هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۰۷ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۷
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
اسم: زاخاریاس اسمیت
لغب:زاخی
شغل: گانگستر,استاد پیشین معجون سازی هاگوارتز
سابقه عضویت در گروه مرگخواران: خیر
سابقه ی عضویت در محفل ققنوس:تا حا لا زیر بار این این ننگ نرفتم
هدف از پیوستن به ارتش تاریکی: خدمت به ارباب ولدمورت!

لینک ها:تاپیک خاطرات مرگخواران
تاپیک خانه ریدل

------------------------------------------------
ببخشید ارباب من طنز نویس زیاد خویب نیستم ولی سعی می کنم درستش کنم.



زاخاریس عزيز ورودت به جمع یاران لرد سیاه رو تبریک میگم ... نگران طنز نباش ! با دیدن قیافه مزحک و خنده دار محفلیها حس طنز در وجودت به مرور پیشرفت خواهد کرد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۱ ۲۳:۳۵:۵۰

[i]


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
اسم: رابستن لسترنج
شغل: مرگخوار
سابقه عضویت در گروه مرگخواران: بله
سابقه ی عضویت در محفل ققنوس: نچ
هدف از پیوستن به ارتش تاریکی: همین جوری !

لینک پست خانه ریدل ها
لینک پست خاطرات مرگخواران



احسنت به تو مرگخواری که مثل همیشه به اربابت وفادار بودی و زودتر از بقیه وفاداریت رو ثابت کردی ! درود بر تو ...


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۱ ۲۳:۳۷:۳۹



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۶

تام ریدلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین

دوستان عزیزی که دوست دارند عضو ارتش لرد سیاه باشند لطفا حتما قبلا به تاپیک اعلامیه های سیاه مراجعه کنند.
مرحله سوم برای ورود به جمع مرگخواران اعلام آمادگی در اینجاس و دوستانی که دو مرحله قبل رو طی نکرده باشند به صرف پست زدن در اینجا عضو ارتش محسوب نخواهند شد و همگی دوستان ( از تازه وارد تا با چند سال سابقه ) می بایست همگی دو پست رو لااقل در مراکز مربوطه زده باشند تا به عنوان مرگخوار تایید بشوند .
هدف اصلی ساخته شدن شناسه هایی مثل وزير و لرد ولدمورت کمک به بهبود رول پلینگ سایت و تقویت اون هست و در همین راستا حتی برای عضو شدن هم باید با رول پلینگ در ارتباط باشند و برای همین منظور ما این شیوه رو انتخاب کردیم .
به امید کمک بیشتر به رول پلینگ سایت ...
قابل توجه مرگخواران وفادار !



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۶

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
نام : آنی
فامیل : مونی ( این خیلی مهمه)
اسم: مونتاگ
شغل: چتر باز
سابقه: چند فقره مرگخواری و ....
هدف: دور هم باشیم ( در ضمن من شنیدم سر آشپز خانه ی ریدل بلاتریکسه . رودلف خیلی از دست پختش تعریف میکرد و این باعث جذب من به سمت مرگخوار ها شد)

راستی این فرم رو از روی پست بالا پر کردم هر نوع مسئولیتی متوجه این یارو دانگ میباشد (کپی رایت 2008)

آمار جنایات و .. بنده در بایگانی خانه ریدل محفوظ است



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۶

ماندانگاس فلچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۸ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ جمعه ۲ دی ۱۴۰۱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 433
آفلاین
اسم: ماندانگاس فلچر

لقب: دانگ

شغل: دزد و قاچاقچی و کلاهبردار و کلی خلافه دیگه که یک کتابه

سابقه عضویت در گروه مرگخواران: نوچ

سابقه ی عضویت در محفل ققنوس: ها ، داشتم .

هدف از پیوستن به ارتش تاریکی: واسه اینکه یک دسترسی انجمن اضافه کنم و این لرد جدید و هم خیلی دوست دارم ... وزیر مردمی رفته تو پوست ولدی کچل

در راستای کتاب هفتم و اینا هم فکر میکنم بهتر بحثی نشه ... که مدیرا جدا و آبادمون و بلاک میکنن . ولی خوب شما در نظر نگیرید چون کتابی فعلا بیرون نیست .


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۰ ۲۲:۱۶:۴۲
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۰ ۲۳:۲۲:۵۰
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۰ ۲۳:۲۸:۵۸


جونم فدای عشقم ، نفسم فدای رفقا ، شناسه ام هم فدای سر آرشام

[color=99


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۶

الميرا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۰ جمعه ۴ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۰۸ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از از انجمن شاه کلید سازان جوان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 27
آفلاین
اسم:پادما پتیل
لقب:پادی
شغل:اگر لرد اجازه بدن کلفتیشونو بکنیم
سابقه عضویت در گروه مرگخواران:متاسفانه نداشتم
سابقه عضویت در محفل ققنوس:خدارو شکر نه
هدف:خدمت تا آخر عمر به لرد سیاه


Only Raven

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۰:۴۱ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۶

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۰۷ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۷
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
اسم: زاخاریاس اسمیت
لقب: زاخی
شغل: استاد معجون سازی سابق
سابقه عضویت در گروه مرگخواران: هنوز این افتخار نسیبم نشده.
سابقه ی عضویت در محفل ققنوس: من تا حالا زیر بار این ننگ نرفتم
هدف از پیوستن به ارتش تاریکی: انتقام و زدن پوز محفلی ها و خدمت به لرد سیاه.


