لرد سیاه همچنان خشمگین روی تخت نشسته بود و ملت داشتن پاچه هاشو میخواروندن !
بلاتریکس همچنان میخواست معجون سبز رنگ رو به لرد سیاه بده
آنتوانین همچنان پشت سر هم در حال انجام وظیفه ی ماساژوریش بود
لرد سیاه که از عصبانیت عضلاتش منقبز شده بود زیر لب نا سزا میگفت و هر 30 ثانیه یک بار نگاهی تهدید امیز به دالاهوف میکرد و دالاهوف نیم خیز خشک می شد
ناگهان لرد فریاد زد بس کنید !
ملت همه در جا سیخ شدند و سکوتی فرا تر از مرگ خانه را فرا گرفت
صدای قیییززززززز بلند و نا هنجاری سکوت را شکاند و در پس آن صدای رسا تر به گوش رسید
- لرد سسیاه
صدا بلند شد و به فریادی جیغ مانند تبدیل شد
همه وحشت زده به گوشه کنار خانه پناه بردند اما لرد لبخند زد
( بلاتریکس : مای لرد جونم این تیکه ترسناکه ها مثلا باید بترسیم لرد : اه چی میگی بابا جدمه دیگه ترس نداره که ! )
لرد به آرامی از تختش برخواست گویی بر هوا قدم گذارده باشد
نرم و بی صدا به سمت در رفت
پیکره ای سبز پوش و بلند قد جلوی در ایستاده بود . قدمی به جلو برداشت ؛ نور ماه از پنجره موهای نقره فامش را درخشان کرد
لرد سرش را خم کرد
- سالازار اسلیترین !
سالازار نگاهی سرد و بی روح به لرد می اندازد
- تام ماروولو ریدل !
جرقه ای کوچک از آتش خشم درونی لرد در چشمانش لحظه ای می درخشد
- چه چیز باعث حضور سالازار اسلیتری در این خانه شده
سالازار در جواب به لرد خیره می شود و ارتباطی ذهنی برقرار میکند . . . .
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
لرد چشماش رو باز میکنه ! :
بلاتریکس در حال دادن تنفس مصنوعی به لرده - :bigkiss:
دالی (دالاهوف ) یه قابلمه گرفته دستش و با رتیم میزنه به ته قابلمه - بلاتریک تنفس باید ریتم داشته باشه جانم
با من فوت کن
یک هوشت دو هوشت یک هوشت دو هوشت
لرد چشم در چشم بلاتریک پلکهاشو باز میکنه :bigkiss:
(بینندگان شنوندگان و خوانندگان عزیز این قسمت بخاطر خشونت زیاد سانسور شد !)
بلاتریکس در حالی که نصف سرش کچل شده نشسته و با تعجب به دالی که جای دستاش با پاهاش عوض شده نگاه میکنه !
لرد گویی که دارد با خود سخن میگوید گفت : میدونم کجاست
کسی زنده نخواد ماند
بلا و دالی
:
. . .
*-*-*-*-*
به علت نصفه شب بودن و آلبالو گیلاس چیدن چشمان بنده از ویرایش معذورم ! باشد که رستگار شوید !
خوش باشید و موفق
یا حق!
ویرایش شده توسط سالازار اسلایترین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۳۰ ۳:۴۲:۱۳