومدم به يان شناسه بسته شدن کمک کنم آخه مستحقن...
ققي يه پوز خند مي زنه
مهمان1: ميبيني چه خالي بنده سالي...سالي کجايي هوي سالي...
مهمان2:ققي زير در سايت رو ببين من اگه تغيير شکل بدم مي تونم رد شم از زير سايت
مهمان1:مي خواي زيرآبيوس بر...نه ببخشيد زير آبي بري...
تا ققي مياد سالي رو بگيره سالي تغيير شکل ميده به مار خودش رو
مهمان1:سالي خيلي نامردي من تنهام...واقعا که...رفيق نيمه راه
سالي تا به در نزديک ميشه که از زير در جادوگران رد شده دو تا کاربر شناسه بسته شده پاشون مي ره رو وسط بدن سالي
و دهن سالي 60 متر باز ميشه و زهرش مي پاشه رو در!!!
------
آيا شناسه ققي و سالي باز ميشه؟
آيا سالي زير آبيوس ميره؟(يعني از زير در ميره)
آيا گراپ در قسمت بعدي نقشي خواهد داشت؟

منتظر قسمت بعدي باشيد...


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
سالازار: بمیر نامرد!
سرژ: نه!
ناگهان طوفان می شه و سالازار با مغز به آسفالت می خوره! دورگه وارد می شود! چن عدد خار پشتک زدن رد می شن! البته از جلوی دورگه سالازار بلند می شه در حالی که خودشو می تکونه! اوهوی تو کیستی؟! چن تا هواپیما از پشت سر سالازار می افتن زمین!
سرژ: مسئول جلوه های ویژۀ اینجا کیه؟
دورگه: برادر برو کنار، به به برادر سالی، توی شکنجه گاه چی می کنی؟
سالی: به تو چه؟، تو کی؟
دورگه: من از طرف امپراطور اومدم!
سالی:
دورگه: امپراطور تاریکی!
سالی: منظورت همون حجی خودمونه؟
دورگه: ها!
سالی: خوب چه غلطی ی کنی اینجا؟
دورگه: برادر سالی امپراطور رسما منو مامور کرد تا به شما پیامی برسونم!
سالی: بوگو!
دورگه: امپراطور: سلام سالازار امیدوارم وقتی این نامه رو می خونی یعنی دورگه واسه ات می گه جونت بالا بیاد!
سالی:
دورگه: هنوز ادامه داره. امپراطور: اون لبو لوچتم ببند! وردار سریع اون شکنجگاه منو بنداز توی امپراطوری بینیم بابا... : ymad:
سالی:


Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
از تاریکی گوشه‌ی اتاق صدای سریع قدم های پا به گوش رسید... هوکی در نور اندک مشعل ها ظاهر شد که به سوی سالازار می دوید:
ارباب...ارباب... بیدار شین... کی این کار رو کرد؟
سالازار در حالی که آه و ناله می کرد آرام سر جایش نشست و به آرامی می گفت: این گراپ کجاست؟ اگه دستم بهش برسه... حیف که اولش خواستم لطف کنم و شکنجه اش نکردم... بشکنه این دست که نمک نداره...!!!
سپس خون روی صورتش را پاک می کند و می گوید: هوکی... تو تنها کسی هستی که واسم موندی...
و با لحن تهدید آمیزیادامه داد: اگه تو هم خیانت کنی... سرنوشتتو مثل سرنوشت سرژ می کنم...
هوکی با چشمانی گشاد که نشان دهنده‌ی وحشت او بود گفت: بله قربان... ولی جنای خونگی هیچ وقت خیانت نمی کنن ارباب...
سالازار: خوب دیگه کافیه... خلاصه مراقب باش... حالا هم برو یه معجون زخم واسم درست کن... سه تا چشم مار رو در بیار و بریز تو پاتیل... یه ذرّه از خون انسانم بریز توشون... چشما رو خرد کن بعد هم بزن... واسه خرد کردن می تونی اون ((ژیلت)) رو از رو زمین برداری !!!!... واسه خون هم می تونی از خون سرژ که رو زمین ریخته استفاده کنی...بعد از هم زدن یه تیکه‌ی کوچیکم از گوشت شکم سرژ بردار و بنداز تو معجون...زود باش...

5 دقیقه بعد هوکی با ظرفی شیشه ای برگشت... آن را به دست سالازار داد: بفرمایین ارباب...
سالازار لبخندی خشک حاکی از رضایت زد...

