سوژه جدید!شنبه - ساعت 12 ظهر - تالار راونکلالینی بشقاب ها را روی میز ها چید و در حالی که چنگال ها را از لونا میگرفت فریاد زد: بچه ها! جمع شین! وقت ناهاره!
به محض بیرون آمدن این جمله از دهان لینی ریونی ها سر میز حاضر شدند و لونا شروع به سر شماری شد.
- خب، آنتونین، آندرومیدا، آرنولد...آرنولد؟
شخصی از زیر میز بیرون آمد و گفت: من اینجام!
- آهان! ... ارگ ... هی ارگ؟ اونجا جای تریه!
چهره ی ارگ خندان شد و گفت: عه فهمیدی؟
خب اینجا خیلی باحاله از همه جهت دید داره!
ولی با چشم غره های تری ترجیح داد روی صندلی خود بنشیند.
- ادامه میدیم. تری هم نشست، فلور، من، لینی، مری، ماریه تا، روونا، هلنا ... تموم شد!
همین که لونا چنگالش را برداشت لینی خاطر نشان کرد: زنوف کجاست پس؟!
ماریه تا به صندلی خالی کنار خود نگاه کرد و گفت: آره. زنوف نیومده!
همان موقع در خوابگاه پسران باز شد و زنوف با صورت سیاه وارد شد.
لینی با تعجب پرسید: کجا بودی زنوف؟
زنوف با دستپاچگی گفت: هیچی ... من الان میام.
و در حالی که صورتش را میپوشاند به سمت مرلینگاه رفت.
ارگ ابروهایش را بالا داد و رو به بقیه گفت: این زنوف مشکوک میزنه!
یکشنبه - نیمه شب - کنار شومینهلینی کلاه خواب خود را بر سر گذاشت و فریاد زد: بچه ها وقت خوابه! تا یه ربع دیگه خاموشی! زود باشین ...
و لونا شروع به سر شماری کرد: یک، دو، سه .... هی! بازم زنوف نیست!
لینی با عصبانیت گفت: این زنوف خیلی مشکوک شده! کجاست؟
همان موقع زنوف پشت سر آنها ظاهر شد و درحالی که نیشخند میزد به سمت خوابگاه پسران راه افتاد.
یک هفته بعد - خوابگاه دخترام- لونا زنوف خیلی مشکوکه! الان یه هفته س که یهو غیب میشه و بعد ظاهر میشه! گاهی هم به طرز عجیبی لباساش پاره س و صورتش خاکستری!
لونا کتابی که میخواند را کناری گذاشت و گفت: آره! باید بریم دنبالش! تعقیبش میکنم. بریم پیداش کنیم.
لینی و لونا دیگر اعضا را جمع کردند و موضوع را با آنها در میان گذاشتند تا از چیزی که زنوف پنهان میکرد باخبر بشوند.
آن ها زنوفیلیوس در حالی که کیفش را وارسی میکرد و بعد آن را کول کرد و با عجله به سمت تخت خودش رفت و آن را کنار کشید و دری را باز کرد و داخل آن رفت شدند.
ماریه تا هیجان زده گفت: اوه! اونجا یه راه مخفیه!
---------------------------------------
سوژه اول این تاپیک زده شد. یادتون نره زنوف رفته به آزمایشگاه سری! ادامه ش با شما ...