بینگو !
" مربوط به آکادمی اسکار "
پس نوشت!: این اولین فیلم منه،اگه بده،طولانیه،بوقیه و ارزشی، به بزرگی خودتون حلال کنید.
جارو سواری که دلا دلا نمیشه !
کارگردان : خودم
فیلم بردار: همون اون یارو
کمپانی : ها؟
نویسنده: یه بچه بوقی!(خودم)
بازیگران : فری , فاطی کماندو (پلیس) , هن هن(گزارشکر) , هرمیون گرنجر فریّت زن فری, راوی , یانگ گم اینا !
ژانر : طنز مایل به لوس!
دک و دماغ فری تو کادر دوربینه , دوربین میره عقب و میخوره به دیوار و میفته زمین . ملت فیلمبردار میرن نجات دوربین . بعد از عملیات نجات در همین حین ملت فیلمبردار جایزه ی گروه نجات را دریافت میکنن . دوربین میره به سمت فری که غلتی میزنه و زرت از روی تخت میفته .
- فری ! عزیزم , شام حاضره نمیخوای بیدار شی ؟!
------فلش بک------
چند ساعت قبل :
دوربین روی صورت فری زوم میکنه که اب دهنش روی سیبیلایی که نداره ریخته !
- فری ! عزیزم , صبحانه حاضره نمیخوای بیدار شی ؟!
فلش فوروارد چند ساعت بعد :
دوربین میره روی صورت فری که انگشتش توی دماغشه و داره با حالت کاملا ازادانه (!) ای میلوله توی دماغش .
-فری! عزیزم , ناهار حاضره نمیخوای بیدار شی ؟!
و همین حالا که فری برای شام خوردن بیدار میشه . میره بیرون از اتاق و چشمش می افته به خانومش که لباس کدبانوگی (!) پوشیده و داره مث چی کار میکنه .
فریت : الهی بمیرم ... میخوای خوابت میاد برو کپه اتو بذرا !
فری : نه عزیزم . میخوام برم سر کار!
راوی : عجب رویی داره این فری .
و بعد رو میکنه به دوربین . پشت سرش فری و فریت دارن حرکات بیناموسی به نمایش میذارن .( فری داره به فریت توی پختن غذا کمک میکنه !)
راوی :او بود که صبح ها بیدار نمیشد , همان کسی که برای ناهار هم حاضر نبود بیدار شود , و تنها وقتی بیدار میشد که همسر عزیزش , با من تو خونه تنها میشد !
راوی به سمت پشتش برمیگرده و فری و فریت رو نشون میده و ادامه میده :
- بله . یه روز که فری , برای انجام یه کار انتحاریک بلند میشه , میره به سمت اداره که وسط راه ...
تصویر سیاه میشه و بعد خیابون رو میگیره . ماشین ها دارن با سرعت حرکت میکنن . فری داره با کت و شلوار و عینکش به همه چشمک میزنه ولی نمی فهمه که وقتی عینک رو چششه مردم نمی فهمن اون داره چشمک میزنه ؟! خب معلومه که نه .
راوی : بله , فری داشت حرکت میکرد که ....
فری : حالا تو اینا رو نگی میمیری ؟!
راوی : منم میخوام دیالوگ داشته باشم .
فری بیخیال میشه و حواسش میره به سوی اون اعلامیه ها .
بشتابید ! بشتابید !
نوبر بهارشروع شد ! جارو های تیز و پر قدرت خودتان را در نوبر بهار مهک بزنید ! بیایید تا شاید برنده ی خوش شانس این مسابقه شوید !
جوایز این مسابقه به ترتیب :
1)- مدیریت سایت !
2)-نظارت انجمن !
3)- چکش به تعداد لازم
4)- بز طلایی !
و جوایز ارزنده ی دیگر شامل , ده میلیارد گالیون برای برنده ی جایگاه اول ! فقط یک مسابقه ی جارو سواری !فری : اخ عجب چیزیه ! برم به فریت بگم سکته کنه !
راوی : میبینید ؟! طمع و حرس پول مث سگ یقه ی کثیف ادمایی...
فری : بله ؟!