سالازار: اون کالین و سرژ هر دو نامرد بودن... جانی هم که می خواد با روح بودنش منو بکشه!!!! فردا خودتو می فرستم از اولیوندر به زور یه چوبدستی بگیری... بعدشم خودم جادوی سیاه یادت می دم و می تونی از خودت دفاع کنی... آدم بکشی و بعدنا حقّ اون سرژ و گراپ و کالین نامردو تو دستشون بذاری... ااا... راستی.... بازوی چپتو بیار: علامتوس ظاهریوس!!!!
ناگهان بر روی بازوی چپ هوکی جمجمه ای ظاهر شد که ماری از دهانش خارج می شد...
هوکی: ارباب این چیه؟
سالازار: این روشیه که تام نواده ی من برای فرا خوندن مرگخواراش استفاده می کرده... اینو به هر کی نشون بدی از وحشت سکته می کنه... با این می تونی یه چوبدستی از اولیوندر عزیز! بگیری...
سپس با دستمالی روی آن را پوشاند و گفت: نباید کسی اینو ببینه... اگه ببیننش می گیرنت و میندازنت زندون... OK؟!!!!
هوکی: بله... ارباب....
سالازار: در ضمن... این معجون هایی که بهت می گن درست کنی رو یاد بگیر... اینم مثل جادوی سیاه به دردت می خوره...
هوکی: چشم قربان...


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۸:۲۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 501
آفلاین
سرژ:هيچ چي بغير از كوتاه كردن ريش نمي تونه منو شكنجه بده!
سالازار با چكمه هاي آهنيش ميزنه تو دهن سرژ و خون روي صورت و ريش سرژ جاري ميشه.
"گراوپي آمادشون كردي"
گراوپ:قربان كالين آماده منكرات(قربان كالين آمادس تا نفرين خلاف شرع منكراتيوس روش انجام بشه)
كالين:آفتابه مرلين(ورژن جديد ريش مرلين)......نفرين باستاني نه .سالي نه !!! كمممك
گراوپي:قربان آماده ققنوس ممد كفتر باز!!!

سالازار:الو سلام ممد كفتر باز!
صدايي غير زميني كه از صداي ولدمورت خشن تره:چيه داداش سالي!
سالازار:ممد جون يه كفتر دارم از خودش بيناموسي در وكنه!!
سرژ:نيش نيش جان برو تاپيك شبهاي جرره جيگر!

(((صداي همون پيام بازرگانيه
"شبهاي جرره.......
بيا بريم فروم كدوم فروم همون فروم كه مرلين لهجه داره.
بچه سرژي.............)))



سالازار:ميخام يه مدت بفرستمش پيشت بندازيش تو قفس شيرا
پپ(صداي ريختن پرهاي ققنوس)
سالازار:گراوپي كوچولو نوبت خودته!!
گراوپ:گراوپ زير حرف زور نرفت...مگه خودت ناموس نيستي!!!!
سالازار:بيگيريدش..
رگ گراوپي گراوپ ميگيره و ميزنه همه رو شل و پل مي كنه!


(((صداي پيام بازرگاني
سوراخ هاي يك طرفه را دو طرفه كنيد با نفرين گيلدروي لوكهارتيوس..
گرازشگر:آقاي گيلدي نظرتون راجع به اين سوراخ چيه!
گيلدي:اين سوراخ خيلي كوچيكه تقريبا مثل سوراخ كليد دره اما ما هر سوراخي رو........
مك گونگال:گيلي بيا ظرفا رو بشور!!

مايع ظرفشويي گيلدي در خدمت شما!!)))

سوراخها دو طرفه ميشه و كالين و ققي و سرژ و گراوپي ميان بيرون...

ولي..........


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۴

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
سرژ یاد دوران کودکی خود افتاد(همانند فیلم مصائب مسیح) خاطره سرژ از نگاه دوربین بصورت سیاه سفید: سرژ روی زمین افتاده بود مه همه جا را گرفته بود وصدای جیغ داد سرژ که از همان کودکی مزحک و دورگه وکلفت بود وبه بلندی همون که خودش میگه جیغ میکشید کسی با یک کمر بند ماگلی داشت سرژ را به شدت مورد ضرب شتم قرار میداد واون کسی نبود جز

..... دوربین از پایین ردا فرد به طرف صورت او نزدیک می شود که در همین موقع صدای آهنگ حال تو قوطی کن پیام بازرگانی شنیده میشود( لباس زیر بهترین دوخت بهترین جنس بهترین قیمت فقط با پوشاک زیر قزیل (مخفف قزوین دیزل) .......

و فرد سلطان جادوی سیاه سالاراز اسلیترین سرژ که دیگه جانی نداشت که از این خاطره به دنیایی که درونش بود برگردد یک ساعاتی همان جا ماند و خاطرات گذشته خود را مجدد به یاد آورد یاده روزی افتاد که مرحوم ناکام شیخ جوان اله جانی ابن جورکینز به او یک بسته کود پشکلی داده بود جایه کاکائو و حسابی از این پشکل ها خورده بود و در همین رویا تصویر مرحوم ناکام شیخ جوان اله جانی ابن جورکینز را دید که به شدت از او میخندید او که حالا تحمل دیدن این خنده مزحک جانی را نداشت تصمیم گرفت به زمان حال باز گردد ..........................آهنگ سوز ناک دابل هندی(100 برابر اون ور تر از هندی) در محیط شکنجه گاه پخش میشد عامل صدا معلوم نبود کجا بود به نظر در دل خود هر کس این آهنگ نواخته میشد . سرژ که دیگر چیزی ازش باقی نمونده بود فریاد زد: به مرلین قسم اگر من را بکشید اگر من را دو نیم کنید اگر من را تکه تکه کنید اگر من را به صلیب بکشید (چی چی گفتم) سالراز فریادی زد و مو بر تنه همه سیخ شد حتی موهای ریش سرژ که روی زمین افتاده بودن هم تکانی خوردن ناگهان همه جا رو دود سفیدی فرا گرفت و مشعل ها خاموش شدن هیچ کسی جای رو جز در دود سفیدی چیزی نمیدید بله این روح شیخ جوان اله جانی ابن جورکینز بود(بله جانی مرده و از این به بعد اون رو به این شکل خواهید دید .) که می خندید میگفت : ای سالراز موش مرده گفتم میگن از وقتی مردی سر حال تر اومدی باورم نمیشد تو اونجا بین این همه هوری های آسمانی دور ازچشم منکرات قزوین حال میکردی وای مردن ایجوری که روح بشی خیلی حال میده .


