خلاصه:مرلین اشتباها یکی از معجون های هکتور رو سر می کشه و عاشق مورگانا می شه و اونو می دزده و به مکان نامعلومی می بره! لرد از این جریان خبر داره.
در حالی که این دو نفر دارن با هم بحث می کنن صدایی به گوش می رسه!
لرد به ترتیب رودولف و اسنیپ رو میفرسته تا اونارو به خونه ریدل برگردونن ولی هر دو توسط مرلین و مورگانا اسیر میشن و نمیذارن که اونام برگردن خونه ریدل. رودولف و اسنیپ دنبال نقشه ای برای فرار هستن که قضایا رو به لرد خبر بدن.
----
مرلین همچنان عاشقانه به چشم های مورگانا خیره شده بود و قند های مختلفی تو دلش آب میشدن. لحظه ای رنگ قرمزی از چشمان مورگانا گذشت که باعث عقب رفتن مرلین و به وجود اومدن نگرانی تو قیافش شد.
-عزیزم ، حالت خوبه ؟ یه لحظه چشمات قرمز شدید شد. :worry:
-من حالم همیشه خوبه ، این چه سوالیه تو میپرسی ؟ تو مگه به من نمیگی که نیمه دومتم ؟ یعنی نباید بفهمی من چه حس و حالی دارم بدون اینکه ازم بپرسی؟
-باشه حالا عزیزم آروم باش ، من اشتباه کردم حتما. روز سختی بوده چیزهای عجیب غریب میبینم.
-تو همیشه چیزهای عجیب غریب میبینی. :vay: ولی حالا که اشاره میکنی ، یه حس عصبانیت شدیدی در وجودم هست ، تمام بدنم رو داره به آتیش میکشه. الان یه مدت هست که شروع شده و سعی کردم که کنترلش کنم و برای همین هست که با آرامش به نظر میرسم.
-دو دقیقه پیش نزدیک بود سرم رو ببری...آرامش داشتی ؟
-چی گفتی؟
-هیچی عزیزم چیز خاصی نگفتم. لرد همیشه عادت داره وقتی عصبیه ، یکی رو میگیره و به یه بهونه به شدت شکنجه میکنه.نظرت چیه یکی از این دوتارو بیاریم حسابشون رو برسی ؟
مورگانا سری به نشانه تاکید تکون میده و چوب جادوش رو در میاره و نازی بهش میکنه و بعد به صورت
به رودولف و اسنیپ خیره میشه. مرلین هم کمی اونورتر روی تخته سنگی نشست و منتظر تصمیم گیری مورگانا شد.
-حالا کدوم رو بیشتر دوست دارم شکنجه کنم ؟
اسنیپ و رودولف به محض شنیدن این حرف ، نگاهی از ترس به همدیگه کردن و تا اسنیپ خواست که به دلیلی فک کنه ، رودولف با دست به اسنیپ اشاره کرد و گفت:
-این رو شکنجه کنید بانو...یادتونه چقد ژل های سرش تو مرلینگاه های خونه ریدل اذیتتون میکرد ؟ یادتونه یا بار از بغلش رد میشدید از موهای چربش چیزی ریخت رو رداتون و کثیفش کرد و مجبور شدید دوباره برید یک ساعت لباس جدید پیدا کنید ؟ قطعا انتخابتون باید این باشه.
اونورتر ، خانه ریدل-دو تا سنگ باز ؟ :vay:
آرسینوس با عصبانیت از جاش بلند شد و رفت یه طرف چند تا مشت به دیوار زد و برگشت به سمت کراب و لینی.
-هزارمین دسته شما دوتا مثل هم دست میارید ، خستم کردین. چجوری میشه آخه این همه مثل هم فکر کنید ؟ الان لرد میاد ببینه کسی نرفته دنبال اون دو تا هممون رو دوباره هزار بار شکنجه میکنه. خسته شدم اصلا ، خودم میرم.
آرسینوس از جمع مرگخواران دور شد و به آهستگی از خونه ریدل خارج شد. به محض خروج آرسینوس ، مرگخوارا شروع به خوشحالی و دست زدن کردن.
-ممکنه جیگر باشه ، ولی نمیفهمه که این همه ما تقلب کنیم آخرش مجبور شه خودش بره تا اونجا.