راوی : اهم ... میبینید چه ادم منطقی و بیخیالیه ؟! ده میلیارد گالیونو نادیده میگیره تا فرشته ی مهربونی یقه ی پاک ادمایی ...
فری که میبینه راوی طرفدارشه خوشحال میشه و رو به دوربین میگه :
- ایشالا برنده شدم شیرینی اتونو میدم !
انگشتشو به نشونه ی زشتی میگیره جلو دوربین .
راوی : هــــــــی ! بــــــــــــی تربیت ! این جوری نیست , این جوریه !
و دست فری رو درست میکنه . فری چشمکی میزنه و میره که بازم ملت نتونستن ببینن چون اون عینکشو در نمیاره .
چند روز بعد . زمین مسابقه ساعت 10:00 !صداهای مختلف داره شنیده میشه و بعد صدای تشویق بالا میگیره و دوربین اهنگ بالاتر از خطرو پخش میکنه .
دن دن دن دن دن دن دن دن در دن در دن درد و بقیه اشم خودتون بخونید !
- بانوی من !مسابقه داره شروع میشه ! پس افسر مین کجاس ؟!
صدای نگران بانو مین بود که میومد .
او دستاشو زیر رداش فرو کرده و جارویی رو محکم گرفته . بانو هن که زنده شده هم اونجا قرار داره تا بتونه شاهد خودکشی اعضای تیم کره ی جنوبی باشه . بانو هن یه نگاه این طوری :
به فری میندازه .
دوربین میره روی فری زوم میکنه . و یک احمق میاد جلوی دوربین وایمیسته علامت موفقیت میده .
راوی به طرف : اقا .. عمو ... برادر من ... بیخیال شو ! باشه ... تو میبری ... د چه رویی داری ... بینگو عمو !...
راوی دستشو جلوی صورت طرف که عین خیالشم نیست تکون میده .
راوی : داداش روتو کم کن ! هوی عمو !
راوی که تمامی پرستیژشو از دست داده میپره رو سر یارو شروع میکنه کتک کاری . دوربین هم از روی اونا زوم میکنه روی فری و فریت . فریت داره گریه میکنه :
- مطمئن باش بچه ها دلشون واسه ات تنگ میشه
!
فری : مادر پیرت چطوره ؟! مادر پیر بدبختت !
فریت : زرت و زورت از تو حرف میزنه !
فریت فین محکمی توی دستمالش میکنه که اونو پاره میکنه . فریت که دوباره اشک از چشاش مث سیل داره میریزه دست فری رو میگیره :
- ما که بچه نداریم مامان منم که پیر نیست !
فری: اگه نبردم هم مهم نیست , مگه نه ؟!
فریت : اگه نبری دیگه تو خونه رات نمیدم ! یا با ده میلیارد میای خونه یا نمیای !
او گریه کنان از رختکن میره بیرون.در همون لحظه دوربین از روی فری زوم اوت میکنه و به بانو هن میرسه که داره میگه :
- یانگ گم اگه ببری , قول میدم بانوی دربارت میکنم !
یانگ گم : بله بانوی من . افسر مین کو !؟
مین : دنبال من میگردید ؟! من حاضرم !
مین میاد جلو . جاروی محشری توی دستشه . راوی با بادمجونی پای چشش و لباس جر واجر میاد جلو و میگه :
- و در همین لحظه .. اخ ... ببینم تو بیخیال نمیشی ؟!
و دوباره یقه ی اون عمو رو میگیره و بهش میگه :
- بذار یه لحظه !
رو به دوربین میکنه : بقیه اشو خودتون ببینید ! چی میگی تو !
و ....
پیام بازرگانی : از کچلی موهای خودتون می نالید !؟
ملت که قصد داشتن تا اخرش به جز اره چیزی نگن: اره !
ایا دوست دارید موهایی خوش حالت و زیبا داشته باشید !؟
ملت : اره !
ایا با من ازدواج میکنید؟!
ملت : اره !
دوست دارید یه شبه شصت تا زن بگیرید ؟!
ملت : اره !
پس بیاید اینجا تبلیغ کنید !
دن دن درن دن دن در دن !
فری که از ترس داره توی خودش کارخرابی میکنه به گروه های دیگه نگاه میکنه و با خودش میگه :
- د عجب غلطی کردم ! حرص و طمع جلوی چشامو ... ا ! اینا که حرفای اون راویه اس !اه !