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۰ ۰:۴۵:۵۶

[i]


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۶

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
همه مرگ خوارا در دژ مشغول شادمانی بودند و اولین موفقیت خود را جشن می گرفتند. ولدمورت با همان شنل قدیمی و کهنه اش بر صندلی بلند و باشکوهی نشسته بود و به افتخار شربتی به رنگ خون را می نوشید!

_ ارباب به شما تبریک می گم! واقعا خیلی شجاعانه به محفل رفتید و کارشونو تموم کردید! اونا مطمئنا خیلی ترسیدن و در فکر اینن که چجوری به اینجا بیان تا شما بهشون کاری نداشته باشید. دیدن اون پیر خرفت در لحظه ای که داره در مقابل شما زانو می زنه تماشاییه! بودن در ارکاب شما باعث سرفرازی منه ارباب من!
آنتونی تعظیمی کرد و رفت. ولدمورت تنها پوزخندی زد و با غرور به جمعیت در مقابلش نگریست!

اما چند نفری بیرون از دژ ایستاده بودند و همانطور که باحسرت به جشن برگزار شده در تالار از دور می نگریستند مثلا نگهبانی می دادند!
_ من یه عمر معاون لرد بودم! حالا باید اینجا مثل .... رژه برم تا اون محفلی های ترسو مبادا جشن لرد رو بهم نزنن!
_ بلیز غر نزن! هرکاری برای خوشنودی ارباب یه جشنه! بهتره به کارت برسی!
بلا این را گفت و از او دور شد. آنی مونی یک گوشه برای خودش آتشی روشن کرده بود و به نظر می رسید اصلا تو این خطا نیست.
در همین اثنا صدای خش خش برگ هایی از سوی جنگل مقابل آن سه نگهبان به گوش رسید. بلا به سرعت متوجه شد و گفت :
_ هوی آنی مونی بلند شو برو ببین اونجا چه خبره! زود باش...
_ها؟
بلا که به این صورت از آنی مونی روی برمی گرداند به بلیز اشاره کرد و گفت :
_ تو خب برو! یا می ری یا به...
بلیز :
بلا که با دیدن این قیافه بلیز به طرف آنی مونی برگشت ولی او آنجا نبود. هردو نگاه ها را تا بالای دیوار امتداد دادند و چه یافتند... آنی مونی که از پا از بالای دیوار آویزان شده بود!
بلا چند قدمی به عقب برگشت و گفت :
_ حالا دیگه مطمئن شدم اینجا خبرائیه! باید به ارباب....
و وقتی به طرف بلیز برگشت:
بلا :
بلیز هم به عاقبت نگهبانی آنی مونی دچار شده بود و بیهوش بالای دیوار به این طرف و آن طرف می رفت!
حالا بلا عقب عقب به طرف در ورودی دژ می رفت!
_ لسترنج عزیز کجا فرار می کنی؟ بایست و شجاعانه در راه اون ارباب خوش خیالت بمیر! فکر می کنه خیلی زرنگه که تونسته بیاد و ما رو تهدید کنه! فکر می کنه می تونه ما رو به زانو در بیاره! ها ها ها ها ها....
بلا آب دهانش را به سختی غورت داد و گفت :
_سارا اوانز!
و بلا محکم به در خورد! حالا می توانست چندی از محفلی ها را ببیند که داشتند به او می خندیدند. بلا در حالی که داشت به دنبال دستگیره در می گشت گفت :
_ شما سزای این بی احترامی به لرد رو می بینید!
چو در حالی که جلو و جلوتر می آمد گفت :
_ ببینم لسترنج! فکر نمی کنی چوب دستیتو یه جایی جا گذاشتی؟ اونو توی دستت نمی بینم!
بلا :
ملت محفلی :
_ دماغ سوخته می خریم!

ولدمورت در حالی که داشت به بلای زخمی می نگریست بروی زمین نشست و دو دستی بر سر خود کوفت!
_ بدبخت شدیم!جمع کنید بریم...فــــــــــــرار!



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

در حال حاظر که راجر دیویس نیست و هنوز دسترسی مرگخوار اضافه نشده ، میخواستم بگم که مدیران انجمن عزیز ، در اولین فرصت این دسترسی رو اضافه کنند .


ممنون


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 568
آفلاین
نام: ریتا اسکیتر
لقب: ندارم
شغل: اگه لرد قابل بدونه میخوایم به غلامیش در بیایم
سابقه عضویت در مرگخواران: نه
سابقه ی عضویت در محفل: نه
هدف پیوستن به ارتش تاریکی: خدمت به لرد سیاه


... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.