من الان كه فكر مي كنم ميبينم ممكنه كه اسنيپ اون جاسوس بوده و سال اول كه جون هري را نجات داده يه دليلش هم همين پيشگويي بوده چون اون موقع ديگه اسنيپ در جادوي سياه نبود.

اين فكر ميكنم جز اسرار مهم كتاب باشه كه رولينگ هيچ راهنمايي هم براي فهميدنش نزاشته ! و هر چيزي هم كه ما اينجا بنويسيم فقط حدس و گمانه و هيچ پايه و استدلالي هم نداره ! ولي در كل به نظر نميرسه كه ماندانگاس نقشي اين وسط داشته باشه !
تنها راهي كه ميشه كرد انتظار براي كتاب ششه ! شايد هم هفت !

آقا اين قضيه ربطي به دانگ نداره چون سيبل 16 سال پيش و دانگ 20 سال پيش از رفت محروم شده يادمه يه قسمت كتاب رون گفت:چرا دانگ خودش رو به ما نشون نداد شايد سيرسوس چون ميخواسته 16 سال رو روند كنه گفته از 20 سال پيش محروم شده به رفتن به هاگزهد به هر حال قضيه خيلي پيچيدس....

خوب....راستشو بخوايد من با نظريه ماندانگاس موافقم.
خوب ميدونيم كه اون خودش يه دزده...چرا مثل اسنيپ نتونه برگرده؟

در ضمن اونطوري كه سيريوس درباره ماندانگاس ميگفت فكر كنم ماجرا بيشتر از فقط دزد بودن دانگ باشه.

نظراتتون خيلي جالهبه . ولي من فكر ميكنم رولينگ يه كاري نميكنه كه ما بفهميم اون كي بوده . بعد از اون هم لرد سياه كسي رو كه يك بار لو رفته دوباره به عنوانه جاسوس نميفرسته. با اين اصاف من نميتونم بگم كي بوده . فكر ميكنم بعدا اطلاع ميدم.

آموس جان اینجوری که تو نوشتی منم میتونستم جاسوس ولدی توی هاگزهد باشم یکم دقیق تر بنویس باباجان

به نظرم از همون اول هم شک کردن به دانگ اشتباه بوده چون به قول جیمز دامبلدور امکان نداره به مرگ خوار توی فرار از دست ولدمورت کمک کنه
البته فکر نمیکنم بتونیم بهمیم که کی جاسوسه چون اطلاعات ما از اون شخص فقط اینه که 16سال پیش توی هاگزهد بوده

من کاملا با مونالیزا موافقم در ضمن می گم که ممکنه دم بازیک جاسوس بوده یا یکی از مرگ خوارها.یا مثلا اسنیث زمانی که مرگ خوار بوده.

اين قضيه 100% منتفي چون كه جاسوس ولدمورت 16 سال پيش توي كافه بوده اما دانگ 20 سال تانكس فكر كنم اشتباه كردي

یعنی چی؟ یعنی جاسوس ولدمورت همون ماندانگاس بوده؟ خوب در اون صورت چه دلیلی داشته که ماندانگاس به سمت دامبلدور برگرده؟ اون زمانی که ولدمورت پیش‌گویی رو شنیده بوده، تازه باید خیلی هم از جاسوس تشکر می‌کرده که پیش‌گویی رو بهش گفته. اون موقع که ولدمورت نمی‌دونست پیشگویی ناقصه. بنابراین من دلیلی نمی‌بینم که اون جاسوس به سمت دامبلدور برگشته باشه به این دلیل که ولدمورت می‌خواسته اونو بکشه. اگه دامبلدور ماندانگاس رو از یه مخصمصه نجات داده، مطمئناً این نبوده که ماندانگاس داشته از دست ولدمورت فرار می‌کرده.
اما در مورد اعتماد کردن دامبلدور به برخی افراد مثل اسنیپ. همون‌طور که دامبلدور خودش اشاره کرده بود، اون ذهن‌جوی ماهریه و به این راحتی گول هر کسی رو نمی‌خوره. دامبلدور به کسی اعتماد می‌کنه که می‌دونه دیگه به سمت جادوی سیاه برنمی‌گرده. مطمئناً اون قدر عاقل هست که بدونه، به کسی مثل لوسیوس مالفوی یا ولدمورت (!) نمی‌شه اعتماد کرد.
بنابراین احتمال اینکه ماندانگاس در حال حاضر جاسوس ولدمورت باشه هم به نظر من منتفی می‌شه.

خوب....خودت خيلي خوب سوال كردي و خيلي خوب هم جواب دادي .....من فقط ميخواستم بگم كه اگه دامبلدور اينطوري باشه كه داره نشون ميده يعني به خيلي ها اعتماد ميكنه...پس يعني مالفوي پدر((بر وزن بوش پدر)) خيلي راحت ميتونه بره پيشه دامبلي دروه خودمون و بگه كه توبه توبه...من دبگه طرفداره لرد نيستم....و راحت دامبلدور بهش اعتماد كنه...و راحت بتونه جاسوسي كنه...اگه دامبلدور به ماندانگاس مثلا به همبن دليل كه گفتين اعتماد كنه كه ديگه بايد گفت هرجا داستان گره ميخوره جي كي رولينگ يا ميره از عشق به والدين استفاده ميكنه يا همين اعتماد ها....يعني ميشه گفت در آخره داستان كه مثلا لرد قراره بميره ولي نميره و اونوقت داستان گره ميخوره...آخر هري از دامبلدور سوال ميكنه كه چرا لرد نمرد؟...دامبلدور هم ميگه كه من بهش اعتماد دارم....نميدونم تونستم خوب منظورمو برسونم يا نه؟


ويرايش برايه پيامه زيري كه james potter عزيز زدن...
از يك طرف كه شما ميگين كه زهن جويه ماهريه كاملا درسته و ميدونم به ولدمورت اعتماد نميكنه...منم مثال آوردم...خب ولي شما قاعم كردين....ولي يه چيزه ديگه...اگر ما به زهن جويي اكتفا كنيم خيلي چيزها حل ميشد...نيازي به محلول راستي برايه پسره كراوچ نبود..چون دامبلدور و اسنيپ خيلي راحت ميتونستند مغزشو بخونن....يا حتي دامبلدور خيلي راحت ميتونست بفهمه كه مودي تقلبي هست.....حالا فرض را بر اين ميگزاريم كه دامبلدور نميخواست ذهن مودي تقلبي رو بخونه...ولي اسنيپ چي؟اون كه اينهمه با معلم هايه اين درس بد بود...خيلي راحت ميتونست از رويه حرص ذهن رو بخونه......يا تويه خيلي از موارد ميتونستن از اين ذهن خوني استفاده كنن كه اگر ميشد داستان غلط از آب در ميومد...هوالمطلوب...فكر كنم زيادي از بحث دور شدم..