سوتی از بیرون شنیده میشه و بعد صدای هن هن :
- یوهو ! ما بازم اومدیم . سلام ملت گل و بلبل ! من هن هن هستم ! معروف ترین گزارشگر مسابقات جارورانی !خب , بذارید شرکت کنندگان رو معرفی کنم .
اون شروع میکنه دونه دونه ملتو معرفی کردن تا اینکه ....
هن هن : و یه شرکت کننده ی جدید داریم , فری !
دریغ از تشویق. فریت داره توی کل ورزشگاه دست میزنه و چون انعکاس دست زدنش به صورت خیره کننده ی ضایعی میپیچه تو ورزشگاه , اونم از این کار دست میکشه .
هن هن : حالا جارو سوارا سوار میشن .
فری که داره همین طور با خودش میگه عجب غلطی کردم ! سوار جاروش میشه و اوج میگیره .با شنیدن صدای تیر توی خودش به طور کامل دستشویی رو میکنه و حرکت میکنه . صدای هنی هم توی گوششه .
هن هن : فری از همه عقب تره ! گروه یانگ گم اینا دو دور زده ان و فری تازه داره شروع میکنه .
فری که یه دفعه چشش میخوره به اسکوبرد ورزشگاه و دو میلیاردو میبینه برق از سرش میپره و ....
هن هن : ماااااا
! چه سرعتی داره این فری ! داره از همه جلو میزنه ... با این حساب باید به اول شدنش فکر کنیم ...
جاروی فری تکون وحشتناکی میخوره .
فری : بنزینم تموم شد ! وای نه ...
فری میره سمت پمپ بنزین . دست میکنه تو جیبش و با صدای بلند : کارت سوخت خریداریم ! اما هیچکی بهش توجه نمیکنه .
فری : بذار تا قطه ی اخرشو باهاش حال کنم !
فری سوار میشه و میره بالا . به جاروی یانگی یه بشکه بنزین وصله .فری که انگار از خشکسالی بنزین اومده میره سمت اون .
فری : اهم ... بانو سو ؟!
یانگ گم بر میگرده سمت فری : بله قربان کاری دارید وسط
مسابقه مزاحم میشید ؟!
فری : میشه یه ذره بنزین به من بدی ؟!
یانگ گم : من اینگلیسی بلد نیستم ! راتو بکش ! (
)
فری : بانو یانگ گم ؟! چیمیشه اگه به ما یه ذره بنزین بدی ؟! میمیری!؟
هن هن : فری داره چی کار میکنه ! فری ازش فاصله بگیر که فاطی داره میاد سمتت !
فری سرشو بر میگردونه . شیر زنی داره با سرعت میاد سمت فری . هیکل نگو اه ! ده برابر فری . یان گم میره جلو میگه :
- این داشت مزاحم من میشد ! سهمیه اش تموم شده میخواست با پیشنهاد رشوه بنزین منو بالا بکشه تازه داشت شماره اشم میداد !
فری : مااااااااا! نه باب ! دروغ میگه من زن دارم !
فاطی : بیناموس !
فری : دروغ میگه !
راوی : اینم نتیجه ی حرص و طمع !
اداره ی پلیس فاطی : ده سال زندان ! هشتاد میلیارد گالیون جریمه به خاطر مزاحمت!!
فری : ماااااا ! اقلا میذاشتی برنده شم بتونم دو میلیاردشو بدم !
فاطی : حرف نباشه ! تو چهارم شدی و بز طلایی رو بردی !
فری : از همین جا میدمش به زنم و مادر پیرش !
فاطی : نه خیر من خوردمش !
راوی : و اینگونه بود که فری , هم از خونه رونده شد , هم زنشو از دست داد (طلاقش داد دیگه )! , هم فاطی ازش خاستگاری کرد ! هم فیلم ما رو زد خراب کرد هم شیرینی ما رو نداد و هم به عنوان بدبخت ترین ادم سال کاندید شد!
پایان .
[font=Tahoma][size=large][b][color=3300FF]نیروی جوان > تفکر جوان > ایده های نو > امید ساحره ها و ج