هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را به گوشه ای برای پناه گرفتن رساند.همان جایی که مرگخواران در نزدیکی آن ايستاده بودند تا...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

ریتا اسکیترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۰ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۵۸ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵
از يه قوطي!!مگه يه سوسك چه قد جا لازم داره؟؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را به گوشه ای برای پناه گرفتن رساند.همان جایی که مرگخواران در نزدیکی آن...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را به گوشه ای برای پناه گرفتن رساند.همان جایی که مرگخواران...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

ریتا اسکیترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۰ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۵۸ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵
از يه قوطي!!مگه يه سوسك چه قد جا لازم داره؟؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را به گوشه ای برای پناه گرفتن رساند.همان...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را به گوشه ای برای...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

ریتا اسکیترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۰ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۵۸ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵
از يه قوطي!!مگه يه سوسك چه قد جا لازم داره؟؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت ناگهانی خود را......



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه هري با يك حركت......


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد در همان لحظه...



Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت اتفاق افتاد ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را به سمتي پرتاب كرد......


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۴ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۴۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 369
آفلاین
هری آماده برای جنگ با او شد این بار تصمیمش قطعی بود هری همینطور به ولدمورت نزدیک و نزدیک تر می شد تا این که فقط بين آنها يك متر فاصله بود شاید هم کم تر در همان لحظه ولدمورت یک طلسم به طرف هری فرستاد ولي هري جاخالي داد و به سرعت طلسمی روانه ی لرد کرد اما لرد نیز طلسمی به سمت هري فرستاد که این بار از كنار دست هري گذشت هری بلافاصله افکارشو متمرکز کرد و طلسمی بسیار قوی به سوی ولدمورت روانه کرد و این بار طلسم به ولدمورت برخورد کرد و روي زمين افتاد ولی خیلی سریع دوباره ایستاد و به خود مسلط شد.این بار ولدمورت با خشونت تمام چوب دستی اش را به سوی هری نشانه گرفت و وردی را زیر لب گفت ولی هری سریع ان را با ضدطلسم خنثی کرد ولی قدرت طلسم آن قدر زیاد بود که ضد طلسم هری اثر نکرد و ناگهان دردی بی سابقه در درون هری رخنه کرد.دردی جنون زا که تا مغز استخوان ها نفوذ کرد و همراه با خود خیالاتی وحشتناک به مغز هری نثار کرد اثر طلسم به این زودی ها از بین نمی رفت بعد از دقایقی هری به خود آمد و توانست بایستد و دوباره اماده مبارزه شود این بار توانست با يك طلسم قويتر تا حدودی به ولدمورت معنای قدرت را بفهماند و به طور غیر مستقیم به همراهانش نشان بدهد که به تنهایی هم می تواند از پس ولدمورت براید اما چندی نگذشت که هری پی به واقعیت وحشتناکی برد.این فکر همچون خوره ای در درونش را می خورد . او لحظه ای درنگ کرد و بعد آن چه که هری انتظارش را نداشت بوقوع پیوست ولدمورت به سمت هري هجوم اورد و چوب دستی هری را...

لطفا متن قبلی را فقط با سه کلمه ادامه دهید، فقط سه کلمه، با تشکر


ویرایش شده توسط پروفسور لاوین در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۱۸:۳۴:۰۴
ویرایش شده توسط پروفسور لاوین در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۱۸:۳۷:۵۱







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.