ویرایش شده توسط جانی جورکینز در تاریخ ۱۳۸۴/۷/۲۸ ۱۴:۳۷:۰۳
ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۸۴/۷/۲۹ ۸:۲۶:۴۵

جادوگران


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
____همون اول كار پيام بازرگاني______
يه مرد وارد حموم ميشه.(تصوير كمر به بالا).دوش رو باز ميكنه.يه تيغ ور ميداره و چهره اش طوريه كه ميخواد ريش بتراشه.تيغ رو نزديك گلوش ميكنه و و در اولين تماس كلش بريده ميشه و كلش تلپي ميافته رو زمين.
صداي گوينده:فقط بيك مثل بيك ميبرد!
____________________________
سرژ و گراپ و ققي و كالين در حال گذر از سوراخ.
در فضاي تنگ سوراخ هوا ناگهان سبز ميشود.
كالين:گراپ.ديشب لوبيا خوردي؟
گراپ:لوبيا ماي فيوريت!
ادامه ميدن و ادامه ميدن.به انتهاي سوراخ ميرسن و ميپرن بيرون سوراخ.
ققي،كفتري كه زنده ماند:اينجا چقدر آشناست
صداي رعب آور:موهاها.دوباره خوش آمديد فرزندان من.شما انتظار داشتيد بدون شكنجه از اين دژ بيرون رويد؟
لرد اسليترين بعد از گفتن اين سخنان خنده اي مستانه كرد:سوراخ هايي كه شما در اين دژ ميبينيد جديدا يه طرفه شده اند.فقط ميشود وارد شد.كسي نميتواند خارج شود...كي حاظره اولين نفر شكنجه بشه؟
گراپ:اول اول...
سالازار اسليترين:مسئوليت داره براي من.هنوز مستقل نشدي!! سرژ تو بيا..حسش اومده دوباره شكنجت بدم...
سرژ:مم..چرا من؟چرا من هميشه بايد اول باشم.
نيرويي قلقلكي سرژ را به طرف سالزار اسليترين برد.لرد اسليترين دستش را وارد دهان ماري كرد كه دور آنها فيش فيش ميكرد و زبان ان را از ريشه كند كه به نظر ميرسيد به ريشه آن قلب مار وصل بود.مار مرد.
شترق
زبان را مانند شلاقي به تن سرژ زد.سرژ روي زمين افتاد و به تكه چوبي كه معمولا گردن قربانيان را روي آن گزاشته و با تبر قطع ميكردند تكيه داد.
لرد اسليرتين:چنگكيوس!!
چنگكي فلزي و تيز در دستان لرد ظاهر شد.آن را به طرف سرژ پرتاب كرد و به سوي خود كشيد.
لرد:هن؟اين ريشا چيه؟
به سرژ نگاه كرد كه دوباره صورتش صاف شده بود.
لرد:بالتنه‌لختيوس!!
پيراهن سرژ پاره شد و بالاتنه سرژ لخت شد.
لرد چنگكش را به طرف سرژ پرتاب كرد و دوباره به طرف خود كشيد.چنگك در گوشت پشت سرژ فرو رفت.و مقداري از گوشت تن سرژ كنده شد.
سرژ:مااااااااااااااااا
لرد:گراپ...خسته شدم.تو هم بيا كمك..اول برو بقيه رو ببند به صندلي قلقلكي.بعد بيا كمك كن.
گراپ:ارباب.گراپ بست قبل(گراپ اونارو قبلا بسته بود)
گراپ ارنجش را بالا مياورد و با دست ديگر مچ دستي كه بالا امده است را ميگيرد.دقت ميكند كه ارنجش كامل در مسير كمر سرژ حركت كند و خود را روي سرژ پرتاب ميكند.
قرچ..شترق..بوم....پخ...(صداي شكستن استخوان هاي سرژ)
لرد اسليترين سرژ كه جسدي نيمه جان است را بر ميگرداند و شكمش را رو به بالا ميكند.با چند ضربه چنگك گوشت شكم سرژ را ميكند(چيزي شبيه به شكنجه دادن مسيح در فيلم مصائب مسيح)...
گراپ تخته سنگ بيش از اندازه بزرگي را با شدت تمام روي شكم سرژ پرتاب ميكند(شكنجه بلال تو فيلم حضرت محمد)








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.