اما افسوس که به خاطر بوقی بودن دست خط اسلاگ هورن کلمات در زیر نور کبریت شروع به راه رفتن میکنند.
و سبب این عمر نفرین دیگریست که لرد به سمت سیبیل روانه میکند.
_بابا دوونه ام کردید .. اصلا بیخیال نقشه برید این ویولت رو بیارید ... یه وب که بیشتر نیست
نیم ساعت مانده به قرارهمه در اتاق گرد هم نشسته بودند بلیز و ایگور هم مشغول سر کله زدن با دستگاه ماگلی بودند.
ویولت:
لرد:اوهوی بوقی در حضور من چه طور میتونی بخندی؟!
ویولت:اخه تا حالا کچل به این زشتی ندیده بودم.دست خودم نیست.
چهره ای لرد از عصبانیت شبیه لبو شد.
زمان متوقف شد. و تمام مرگخواران در پی راه گریزی از خشم لرد بودند.
لرد:
بووومبچند دقیقه بعد لاشه ای به نام ویولت در گوشه ای از دژ افتاده بود عده ای از مرگخواران مشغول معاینه بودند.
لرد:زندست؟!
ایگور:ارباب لهیده اما هنوز نفس میکشه
..ها حالا با این وضعیت کی رو ببرین جلوی وب نشون بدیم.
لرد نگاهی به جسد سیب زمینی مانند ویولت کرد و خیلی راحت فهمید که به او امیدی نیست.
_تا نیم ساعت دیگه باید یه فکر بکنید برا این مسئله بکنید اگه نه همتون به صورت افقی در میایید.
ملت مرگخوار:
بلیز:ها ارباب نظرت چیه معجون چند عصاره ای بخورده یکیمون بدی؟
لرد:افرین به تو مرگوار زیرک پیشنهاد خوبیه.
دو دقیقه بعد ملت یه پاتیل انداختن جلوشون دارن هم میزنن.
لرد:بوقیا چی کار دارید میکنید.
ایگور:ارباب داریم معجون چند عصاره ای درست میکنیم
لرد:این که شش ماه طول میکشه...
ایگور:ارباب عجله کارشیطونه
لرد:ای خدا بابا بلند شید برید از یه جا بدزدید نشستید دارید معجون تهیه میکنید
بلاخره لرد با هدر دادن چند کروشیو موفق به قانع کردن مرگخواران برای پیدا کردن معجون شد.
یک ربع مانده به قرارارباب در حال راهپیمایی طولاتاق بود که ناگهان ایگور و بلیز با معجونی در دست وارد شدند.
_بوقیا بجنبید.
بلیز بلافاصله یک تار موی ویلیوت را به معجون اضافه کرد.
_ارباب حالا کی اینو بخوره(و بلافاصله با نگاه تهدید امیز لرد فهمید که تردید جایز نیست و نوشیدنی را سر کشید.)
صدای بووم کوتاهی امد و بلیز تبدیل به خوکچه هندی شد.
ایگور:اا..ارباب ببینین چقدر شبیه ویولته :grin:
_ای خدا من از دست شما چی کار کنم..ایگی حیف که بهت احتیاج دارم برو یه معجون دیگهپیدا کن سریع.
چند نفرین دیگر هم اینجا هدر رفت
5 دقیقه مانده به قرارارباب باز در حال راهپیمایی در کل اتاق است که ناگهان ایگور سر میرسد.
_ارباب بیا دیگه خودشه.
و میجهد و یک عدد تار موی ویولت رو درون ان می اندازد و میرود که سر بکشد
ارباب:نه بوقی تو بیناموسی بده بلا بخوره.
بلا ابتدا مایل به انجام این کار نبود اما بعد از گفتمان کوتاهی با لرد مایل شد.
سر قراربلا جلوی وب نشسته و ریش البوس در ان سو کل کادرو پوشش داده.
بلاخره البوس موفق به دیدن دوربین میشود و رو در روی با ان قرار میگیرد.
_سلام ویولت چطوری این ادوارد خیلیبی قراریمیکنه... اما فعلا ولش ما میخوایم این مرگخوارا رو بوق کنیم ... هر چی بهت گفتم فقط سعی کن قیافتو عادی نگه داری
بلا با خودش: